دوست عزیز سلام سلام و صد سلام به توهمکلاسی قدیمو دوست داشتنی
عزیزم من در غر بتم نمی دانی این شعر زیبا یت را که خواندم در حسرت
ان روزهای ماندگار و پاک چقدر گر یستم ناز شستت دست مریزاد
همیشه از این زحمت ها بکش و چشم های مرا در حسرت ان ایام پر از اشک کن
تا دیگر اشکی نما ند که بر نا مردی های این دوران فرو چکد
قر بونت برم
با سپاس
2010/4/5 ladan b <ladan.1984@gmail.com>
اولین روز دبستان بازگردکودکی ها شاد و خندان باز گردباز گرد ای خاطرات کودکیبر سوار اسب های چوبکیخاطرات کودکی زیباترندیادگاران کهن مانا ترنددرسهای سال اول ساده بودآب را بابا به سارا داده بوددرس پند آموز روباه و خروسروبه مکار و دزد و چاپلوسروز مهمانی کوکب خانم استسفره پر از بوی نان گندم استکاکلی گنجشککی باهوش بودفیل نادانی برایش موش بودبا وجود سوز و سرمای شدیدریز علی پیراهن از تن می دریدتا درون نیمکت جا می شدیمما پر از تصمیم کبری می شدیمپاک کن هایی ز پاکی داشتیمیک تراش سرخ لاکی داشتیمکیفمان چفتی به رنگ زرد داشتدوشمان از حلقه هایش درد داشتگرمی دستانمان از آه بودبرگ دفتر ها به رنگ کاه بودمانده در گوشم صدایی چون تگرگخش خش جاروی با پا روی برگهمکلاسیهای من یادم کنیدباز هم در کوچه فریادم کنیدهمکلاسیهای درد و رنج و کاربچه های جامه های وصله داربچه های دکه سیگار سردکودکان کوچک اما مرد مردکاش هرگز زنگ تفریحی نبودجمع بودن بود و تفریقی نبودکاش می شد باز کوچک می شدیملا اقل یک روز کودک می شدیمیاد آن آموزگار ساده پوشیاد آن گچها که بودش روی دوشای معلم نام و هم یادت به خیریاد درس آب و بابایت به خیرای دبستانی ترین احساس منبازگرد این مشقها را خط بزن
No comments:
Post a Comment