گلچين از بهترين گروه‌ها و سايت‌هاي اينترنتي. همه چيز از همه جا

Saturday, May 17, 2008

[erfanISLAMI] Fatemieh01

 
يورش به خانه حضرت زهرا (س)
به روايات مختلف / بخش اول
يورش به خانه حضرت زهرا (س)
 
نقل از زبان حضرت زهرا
زهرا عليهاالسلام: «هيزم زيادى بر در خانه‏ى ما جمع كردند و آتش آوردند كه خانه‏ى ما را آتش بزنند. پشت در ايستادم و آنان را به خدا و پدرم سوگند دادم كه دست از ما بردارند و منصرف شوند. عمر تازيانه را از دست قنفذ غلام ابوبكر گرفت، و به بازويم زد چنانكه همچون بازوبند به دور بازويم حلقه زد. پس لگدى به در زد و آن را به طرف من راند. من كه آبستن بودم، به رويم درافتادم. آتش شعله مى‏كشيد و صورتم را مى‏گداخت. سپس چنان مرا سيلى زد كه گوشواره‏ام از گوشم كنده شد و مرا درد زايمان گرفت و محسن بى‏گناه را كشته سقط كردم».
1ـ بحارالانوار، (چ قديم)، ج 2، ص 231; (چ جديد) ج 3، ص 348.
 
يورش به خانه حضرت زهرا (س)
نقل علامه مجلسى از زبان عمر
علامه مجلسى عهدنامه‏اى از خليفه دوم براى معاويه در بحارالانوار آورده كه ماجراى خود را با زهرا عليهاالسلام در آن حكايت كرده است. (1)
از جمله در آن آمده: «به خانه على آمدم تا مگر او را به زبانى بيرون كشم. كنيزك فضÙ'Ù‡ كه به او گفتم: به على بگو براى بيعت با ابوبكر بيرون آيد كه مسلمانان بر خلافت او اجماع كرده‏اند; گفت: اميرالمؤمنين مشغول است. گفتم: اين را فراموش كن Ùˆ به او بگو بيرون آيد Ùˆ الÙ'ا داخل مى‏شويم Ùˆ او را به اكراه بيرون مى‏آوريم.
فاطمه بيرون آمد. پشت در ايستاد و گفت: اين گمراهان دروغگو; چه مى‏گوييد؟ و چه مى‏خواهيد؟ گفتم: فاطمه! گفت: عمر! چه مى‏خواهى؟! گفتم پسر عمويت را چه شده كه تو را براى پاسخ فرستاده و خودش پشت پرده نشسته است؟
گفت: اى شقى! طغيان تو مرا بيرون آورد و حجت را بر تو تمام كرد...
گفتم: اين اباطيل و افسانه‏هاى زنانه را از سرت بيرون كن و به على بگو بيرون بيايد.
گفت مورد احترام ما نيستى، عمر! مرا از حزب شيطان مى‏ترسانى؟ در حالى كه حزب شيطان بس ضعيف است.
گفتم: اگر على نيايد، هيزم مى‏آورم و خانه را به روى ساكنانش آتش مى‏زنم، و آنان را به آتش مى‏كشم يا على را براى بيعت مى‏بريم. تازيانه قنفذ را گرفتم و زدم. به خالد بن وليد گفتم: تو با مردان هيزم فراهم كنيد. خودم خانه را آتش مى
زنم.
فاطمه گفت: اى دشمن خدا Ùˆ دشمن رسول او Ùˆ دشمن اميرالمؤمنين. فاطمه دستهاى خود را پشت در گذاشت تا مرا از باز كردن در بازدارد خواستم در را باز كنم. نتوانستم. پس با تازيانه به دستهايش زدم چنانكه دردش گرفت Ùˆ من صداى ناله Ùˆ گريه‏اش را مى‏شنيدم. نزديك بود كه نرم شوم Ùˆ از دم در بازگردم، اما كينه‏هاى على Ùˆ حرص او به خون دليران عرب را به ياد آوردم... پس لگدى به در زدم كه فاطمه شكمش را به آن چسبانده بود Ùˆ پشت آن پنهان شده بود. چنان فرياد زد كه گمان كردم كه فريادش مدينه را زير Ùˆ رو كرد شنيدم كه گفت: پدر! يا رسول‏اللÙ'ÙŽÙ‡! اينگونه با حبيبه Ùˆ دخترت رفتار مى‏شود؟ آه: فضÙ'Ù‡! مرا بگير كه به خدا قسم جنين داخل شكمم كشته شد. Ùˆ شنيدم كه او را درد زايمان گرفته است. او به ديوار تكيه داده بود. در را به داخل راندم Ùˆ داخل شدم. به گونه‏اى در مقابلم ايستاد كه جلوى ديدم را گرفت. از روى مقنعه چنان به گونه‏اش سيلى زدم كه گوشواره‏اش كنده شد Ùˆ روى زمين افتاد. على بيرون آمد. چون احساس كردم كه مى‏آيد، به سرعت بيرون دويدم Ùˆ به خالد Ùˆ قنفذ Ùˆ كسانى كه با آن دو بودند، گفتم: از خطر بزرگى نجات پيدا كردم».
در روايت ديگرى آمده: «جنايت بزرگى مرتكب شدم و اينك بر خودم ايمن نيستم. اين على است كه از خانه بيرون آمده. همه با هم طاقت او را نداريم. على بيرون آمد. فاطمه دستانش را به سر برد تا آن را باز كند و از آنچه به او رسيده بود، از خداى بزرگ استغاثه كند. على، پيراهنش را روى فاطمه انداخت و به او گفت: دختر رسول خدا! خداوند پدرت را براى جهانيان رحمت فرستاده است، پس تو نيز، اى سرور زنان! براى اين خلق نگون‏بخت رحمت باش نه عذاب. درد زايمانش سخت شد. وارد خانه شد و جنينى را سقط كرد كه على او را محسن ناميد.
جمعيتى زياد فراهم كردم نه براى مقابله با على بلكه قلبم به آنان محكم شود. آمدم و او را كه در محاصره قرار داشت، از خانه‏اش بيرون آوردم... ابوبكر مى‏گفت: واى بر تو عمر! چه كارى بود كه با فاطمه كردى؟!». (2)
1 ـ بحارالانوار، ج 30، صص 293- 295; الهدايةالكبرى، ص 417.
2 ـ بحارالانوار، ج 39، صص 41- 42; معانى‏الاخبار، صص 205- 207.
 
 براي عضويت در گروه اينترنتي مشكان كليك كنيد            
بخش مهدوي گروه اينترنتي مشكان
تماس با مدير گروه مشكان
MoBiN Group گروه اينترنتي مبين


Hamid Reza Alvandy

__._,_.___

ÚÑÝÇä ÇÓáÇãí Ïæ ÏíϐÇå ÚÞáí æ ÞáÈí ÑÇ ÈÑÇí ÍÑ˜Ê ÇäÓÇä Èå ÓãÊ ÊÚÇáí ÇÓÊÝÇÏå ãí ˜äÏ
ÊæÝíÞ Èäϐí ÓÚÇÏÊí ÇÓÊ ˜å ÌÒ ÈÇ ÇäÏíÔå Ç˜ ãíÓÑ äãí ÔæÏ 
ÊÓáíã¡ ÎáæÕ æ Êæ˜á æ Øí ãÑÇÊÈ ÇíäåÇ ÓíÑ æ Óáæ˜í ÇÓÊ ÈÑÇí ÓÝÑ Èå ÈÇØä Ïíä
...ÇäÓÇä Ô˜íÈÇ íÑæÒí ÑÇ ÇÒ ÏÓÊ äãí ÏåÏ åэäÏ ÒãÇä Âä ØæáÇäí ÔæÏ
«äåÌ ÇáÈáÇÛå»
»»»»»»»»»»»»»»»»»»
Ñæå ÚÑÝÇä ÇÓáÇãí
http://groups.yahoo.com/group/erfanislami
æÈáǐ ÚÑÝÇä ÇÓáÇãí
http://www.erfanislami.persianblog.com
ÓÇíÊ ãÑÊÈØ
http://www.parvaresheravan.com




Your email settings: Individual Email|Traditional
Change settings via the Web (Yahoo! ID required)
Change settings via email: Switch delivery to Daily Digest | Switch to Fully Featured
Visit Your Group | Yahoo! Groups Terms of Use | Unsubscribe

__,_._,___

No comments:

آرشیو مطالب