ياران هموند گلها سلام
يادش گرامي باد
اين شعر اگر چه تلخ است و در فضاي سالهاي حول و حوش 55 يا 56 سروده شده است ياد آور دوراني است كه بي شباهت به اين روزها نيست
اين روزها
اينگونه ام ،ببين:
دستم، چه كند پيش مي رود،انگار
هر شعر باكره اي را سروده ام
پايم چه خسته مي كشدم ،گوئي
كت بسته ا زخَم هر راه رفته ام
تا زير هركجا
حتي شنوده ام
هربار شيون تير خلاص را
□
اي دوست
اين روزها
با هركه دوست مي شوم احساس مي كنم
آنقدر د وست بوده ايم كه ديگر
وقت خيانت است
□
انبوه غم حريم و حرمت خود را
از دست داده است
ديريست هيچ كار ندارم
مانند يك وزير
وقتي كه هيچ كار نداري
تو هيچ كاره اي
من هيچ كاره ام : يعني كه شاعرم
گيرم از اين كنايه هيچ نفهمي
□
اين روزها
اينگونه ام :
فرهاد واره اي كه تيشه ي خود را
گم كرده است
□
آغاز انهدام چنين است
اينگونه بود آغاز انقراض سلسله ي مردان
آغاز انهدام چنين است
اينگونه بود آغاز انقراض سلسله ي مردان
ياران
وقتي صداي حادثه خوابيد
برسنگ گور من بنويسيد:
- يك جنگجو كه نجنگيد
اما ...، شكست خورد
2009/5/26 latif gachkar <latifgachkar@yahoo.com>
دوستان سلام- به یاد نصرت رحمانی که سالروز از دست دادنش نزدیک است
http://www.4shared.com/file/107910261/3e8fb1db/Nosrat_Rahmani.html
No comments:
Post a Comment