گلچين از بهترين گروه‌ها و سايت‌هاي اينترنتي. همه چيز از همه جا

Saturday, October 16, 2010

RE: Marziyeh

هنرمند بیش از هر کسی متعهّد به آرمانهای بشر دوستانه و انسانی است 
والا اطلاق صفت هنرمند  مطلقا بی مسمّی و خالی از معنی است. البتّه حرف و ادّعا یک چیز است و عمل چیزی دیگر
اینکه هنرمندی تا یک تاریخ کار معترضانه نمیکرد هم نافی کار معترضانه اش بعد از آن تاریخ نیست
این چه استدلال عجیت و غریبی است که چون مرضیه تا سال پنجاه و هفت نسبت به مخالفین جکومت
سمپاتی نداشت و در مخالفت با شاه کاری صورت نداد پس حقّ مخالفت با حکومت بعدی از او صلب است
مگر اینکه مخالفت و مبارزه مرضیه  یک جای کسی را سخت و جانانه سوزانده باشد
لابد با  استدلالها  مطرح شده باید  نتیجه گرفت که عارف و قمرو میرزاده عشقی هنرمندان سیاست زده ای بودند
که سیاست را با هنر درآمیختند و  باعث متضرّر شدن هنر شده اند و لابد جلاد رضاشاه سرپاس مختاری
باید برجسته ترین چهره هنر قلمداد شود. اگر کسانی میپسندند که در کنجی سر در لاک خود داشته
باشندو گوش دهندو بنوازندو گاهی هم در تنهائی خود عوامل این همه بی سروسامانی را بگلوله
ببندند، ارزانیشان باد  امّا درماندگی در درک صورت مسأله عواقبی دارد که پرت و پلا گوئی یکی از آنهاست
نمونه میخواهید؟ : مرضیه خودخواسته یانخواسته در این دام افتاد.
(باقیش را در زیر نگاه کنید)
 
 
جواد جمشیدی
 

Date: Fri, 15 Oct 2010 23:03:01 -0700
From: e_goftari@yahoo.com
Subject: Fw: Fwd: Fw: Marziyeh
To: friends-of-radio-golha@googlegroups.com


یاد مرضیه گرامی باد


از چند روز پیش که خبرها ذهن را متوجه روز ۲۱ مهر، یعنی روز گرامیداشت حافظ
می‌کرد، این سئوال در ذهن جولان می‌داد که اگر غزل‌های این شاعر نبود،
موسیقی‌ سنتی ایران چه خاکی به سرش می‌کرد و آن سهم نسبتاً بالای شعرهای
حافظ که مکرر در مکرر و گاه تا حد دلزدگی در این نوع موسیقی بازخوانی
شده‌اند را کدام شعر پر می‌کرد. شاید اگر قرار بود حافظ از بابت استفاده از
غزل‌هایش حق کپی‌رایت دریافت کند، تا حالا بیل ‌گیتس و حاتم طایی را هم پشت
سر گذاشته بود. این که در دوره‌ای اشعار سایه و کدکنی و ...نوجویی‌های
معینی در موسیقی ایران استفاده از شعر حافظ و سعدی و ... را کمتر کرد تنها
یک دهه تا پانزده سال بود و بعدش هم دوباره در بر همان پاشنه چرخیده است،
مثلاً بنگرید به همین کنسرت‌های اخیر شجریان با درخشانی که در قیاس با
کنسرت‌های ۱۰ سال گذشته‌اش هم، بیش از پیش در استفاده از شعر دوباره به
سراغ حافظ بیچاره و هم صنف‌های او در اعصار ماضی رفته است.



باری، خبر خاموشی



که دیروزرسید  هم تحسر برانگیخت و هم  یادآورد سهم صدای او و شعر کسانی
مانند بیژن ترقی و معینی کرمانشاهی و کریم فکور و تورج نگهبان شد که موسیقی
ما را از تکرار و سکون رها کردند، روح معاصرتری ولو با رگه‌هایی قوی ار
رمانتیسم در این موسیقی دمیدند و مایه‌هایی برای زمزمه و خاطره پدید
آوردند. به عبارتی اگر مرضیه در چارچوب بازخوانی شعرهای شیدا (در فکر تو
بودم، اگر مستم من از عشق تو مستم، امشب شب مهتابه و ...) می‌ماند، کمیت
موسیقی ایرانی همچنان لنگ می‌زد.

اما زمانی که مرضیه « دیدی که رسوا شد دلم» رهی معیری را با آهنگ علی
تجویدی خواند:

http://rapidshare.com/files/276312703/Marzieh_-_Didi_Ke_Rosva_Shod_Delam.zip

یا «عشق خود حاشا مکن » معینی کرمانشاهی را باز هم با آهنگ همان آهنگ‌ساز
بر لبان آورد:

http://www.youtube.com/watch?v=d1fIoF2_17k

یا «رفتم که رفتم» را باز هم از همان شاعر و آهنگساز اجرا کرد:

http://www.4shared.com/audio/11yKAYuJ/Marzieh-Raftam_ke_raftam.htm

یا «خواب نوشین» را پرویز یاحقی در ۲۲ سالگی بر شعری از معینی کرمانشاهی و
با صدای او به گوش مخاطبان رساند:

http://www.4shared.com/audio/sMnv2TbC/KHAB_E_NOOSHIN_marziye.html?s=1

یا «به رهی دیدم برگ خزان» که باز هم یاحقی و ترقی در آفرینشش سهیم بودند:

http://hedaza.com/files//Be_Rahi.mp3 <http://hedaza.com/files/Be_Rahi.mp3>

یا «از من بگذرید» و «زکوی بلاکشان آمدم»  در تلفیق هنرنمایی معینی
کرمانشاهی و همایون خرم و او شکل گرفت.

یا «عمر دوباره نبود کسی را» را که او بر آهنگی از بزرگ لشکری و شعر معینی
کرمانشاهی خواند.

یا «سنگ خارا» را که خالقی تنظیم کرد و کرمانشاهی شعرش را سرود و آهنگش
راتجویدی نوشت و او خواند:

http://www.4shared.com/audio/9sijiaeb/Sange_Khara__Marziye__wwwirtas.html?s=1

یا کار نادری که جنتی عطایی با او کرد و شعر معروف «دو سه شبه که چشمام به
دره» پدید آمد:

http://www.onmvoice.com/play.php?a=30789

همه و همه جایگاه و سهمی به مرضیه و همکاران او نوسازی موسیقی معاصر ایران
و شکل‌گیری انبانی از ترانه‌های زیبا و خاطره‌انگیز دادند که به سختی قابل
چشم‌پوشی است.

مرضیه تا قبل از انقلاب اگر کار مشترکش با محمدرضا لطفی بر شعر  نسبتاً
حماسی مولوی «برآیید، برآیید از این خاک برآیید... همه زندگی آن است که
خاموش نگیرید»

http://www.backupflow.com/g.htm?id=1071

را صرفنظر کنیم کار و اثری ندارد که بتوان آن را در زمره‌ی موسیقی اعتراض
به حساب آورد. و زمانی که پس از ۱۷ سال خاموشی یک سره خواننده سیاست‌زده‌ای
شد در خدمت سازمان مجاهدین خلق،از آن سوی پشت بام افتاد. این افراط و تفریط
قسماً در کار بنان (خواننده‌آی که امسال اسفند بیستمین سالگرد خاموشی اوست)
هم وجود داشت، اما نه به شدت مرضیه. به غیر برخی شباهت‌ها در این زمینه،
مرضیه با بنان یک کار مشترک هم انجام داده که در خاطره‌ها مانده است:

http://www.4shared.com/audio/aM1HQCNi/Bouye_Jouye_Moulian__Manan__Ma.html?s=1

باری مورد مرضیه بار دیگر نشان داد که چگونه سیاست و هنر را نباید به افراط
درهم آمیخت، چرا که آنچه که ضرر می‌بیند هنر است که امری است فردی و
برخاسته از توانایی‌ها  و خلاقیت‌های او. سیاسی‌کاران، به ویژه از نوع
ایدئولوژیک آن استعداد وافری دارند که هر آنچه را که عمومی و همگانی است
تیول خود کنند و در خدمت بسط نفوذ خود قرار دهند. مرضیه خودخواسته یا
نخواسته در این دام افتاد. اما آنچه که از کارنامه مرضیه در ذهن جامعه‌ی
ایران باقی می‌ماند،‌ آثار خلاقانه‌‌ و زیبای او و شماری از هنرمندان دیگر
است که در فاصله‌ی دو سه دهه‌ی قبل از انقلاب شکل گرفت و حالا نسل‌های بعدی
آنها را کم و بیش می‌شناسد.

یاد مرضیه گرامی باد

__._,_.___




No comments:

آرشیو مطالب