گلچين از بهترين گروه‌ها و سايت‌هاي اينترنتي. همه چيز از همه جا

Friday, December 31, 2010

به یاد نیما یوشیج،شجریان: داروگ

 سروران عزیزم دوستداران محترم گلها

سیزدهم

دی‌ ماه امسال پنجاه و یکمین سالگرد شادروان علی‌ اسفندیاری ملقب به نیما یوشیج (۱۲۷۶-۱۳۳۸) شاعر نامدار زبان پارسی است. نیما پس از ترک زادگاهش یوش در اطراف شهرستان   نور به تهران رفت و پس از آشنایی با یکی‌ از معلمانش به نام نظام وفا به شعر گفتن روی آورد. در مورد سبک و آثار این شاعر پر آوازه مقالات و کتابهای بسیاری توسط صاحب نظران نگاشته شده است. امروز به یاد این شاعر بزرگ نو پرداز ایرانی نماهنگی با شعری از ایشان با نام داروگ را با صدای استاد محمد رضا شجریان بر آهنگی از استاد محمد رضا لطفی‌ و با تنظیم فوق العاده زیبای استاد فرهاد فخر الدینی پیش کش دوستان میگردد..

آدرس فیس بوک

http://www.facebook.com/video/video.php?v=495608318665&oid=118269481549145&comments

آدرس یو تیوب

http://www.youtube.com/watch?v=w9RT8LzJqNM

آدرس مدیا فایر

http://www.mediafire.com/?u7d4bxhkmwvpfwk

با مهر
دکتر مازیار صدری

این شعر نیما شعری بسیار عمیق است و برای روشن شدن معنای آن نوشتاری به قلم آقای اصلان قزللو شاعر و منتقد ادبی‌ را ضمیمه کرده ام.

خشك آمد كشتگاه من

در جوار كشت همسايه.

گرچه می گويند: "می گريند روی ساحل نزديك

سوگواران در ميان سوگواران. "

قاصد روزان ابری، داروگ ! کی می رسد باران؟

 بر بساطی كه بساطی نيست

در درون كومه ی تاريك من  كه ذره ای با آن نشاطی نيست

و جدار دنده های نی به ديوار اتاقم  دارد از خشكيش می تركد

-چون دل ياران كه در هجران ياران-

قاصد روزان ابری ، داروگ ! کی می رسد باران؟ (١)

 خلاصه شعر: كشتزار من، در كنار كشتزار همسايه، خشك شد. با وجود آن كه می گويند ساكنان آنجا غم و درد بی شماری دارند؛ ای پيام رسان روزهای ابری، داروگ ! کی باران خواهد بارید؟ بر اين كلبه بی نور و بی نشاط من كه اجزای سازنده اش در حال شكستن و فرو ريختن است، همانند دل دوستانی كه از دوری و جدایی دق مرگ شده اند، ای پيام رسان روزهای ابری، داروگ! کی باران خواهد باريد؟

 موضوع شعر: نياز به دگرگونی وضعيت موجود. شعر بسيار كوتاه است و شاعر آن را به دو بخش تقسيم مي كند:

 

الف: فضای ويران بيروني

ب: فضای درهم دروني

 رمزهای شعر:

١- كشتگاه : جامعه ايران زمان شاعر

٢-  كشت همسايه: كشور اتحاد جماهير شوروي پس از انقلاب اكتبر ١٩١٧  

۳- ساحل نزديك: همان كشت همسايه، همسايه شمالي

٤- داروگ: انسان آگاه

٥- باران: دگرگونی- انقلاب- بهبودی

 در اين شعر سمبليك، شاعر با ايجاد تضاد بين جامعه خود (كشور استبداد زده و فقير) و كشور همسايه (رسته از استبداد) خواننده را به تفكر وا مي دارد و مي خواهد لحظه ای فكر كند و علل اين امر را دريابد و سپس ضمن همراه كردن او با خود، خواهان دگرگوني شود.

اگر بخواهيم منظره های شعر را كاملاً ببينيم و ضمن لذت بردن از آن با تخيلات و افكار شاعر همراه شويم، بايد ديد وسيعي داشته باشيم. به اين صورت كه "كشتگاه منِ" شاعر را وسعت بخشيم و به "كشتگاه ما" تبديل كنيم. در اين صورت " كشتگاه ما" كل كشور و مردم ايران مي شود. حتا مي توان پا را از اين هم فراتر نهاد و كشور خود را - "منِ نوعي "- يعني تمام كشورهای استبداد زده جهان دانست که اين امر از نظام فكری نيما دور نيست. همچنان كه اين تفكر در شعر "آی آدمها"ی نيما به چشم مي آيد. شاعر در بخش اول شعر، ضمن آرزوی رهايي از استبداد برای مردمان سرزمينهای استبداد زده، شنيده های خود را از كشور همسايه با شك و ترديد و با فعل "مي گويند" بيان مي كند كه در اصطلاح امروز مي توان گفت به نقل از افراد ناشناس يا منابع ناموثق. شايد بتوان گفته شاعر را به نوعي ديگر نيز تفسير كرد، و آن اينكه در انقلابها، افراد به دو گروه تقسيم مي شوند: انقلابي و ضدانقلابي، در اين صورت بلايي كه بر سر ضد انقلاب مي آيد از منظری " سوگواران در ميان سوگواران" است. يا در هر انقلاب علاوه بر دگرگوني، ويراني هايي هم ايجاد مي شود. شاعر در اين بخش، جلو اين فرضيه را كه چون  در كشور همسايه انقلاب غم و درد هم ايجاد كرده،  پس نبايد دگرگوني صورت  گيرد، مي گيرد و با تمام ناملايمات خواهان وضعيت مطلوب است.

شاعر در بخش دوم شعر، وضعيت مردم و خانواده های كشور خود را ترسيم مي كند: مردم آه در بساط ندارند. خانه ها تاريك و خالي از نشاط و سرور است. دلها از غم دوری ، اندوهگين و افسرده است. فاجعه ای رخ داده كه افراد خانواده و دوستان از هم دورند. او با رنگ آميزی غمگنانه اين مناظر، خواهان دگرگوني وضعيت موجود است.

 حال اگر دو بخش شعر را همچون دو تابلو در كنار هم به دقت بنگريم و مقايسه كنيم، ضمن يافتن ناهمگوني هايي  كه شاعر برای بيان منظور خود به كار برده است، مي توانيم همگوني های منفي دو ديار را هم ببينيم: در كشور همسايه با وجود دگرگوني مي گويند كه "سوگواران در ميان سوگواران" مي گريند. در اين سو (جامعه شاعر) مردم از استبداد بسيار زيان ديده اند. عزيزان از دوری هم در رنج اند و فقر گريبان آنان را مي فشارد. شاعر با تمام اين توصيفها، درمان دردها را در دگرگوني و نابودی استبداد مي داند و اين دگرگوني را الزاماً الگوی كشور همسايه تصور نمي كند، وگرنه سوگواری های آنان را بيان نمي كرد.    شاعر براي بيان شاعرانه سخنان خود، درسطرهای سوم و چهارم، برای تجسم گريه و سوگ، پنج بار واج "گ" را همراه "ر" و "و" آورده تا حس گريه و سوگ را القا كند. آوردن عبارت "سوگواران در ميان سوگواران" نيز انبوهی و بزرگي غم را نمايان مي سازد. او با بيان يك باور عاميانه كه "هر گاه قورباغه  درختي در روزهای ابری بخواند، باران خواهد آمد" و با انسان پنداری  "داروگ"، انتظار طولاني و شوق رسيدن به باران دگرگوني را در خواننده قوت مي بخشد. او در همين بخش با آوردن واج "ر" (٥ بار) و تناسب ابر و باران، ريزش قريب الوقوع باران را تداعي مي كند. شاعر در بخش دوم با آوردن پارادكس "بساطي كه بساطي نيست" فقر مطلق را در كشور استبدادی به نمايش مي گذارد.او همچنين با آوردن واژه  "كومه" (كلبه) به جای خانه، آن هم كلبه ای تاريك و بي نور و نشاط و ويران ، وضعيت زندگي آنان را نقاشي مي كند. شاعر برای غناي موسيقي شعر و به گفته خود كه "قافيه زنگ مطلب است" (٢) با آوردن قافيه های هم جنس و هم آهنگ " بساط - نشاط "، "ياران - باران " به  زيبايي شعر افزوده و مطالب شعر را از هم جدا كرده است. در پايان بايد ياد آور شويم که قرينه های رمزی بودن اين شعر، تكرار سطر "قاصد روزان ابری، داروگ! كي مي رسد باران؟" در نيمه و پايان شعر است كه شاعر با اين تكرار و تاكيد، ذهن خواننده را به نمادين بودن باران رهنمون مي شود. قرينه نمادين ديگر اغراق در وضعيت دو كشتگاه (جامعه) ، يكي خشك و ديگري سبز، در جوار همديگر است.

           

٢٩ شهريور ٨٦

 منابع:

 ١- مجموعه آثار نيما – دفتر اول- ضميمه پاياني

٢- حرف های همسايه     

 


No comments:

آرشیو مطالب