با درود به دوستدارن هنرمندان ایرانزمین
قسمتی از مصاحبه استاد خرم در پاسخ به این سوال که
اگربخواهید ایام شادکامی زندگیتان را مرور کنید کدام برهه را بازگو میکنید ؟
خوشترین ایام، آن روزها بود که با دولت گذشت. روزهاى خاطرهانگیزى که به خدمت استاد صبا مىرسیدم. پیش از دیدار ایشان دلبسته موسیقى شده بودم، کارگر خانهمان چوبهاى خشک را جمع مىکرد تا از آنها براى امور خانه بهره ببرد و من همیشه صافترین و بهترینشان را مىگرفتم تا با آنها اداى نواختن ویولن را درآورم. شدت علاقهام چنان بود که از نزدیکهاى منزلمان که در شاهآباد واقع بود برایم یک ویولن اسباببازى بخرند و من در عالم خیال، آهنگهاى آن روزها را مىزدم. روزى دوست خواهر بزرگم به خانهمان آمد و وقتى عشق من به موسیقى را دید به مادرم پیشنهاد داد مرا به کلاسهاى موسیقى ببرد. او با استاد صبا آمدوشد خانوادگى داشت و گفت که مىتواند مرا به مکتب ایشان معرفى کند. مادرم از زمان خود جلوتر بود و بسیار به موسیقى علاقه داشت شدت همین علاقهاش هم موجب شد 9 تیرماه روز تولدم نام مرا همایون بگذارند. مادرم در نبود پدرم که او نیز مرد آزادهاى بود و آن ایام ماموریت خارج از تهران بود. تصمیم گرفت مرا به کلاس موسیقى ببرد. عجبا دست سرنوشت که خداوند سببساز، همه چیز را مهیا کرد تا همایون خرم در راه موسیقى گام بردارد. مثلا اینکه آن روزها تابستان بود و من مىتوانستم در فراغت از تحصیل به موسیقى بپردازم. دیگر اینکه من 12 سال بیشتر نداشتم و اگر کلاس موسیقى از خانهمان دور مىبود در روزهاى 1320 ماشین و اتوبوسى نبود تا بروم و بیایم اما از سر اتفاق آموزشگاه استاد صبا نزدیک خانهمان در ظهیرالدوله بود. جایى که باید ساز مىخریدم در بهارستان بود و از همه مهمتر استادى به غایت استاد و مهربان نظیر استاد صبا و مادرى که همیشه انرژى مثبت مىداد و تشویقى مىکرد همه و همه دست به دست هم داد تا من با خیالى آرام و راحت ویلون به دست بگیرم و تمرینات سخت و اولیه موسیقى که براى ساز ویلون سختى آن دوچندان است را پشت سر گذارم.
با آرزوی سلامتی وشادکامی این هنرمند برجسته
پیوسته دلت شاد و لبت خندان باد
فریبا امامیان
No comments:
Post a Comment