Sent to you by yaghin via Google Reader:
براي کسي که سفر حج رفته باشد اين روزها حال و هواي خاصي دارد. هر وقت تلويزيون مسجدالحرام را پخش مي کند دلم هري مي ريزد و بدجور هوس حج به سرم مي زند. الان کساني را هر ساله عمره مي روند را شماتت نمي کنم. خيلي ها مي گويند آن ها پول به جيب دولت عربستان مي ريزند و الخ. من مي خواهم بگويم نمي دانم چه رازي در اين خانه و اين مراسم نمادين هست که من هر ساله اشتياقم بيش از پيش است. سال ?? از مسکو راهي سفر حج شدم. همراهيانم دانشجويان بورسيه ديروز و همکاران امروز و يک سفر استثنايي. ?? نفر که يکي از آن ها به ديار باقي شتافته و جوانمرگ شده و ديگران يکي به آمريکا رفته و بقيه به گذران روزگار مشغولند. اما نمي توان آن ايام را از خاطر برد. هيچ سفري اين چنين بر من تاثير نگذاشته. چندين بار احساس کردم درگذشته ام و اينجا صحراي قيامت و طواف حول عرش الهي است. چقدر نمازهاي شفافي مي خواندم و عجب حظي مي بردم. وقتي به مسکو رسيدم دخترم گفت بابا چرا اينجور نماز مي خواني؟و من گفتم مگر با نمازهاي قبلي فرقي کرده که او گفت بسيار. حالا با آرامشي بيشتر و شمرده تر نماز مي خواني. همه اعمال اشک آدم را در مي آورد اما قرباني کردن چون مکانيزه شده تنها عملي است که حس نشد. الان که در اين عيد قربان گوسفندي سر بريده مي شود بايد احساس کني که تو يا ابراهيمي يا اسحاق يا چه ميدانم اسماعيل. بايد با عشق سر ببري. بايد نشان دهي که عبد خداي خويش هستي. اگر در مکه احساسش نکرده اي اينجا احساسش کن. ببرُ نفست را قرباني کن. جان دادن هاي گوسفند را بنگر تا نفس اماره ات را قربان کرده باشي. بعد برو سر بتراش آرايش کن خوش باش عيد است قرباني ات قبول شده ابراهيم را به ياد آر عبد مطلق خدا....
يا حق
Things you can do from here:
- Subscribe to ياد باد آن روزگاران using Google Reader
- Get started using Google Reader to easily keep up with all your favorite sites
__._,_.___
No comments:
Post a Comment