گلچين از بهترين گروه‌ها و سايت‌هاي اينترنتي. همه چيز از همه جا

Monday, November 22, 2010

همايون خرم: در موسيقى رشد نكرده ايم

((((( همايون خرم: در موسيقى رشد نكرده ايم )))))

---------------------------------------------------------------------------



روزنامه ابرار: همايون خرم بعداز ۱۰ سال سكوت؛ ۱۰ و۱۱ آذر در برج ميلاد به صحنه مى رود. خرم معتقد است كه آموزش موسيقى بايد با نت همراه باشد. مى گويد؛ موسيقى همزمان با مناسبات اجتماعى پيش نرفته و اعلام مى كند كه امروز استاد دلسوز نداريم. همايون خرم نه تنها يك موسيقيدان است بلكه خود بخشى از تاريخ موسيقى و اجتماعى است. همنشينى وى با دو يار قديمى يعنى بيژن ترقى و على تجويدى منجر به ساخت آهنگ هايى شد كه ذهن مخاطبان را براى سال هاى دور به خود مشغول مى كند و زمزمه ى آنها خاطرات تلخ و شيرين بسيارى را زنده مى كند. همايون خرم كه در ضمن تسلط در نوازندگى و بداهه نوازى، آهنگسازى خلاق و كم نظير و درعين حال تسلط به ظرايف نظرى و تئوريك موسيقى ايرانى، محققى باارزش است. خرم بعد از ۱۰ سال چشم انتظارى مخاطبانش؛ قرار است ۱۰ و ۱۱ آذرماه ساعت ۲۱ در برج آزادى به صحنه برود. گفتگوى ايلنا با وى را به بهانه اين اجرا را در پى مى خوانيد.
* براى شروع؛ چرا حدود ۱۰ سال از اجراهاى صحنه اى دور بوده ايد و چرا به يكباره تصميم به اجراى صحنه اى گرفته ايد؟
- من از صحنه و اجرا دور بودم ولى هيچگاه از موسيقى دور نبودم. به اين دليل كه موسيقى در درون من است و به همين دليل به راحتى نمى توانم آن را از خود دور كنم. من فعاليت حرفه اى خود را در اين ۱۰ سال ادامه دادم و وظيفه اى كه نسبت به موسيقى داشتم را در اين سال ها به درستى انجام دادم. در طول اين ۱۰ سال روى چند آلبوم موسيقى كار كردم. يكى از آنها آلبوم «تنها ماندم» است كه در اين آلبوم هفت قطعه با صداى آقاى اصفهانى اجرا شده است. قطعه ى ديگر «رسواى زمانه» نام دارد كه با صداى آقاى قربانى منتشر شده است. اين آلبوم در واقع همان كارهايى است كه در برنامه ى گلها اجرا شده است با دو قطعه ى جديد كه نتيجه ى كار روى اشعار حافظ است. به عقيده خودم؛ من هيچگاه از موسيقى كناره نمى گيرم. امروز هم به دليل استقبال شديد مردم؛ تصميم گرفتم به صحنه بروم و در كنار مردم و مخاطبان؛ شاگردانم بسيار علاقه دارند كه من دوباره به صحنه بروم و اجرا كنم. در هنر و موسيقى بايد عشق باشد اگر عشق نباشد يعنى صورت وجود دارد اما معنا ندارد. در اين راستا با توجه به آشنايى با موسسه فرهنگى گلچين آواى شرق؛ تصميم گرفتيم يك برنامه ى موسيقايى را در شهر تهران اجرا كنم شايد آن را به ديگر شهرها ايران نيز ببريم.
* فكر مى كنيد اجراى قطعات قديمى علاوه بر حس ناستالوژيك براى مخاطبان؛ چه تاثيرى بر روند موسيقى خواهد گذاشت؟
- به نظر من؛ موسيقى خوب داراى دو جنبه است. امروزه بخش اول موسيقى را موسيقى پاپ و سنتى تشكيل مى دهد كه در نوع خودش مى تواند به اندازه ى كافى تحرك و تاثيرگذارى داشته باشد ولى بايد اين مساله را مورد بررسى قرار دهيم كه چرا امروز؛ ديگر جوانان به موسيقى پاپ هم اهميت نمى دهند و به سمت موسيقى هاى ديگر گرايش يافته اند. به عقيده من؛ اهل موسيقى در اين امر مهم مقصر هستند. اهل موسيقى بايد كارى كنند كه موسيقى ايرانى جاذبه داشته باشد و جوانان را به سوى خودش جذب كند؛ چرا كه هنر بايد آزادانه ارائه شود. اما امروز شاهد اين هستيم كه به راحتى نمى توان موسيقى را ارائه داد تا بر دل و جان مردم بنشيند. در واقع هويت فرهنگى فراموش شده است اگر هم اهل موسيقى و هم مخاطبان به شناخت درستى برسند؛ مى توانيم اين علاقمندى رادر تك تك افراد شاهد باشيم. بخش دوم در يك موسيقى خوب؛ بخش معرفت موسيقى ايرانى است كه بايد بر مبناى اصالت باشد. در موسيقى اگر معرفت وجود نداشته باشد، بخش اول هم كارايى خود را از دست مى دهد. در واقع اين دو بخش همديگر را كامل مى كنند.
* در اوايل سال ۸۰ شما يك اركستر تشكيل داده بوديد كه رهبرى آن را بابك شهركى و پيانوى آن را سامان احتشامى عهده دار بودند اما اجراى شما در فرهنگسراى بهمن لغو شد، چرا دوباره اقدام به راه اندازى آن اركستر نمى كنيد؟
- تعدادى از شاگردان من تصميم به اين كار گرفتند. بابك شهركى تعدادى از شاگردان را دعوت و گروهى را تشكيل داد كه اسم اين گروه به نام خرم نامگذارى شد. سامان احتشامى هم در اين كنسرت با نوازندگى پيانو گروه را همراهى مى كرد. همچنين سالار عقيلى به گروه پيوست و خوانندگى را به عهده گرفت و كارهاى من را اجرا كرد. اين گروه مى خواست اين راه را ادامه دهد اما چون همه در كنار هم نبودند و در گروه هاى مختلف فعاليت مى كردند، مجبور شدند كه بعداز چند اجرا؛ گروه را در وسط هاى راه رها كنند.
* بسيارى معتقدند كه آموزش موسيقى ايرانى بايد سينه به سينه و شفاهى باشد، نظر شما در اين زمينه چيست؟
- براى يادگيرى يك سطح و يك عمق وجود دارد كه بايد مطابق با زمان پيش رفت كه به طور اصولى؛ آموزش لازم از همين طريق انجام مى شود. آموزش اصولى موسيقى بايد گام به گام پيش برود يعنى بايد نت و ريتم و ميزان و ....ياد گرفت. از نظر يادگيرى بهتر است با نت موسيقى آموزش داده شود. اما اين سطح كار آموزش است. عمق قضيه نزد استاد است. استاد بايد معرفت موسيقى را آموزش دهد و كسى؛ عمق موسيقى را دريافت مى كند كه بتواند معرفت را به درستى ياد بگيرد. در آموزش موسيقى؛ گفتار و عمل در كنار هم معنا پيدا مى كنند.
* بسيارى معتقدند كه موسيقى ايرانى همزمان با مناسبات اجتماعى پيش نرفته است؛ به گونه اى كه تاثير اين مناسبات اجتماعى در اشعار شاعرانى مانند شاملو، اخوان و سياوش كسرايى معلوم است اما اين تغيير مناسبات چرا در موسيقى مشهود نيست؟
- موسيقى هميشه بايد جلوتر از مردم پيش برود و هميشه جلوتر باشد. مردم به مرور زمان افكار و عقايدشان تغيير مى كند. موسيقى هم بايد همزمان با اين تغييرها متحول شود. ممكن است از طريق طرز فكر؛ تغيير كرده باشيم ولى هنوز به همان منوال قديم در حوزه موسيقى مانده ايم و اصلا رشد نكرده ايم. ما بايد آثارى ارائه دهيم تا اين تغييرات اساسى در آثار موسيقى هم خودش را نشان دهد.
* برنامه گلها متعلق به زمانى بود كه رسانه هاى مختلفى مانند تلويزيون و ماهواره نبود. شايد يكى از دلايل معروف شدن اين برنامه ها به همين موضوع برمى گردد. شما چه فكر مى كنيد؟
- در آن زمان فقط راديو بود كه انسان را مجذوب مى كرد. در طول هفته يكبار آهنگ روز را پخش مى كردند. اما ازنظر من به رسانه ى خاصى ربطى ندارد بلكه به افراد برمى گردد. من به اين معتقد هستم كه سخن چون از دل برآيد بر دل هم مى نشيند. در زمان حال؛ تعداد آثار موسيقى بسيار بالاست ولى به دليل آنكه به آن اهميت نمى دهند مورد توجه واقع نمى شود. در زمان ما هم اهل موسيقى و هم مردم مشتاق بودند و با علاقه؛ برنامه يا يك اثر را دنبال مى كردند و پيگير بودند. به دليل آنكه هنرمندان با عشق و علاقه پيگيرى مى كردند؛ كار هم در انتها بازدهى كار خود را داشت.
* وقتى بسيار جوان بوديد، هنرمندى مانند استاد ابوالحسن خان صبا دست شما را گرفت و شما را به برنامه هاى راديو دعوت كرد اما هم اكنون شايد ديگر چنين شخصيتى براى هدايت استعدادهاى جوان وجود ندارد.
- استادانى همچون ابوالحسن خان صبا بسيار كم پيدا مى شوند. استاد صبا با جان و دل و قدم به قدم به من آموزش داد. در واقع امروزه استادان دلسوزى وجود ندارند و در اين رابطه دو طرفه نقش استاد بسيار پررنگتر است و خودش را بيشتر نشان مى دهد. استاد؛ وظيفه ى ياد دادن هنر موسيقى را برعهده دارد حتى در زمان استاد صبا؛ استادان بسيارى وجود داشتند اما در پايه و سطح ايشان نبودند. استادانى همچون استاد صبا منحصربفرد هستند. اين چنين استادانى در تربيت هنرى شاگردان نقش اساسى دارند. از نظر من؛ استادان بايد بذر را بپاشند و منتظر باشند تا آن را درو كنند. چون اين شاگردان؛ استادان فردا هستند و بايد تمامى آموزش ها را دوباره به ديگرى منتقل كنند. خوب بودن يك استاد؛ درونى است پس بايد همكارى داشت تا چراغ در عرصه موسيقى خاموش نشود.

No comments:

آرشیو مطالب