که در ترانههای قدیمی،این هنر ترانه سرایان در آن زمان بود شرح یک
ماجرا در یک ترانه چند دقیقه یی،در این ترانه سخن از کسی هست کهدر
زمان دیدار، یارش گریزان از او شده،و او با گٔل به جا مانده و از دست
یار افتاده گفتگو میکند.آرتین
http://www.4shared.com/mp3/Hgn8n9f4/PooranMahe_Meshgin_Mo.html
http://www.mediafire.com/?s9na8fayix979t9
http://radio-golha.mihanblog.com/post/1369
خوش و خرم میامد مه مشگین مویی
گلی افتاد از دستش به کنار جویی
چو گریزان شد از دستم،گٔل او افتاد از دستش
گٔل زیبا گر پر پر شد به فدای چشم مستش
گٔل ناز آن زیبا چون دور از او شد
چو دل من افسرده قلب گلرو شد
آمد آن شاخه گٔل،دمساز من شد
در آن رنج حرمان همراز من شد
گفتمای گٔل من هم افتادم از پا
تا دور از من یار طناز من شد
روزی من شمع شب تار او بودم
من کنار از غم به کنار او بودم
با این بد عهدی که بدیدم من از او
از خود میپرسم ز چه رو یار او بودم
گٔل ناز آن زیبا چون دور از او شد
چو دل من افسرده قلب گلرو شد
ای باد نوبهاری سوی آن گٔل رعنا،بگذر با شادی بگذر،ببر این خبر از ما
که پنهان در چشمانت،غم و شادی دنیا
من شادت خواهم اما تو فسونگر زیبا ،زارم خواهی
چرا،چرا
جانم کاهی،چرا چرا
گٔل ناز آن زیبا چون دور از او شد
چو دل من افسرده قلب گلرو شد
----
No comments:
Post a Comment