با سلام خدمت یاران گل
شعری از زنده یاد حسین پناهی
از دفتر پنجم
من زندگی را دوست دارم،
ولی از زندگی دوباره میترسم!
دین را دوست دارم،
ولی از کشیشها میترسم!
قانون را دوست دارم،
ولی از پاسبانها میترسم!
عشق را دوست دارم،
ولی از زنها میترسم!
کودکان را دوست دارم
ولی از آئینه میترسم!
سلام را دوست دارم
ولی از زبانم میترسم!
من میترسم
پس هستم!
اینچنین میگذرد روز و روزگار من!
من روز را دوست دارم،
ولی از روزگار میترسم!
ولی از زندگی دوباره میترسم!
دین را دوست دارم،
ولی از کشیشها میترسم!
قانون را دوست دارم،
ولی از پاسبانها میترسم!
عشق را دوست دارم،
ولی از زنها میترسم!
کودکان را دوست دارم
ولی از آئینه میترسم!
سلام را دوست دارم
ولی از زبانم میترسم!
من میترسم
پس هستم!
اینچنین میگذرد روز و روزگار من!
من روز را دوست دارم،
ولی از روزگار میترسم!
No comments:
Post a Comment