گلچين از بهترين گروه‌ها و سايت‌هاي اينترنتي. همه چيز از همه جا

Sunday, December 2, 2007

کتابهای رایگان فارسی Re: emruz mikham tanbali konam

All right !
That´s good and understanding . I didn´t deny her right to speech . Besides it seems to me that you dont like my opinion and my right to criticize about which part of the issue does look like to be wrong and false .
But it´s better get back to her writting and take a closer look and remind about this , when she does let to be published then she should think about anybody´s right for criticism , and reach us by speech , that´s just one foundation stone for any free society which would stand for any right for free speech .
And , as I mentioned before that she does have right to call herself whoever she wants , that doesn´t matter for me who she wants to be , but when the part of any writting is about a general issue and has something to do with that , then I do give myself the right to criticize it .
Dear !
She might like herself and even make love with herself ,
who did deny her for that ?
 
 
so long
----- Original Message -----
From: amin aby
Sent: Saturday, December 01, 2007 5:13 PM
Subject: Re: کتابهای رایگان فارسی Re: emruz mikham tanbali konam

Dear sir ,
 
Not agree with u bcz better learn to see what is said and not who said !!
No difference who u r or u were , the important is what u say  .
On the other hand , man is not totally right or completely wrong , we could learn to catch good article of each speech and set aside what is vain .
She is just trying to tell us ; like your self !
 
AMIN 

----- Original Message ----
From: Said Ke <said.ke@gmail.com>
To: royayebidar786@gmail.com; zibanawak@googlemail.com
Cc: persiskiknigi@googlegroups.com; Bahai_library Moderator <Bahai_library-owner@yahoogroups.com>; Adabestan-Kaveh-Ahangar@yahoogroups.com; iradj.rabii@freenet.de; ziba_nawak06@yahoo.de
Sent: Saturday, December 1, 2007 3:34:49 PM
Subject: کتابهای رایگان فارسی Re: emruz mikham tanbali konam

دوست گرامی ! رویای بیدار
کاملا با شما موافقم . من به شخصه این خانم زیبا ناوک را نمی شناسم اما با تعدادی از دوستانی که وی را به قدر کفایت می شناسند و کم و کیف کاراکتر شخصیتی وی را از نزدیک تجربه کرده اند ، شنیده ام که این خانم زیبا ناوک دوران بحرانی شخصیتی را از سر گذرانده که از جمله بخشی از آن بسیار دردناک و براستی قابل ترحم و درک است . همانطور که خود وی نیز در برخی از نوشته هایش بعضا به برخی گوشه های رفتاری شخصیت خود اشاره کرده ، که مطمئنن تمام آنچه را که بوده و اتفاق افتاده نیست ، میتوان فهمید که چرا و با چه انگیزه هائی اقدام به نوشتن و علنی سازی تصویری که خود از خود داراست را به نمایش بگذارد . در ضمن ناگفته نماند که در آن دوران تلخ سپری شده بر او که شامل دستگیری وی بتوسط اداره اطلاعات ج.ا.ا  و فشارهائی را بر وی آورده که بناچار وی را وادار به اعتراف و معرفی برخی از فعالین سیاسی که با وی در ارتباط بودند را هم باید اضافه کرد . همانطور که عزیزان میدانند در خارج کشور به دلیل فضای باز سیاسی اجتماعی کسانی که از فعالین سیاسی داخل در سالهای پیش هستند را بخوبی میتوان شناخت و بعضا کسانی که دارای یادداشت های سیاه و تلخی در زندگی خود هستند را به مانند داخل کشور نمیتوان پنهان کرد . به اعتقاد یکی از همان دوستانی که از نزدیک خانم زیبا نوبری را بخوبی می شناسد و خیلی هم از نزدیک میشناسد میگوید که این تصویر کنونی از زیبا خانم انعکاسی از آن بحران شخصیتی وی و نتایج و عواقب بعدی آن است . همه ما با آزادی قلم و بیان موافقیم و این نیز حق زیبا خانم است که هر آنچه که میخواهد و به آن معتقد است را بیان کند . میتواند خود را شاعر بنامد به همان اندازه ای که حق دارد خود را فضانورد و یا قهرمان وزنه برداری . اما آن بخش از نوشته های ایشان که بعضا گوشه هائی از آن تاریخ گذشته را در بر میگیرد را اگر با صراحت بیشتری بکار گیرد بهتر است 
در ارتباط با استخوانبندی نوشته های ایشان بحث دیگری است که مطمئنن هر کسی این خق را بدرستی داراست که مورد نقد قرار دهد چه از حیث زیبائی شناسی هنری و یا ادبی . به اعتقاد من نوع بافت و استخوانبندی نوشته ای زیبا خانم صرفا به پاراگراف نویسی شبیهه است تا شعر نو و یا حتی نثر
من نیز معتقدم که شاعران امروز همچون نیما و فروغ فرخزاد بسرایند ، جسورانه و زیبا ! راهنما و همچون چراغی در تاریکی 
امیدوارم زیبا خانم همیشه موفق و موید باشد و کمی هم صبور و متین
 
 
با احترام 
----- Original Message -----
Sent: Thursday, November 29, 2007 2:13 PM
Subject: کتابهای رایگان فارسی Re: emruz mikham tanbali konam

من چندبار میل زدم ولی ظاهرن انچه بر سنگ فرو نرود حضرت میخ است.
دوستان
نوشته های خانم ناوک فاقد اصول زیبایی شناسی شعر و ویژه گی های ژنریکی  هستند.
من نمیدونم چرا شما اصرار دارید اینها را به جای شعر قالب وغالب کنید
کدام تصویر در این نوشته ها شکل گرفته ویا کدام خوشه تصاویر را دنبال کنیم.
هذیان گویی هایی که سعی دارند گذشته تاریک یک نفر را لاپوشونی بکنند.
تورا خدا حداقل به این زیبا خانم بگید مطالعه در باب انواع ادبی بفرمایند وبعد به سرودن بپردازند.
وگرنه با وقیح نگاری و اوردن چند کلمه فرنگی در نوشته که ادم شاعر نمیشود وشعر نمیگوید.
توقعی که خانم ناوک از شعر دارند درست نیست.
نوشته هاشون بیشتر اروغ زدن از سر سیری با ابگوشتی دبش میباشد.
ببخشید انورها که ابگوشت پیدا نمیشود بگوییم پیتزا قشنگتره
On 11/26/07, ziba nobary <zibanawak@googlemail.com> wrote:

دوستان متن و نوشته ای دیگر از کتاب عادتی؟!  عادتی؟! عادتی ؟! را به شما تقدیم می کنم
فکر می کنم به اندازه کافی  متن ساده  و قابل فهم باشد بخصوص برای بعضی از دوستان یا خوانندگانی مانند مندلی خان که مدعی اند که این متن ها را نمی فهمند.

 

امروز می خواهم تنبلی کنم !

 

ساعت نزدیک 10 می شد و من هنوز در رختخوابم وول می خوردم

همه جای خانه نامرتب بود ، کاغذ های مختلف در روی میز کارم پراکنده!

آشپزخانه از ظرفهای نشسته و ریخته به هم انگیزه تازه ای برای نقاشی را بر می انگیختند

و پیغام گیر تلفن مرتب با چشمک خود یادآور 12 Message  از اینور و آنور به من

می شدند.

اما من انگار قصد برخاستن نداشتم.

خوشحال بودم از پری برنامه ها، از تراکم ارتباطات و نزدیکی ها

و نیز شاد از خستگی خود که همه نشانگر زندگی و پویائی و حرکت بودند

ولی اینک وجودم درنگ و ایستایی  و پازه ای * با بی حرکتی را طلب می کرد

سیر دریافت آن با ندایی از نهادم همراه شد که می خواند،

کم کن فشار شتاب را!       آهسته ران ای ساربان!

بر آن باش که تمام لحظات و ذراتت پر از شادی و نشاط باشند!

وظیفه و رسالتی در کار نیست!         اصل، وجود پرعشق و تمنای دل توست!

تنبلی کن! تنبلی!   تنبلی کار زشت نیست،    تنبلی کار زشت نیست!

چه راحت شده بودم با این ندای هماهنگ با خمیازه ها  

و شلنگ تخته انداختن دست و پاهایم،

ساعتی بعد وقتی پیغام های تلفن ام را یکی پس از دیگری گوش می دادم

آنجا که صدای دوستم، رسته رسید که می گفت:

 می آی بریم سونا امروز، دعوت من!

فریاد آری صمیمانه ام بود که همره تنبلی ام گشته بود تا با هم به الواطی بروند.
 

آخ ، لمیدن بر روی چوبهای داغ و فرو رفتن در سکوتی آرام

که تنها چیس و چیس های آب روی آتش

آن را به نرمی می شکست.

و بعد حوض آب سرد و شنیدن تاپ و توپهای قلبت!

 

آنگاه که بی حال و بی رمق روی تختی می افتی و نا نداری حتی شنوای کلامی باشی

و شیرین و دلنشین در خواب نازی فرو می روی.

وای که چه می چسبد این تنبلی، این لمیدن،

با این بی حالی و شلی و سستی و بی حرکتی.


بعد از مدتی و بعد از مدتی

چه بجا بود صدای رسته که مرا برای یک نوشیدنی و خوردن هله هوله ای فرا می خواند.

حال دیگر می توانستم حتی براحتی شنوای غیبت کردنها و چاخان پاخانها و جوکهای او باشم   که گاه از خنده روده برم می ساختند.

 

و آنجا که صدایم در می آمد که بس است! دلم از خندیدن درد گرفت.

او باز ادامه می داد و می گفت:

مگه نگفتی خنده برای سلامتی خوبه!   حتی کلاسهای خنده درمانی وجود داره.

امروز که مهمان منی برای کورس خنده حساب نمی کنم. اما دفعه دیگه باید بپردازی! 

 

آری سخن رسته، تاَئیدی بود بر رهنمود های متخصصین پوست،

در دوری از استرس و فشار، خنده درمانی و در سرلوحهَ آن تنبلی

که چگونه بر شادابی پوست و باز شدن چروکهای صورت تاًثیر بسزائی دارند

و بر شادی من نیز همین طور!

 

 

بعد از روزی پر بار از آرامش و خنده   و نشاط، به خانه بر می گردم

به خانه ای که بی شباهت به ویرانه ای نبود.

 

من بدون احساس گناه و شرم، بی آنکه خود را سرزنش کنم،

دست نوازشی بر در و دیوارهای خانه ام می کشم

و با نگاهی مهربان به آشپزخانه و میز کارم آرام می گویم: 

امروز روز  تنبلی  بود! عزیزانم

فردا، اما  روز شماست،      روزی که با شور و عشق با شما خواهم بود.

 

 

Ziba                    8.10.06                    Hamburg                 

 

http://home.arcor.de/ziba-nawak

zibanawak@gmail.com

 

 

 پازه : استراحت

 


 









Get easy, one-click access to your favorites. Make Yahoo! your homepage.

--~--~---------~--~----~------------~-------~--~----~
اين نامه به دنبال عضو يت شمادرگروه كتابهاي رايگان فارسي برايتان ارسال شده است.
نامه هاي خودرا به اين آدرس براي گروه بفرستيد:

persiskiknigi@googlegroups.com

براي قطع اشتراك به اين آدرس نامه بفرستيد:
 persiskiknigi-unsubscribe@googlegroups.com

 توجه داشته باشيد كه از تاريخ 10 مه 2007ارسال نامه ها نياز به مديريت ندارد ولذا عده اي ممكن است برايتان هرزنامه يا نامه حاوي ويروس ارسال كنند.
لذا توصيه مي كنم براي پيشگيري از آسيب فقط فايل هاي پي دي اف را باز كنيد وبقيه فايلهاي دريافتي راحذف كنيد.

For more options, visit this group at http://groups.google.com/group/persiskiknigi?hl=en

برای کمک به تداوم کار ما نامه های گروه را براي دوستان كتابخوان خود بفرستید
(forward)
واز آنها بخواهید که در گروه عضو شوند.

آدرس وبلاگ:
http://persianbooks2.blogspot.com

گروه اطلاع رسانی وبلاگ:

http://groups.google.com/group/persiskiknigi
-~----------~----~----~----~------~----~------~--~---

No comments:

آرشیو مطالب