گلچين از بهترين گروه‌ها و سايت‌هاي اينترنتي. همه چيز از همه جا

Wednesday, November 17, 2010

روزگار جوانی


روزگار جوانی

 

بهار عمر مرا سال ها رسيده به سی

ز روزگار جوانی دگر نمانده بسی

 

خزان رسيد و نچيدم گلی ز باغ بهار

زمان گذشت و نماندست راه پيش و پسی

 

چه حرف ها كه به لب هست و نيست همسخنی

چه دردها كه به دل ماند و نيست همنفسی

 

چگونه دل دهم اكنون به بوی تازه گلی

كه نيست در چمن اينك به غير خار و خسی

 

دگر چه سود ز عشقم كه عيش بی هنگام

نه حسرتی برد از دل نه آورد هوسی

 

ز شوره زار چه فرق است لاله زار مرا

كنون كه نيست به دامان لاله دسترسی

 

بلی به گلشن هستی نماند از بلبل

بجز حكايت هجران و قصه ی قفسی

 

به باد رفت ز بيداد غم بساط نشاط

گذشت عمر و نيامد خبر زدادرسی

 

زمين چنان شده از مكر آسمان مغرور

كه هيچ كس نكند پرسشی ز حال كسی

 

صبا مرا چه نصيب از نسيم گلشن عشق

درآن نفس كه نباشد به سينه ام نفسی

 

www.ghazalfam.blogfa.com

علیرضا صبای تبریزی



No comments:

آرشیو مطالب