----- F
دلم می خواهد برگردم به روزهای کودکی !
روزهایی که آغوش مادر پایان همه دلهره ها بود.
روزهایی که لالایی مادر زلال ترین آواز دنیا بود.
روزهایی که با ترس ادای مادر بودن را در می آوردم و و تق تق صدای نوک تیزترین و بلندترین کفشهای مادر از صدای قهقه من بلند تر بود.
روزهایی که زیباترین رنگ دنیا قرمز ترین رژ لب مادر بود که همیشه نمی دانم چطور لابلای خرت و پرتهای من پیدا می شد.
روزهایی که مسئولیت مادربودن تنها به چای خیالی قوری کوچک میان اسباب بازی هایم ختم می شد و آن پخت و پز و سفره خیالی چه طعم آسمانی داشت.
.
.
.
کجاست مادر کجاست گهواره من !
No comments:
Post a Comment