من در سرای تو
...
آهنگ:انوشیروان روحانی شعر:رحیم معینی کرمانشاهی بیات اصفهان خواننده:مرضیه
....
من در سرای تو شوری دگر دارم، ازشوق پیمانه
هرکس مرا بیند گوید که بازآمد، آن مست ودیوانه
من آنچه گویندم همانم بی خبرازاین وآنم دردیارتو
من جزحدیث آشنایی از کتاب دل نخوانم درکنارتو
.....
تو زبان مرا میدانی حال مرا می جویی
راز وفا داری را با دل من می گویی
دورازتو گشتم ازناتوانی چون تار مویی
.....
تو هم چو من میدانم روز و شب در آتشی
به من بگو از رنج مهجوری چه میکشی؟
یارب یارب تا کی شکیبایی !؟
عمرم طی شد باعشق ورسوایی
یارب یارب تا کی شکیبایی !؟
عمرم طی شد با عشق ورسوایی
.....
تشنه کامی من در سراب هستی گفتگو ندارد
عشق اگر نباشد باغ زندگانی رنگ وبوندارد
من به گلشن مهر و وفا چو بلبل ازعشق و صفا زبان گشودم
من در همه جمعی به خدا با همه کس در همه جا یاد تو بودم
گریک حاجت من ازخدابخواهم
تنها، یارا، تورا، تورا بخواهم
گریک حاجت من ازخدابخواهم
تنها، یارا، تورا، تورا بخواهم
.....
با مهر و احترام
حمید شجاع الدینی
No comments:
Post a Comment