درود بر دوستان گرامی
دو غزل از غلامرضا محمودی شاعر جنوبی در والس ادبی
http://www.valselit.com/article.aspx?id=1670
راه وفا
بلبل اگر ز داغ دل گل خبر نداشت
گل هم خبر ز نالهی مرغ سحر نداشت
آلاله گر ز خون شهیدان نمیشکفت
داغش به دل، شقایق خونین جگر نداشت
میسوخت داغ فرقت پروانه، شمع را
پروانه گر ز سوختن خود خبر نداشت
میخواست سرو دعوی آزادگی کند
مسکین خبر ز تیشه و زخم تبر نداشت
نامش ز لوح سینهی تاریخ محو شد
هر ملتی که قصه صبر و ظفر نداشت
بر من مگیر ناوک مژگان که از ازل
این کشتهی فتاده به خاک تو، سر نداشت
در عمر خویش لذت دیوانگی ندید
آن کو دلی به کوچه و چشمی به در نداشت
خرم کسی که راه وفا جست، گر چه هیچ
جز اشک و آه حاصل از این رهگذر نداشت
جانم فدای درگه حافظ که فقر را
دامن به آب چشمهی خورشید تر نداشت
"پاییز" برگ سبز تعلق ز دل زدود
زیرا مجال حسرت سود و ضرر نداشت
باغ سوخته
نی قوم لوط و نی ز نیای سکندرم
نی هرزه گرد لولی سرمست دیگرم
مست خراب گمشدهیی در خلیج اشک
آن شروه خوان عاشق شبهای بندرم
تندیس ناشیانهی مردی شکستهام
آن صخرهام که موج، زند مشت بر سرم
"من" ناخدای کشتی طوفانی "خود"ام
جاشوی خستهی به فراق "تو" اندرم
خواهم که این شکسته رسانم به ساحلی
دریای اشک دیده گشوده برابرم
هر سو به عجز رو کنم و نیست مامنی
طوفان گشاده دست به تاراج پیکرم
برگ امید نیست در این باغ سوخته
"پاییز"م ای عزیز مگو دیر باورم
همیشه دلشاد باشید!
No comments:
Post a Comment