متن کامل و سانسور نشده ی سخنرانی لطفی: اگر رهبران نظام از خواست مردم عقب بيفتند مردم رهبری را قبول نخواهند داشت
موسیقی ایرانیان – امین ریزباف: محمدرضا لطفی از نوازندگان و آهنگسازان بزرگ موسیقی ایران در مراسم اختتامیه نخستین سمینار اعضای هیات مدیره شعب انجمن موسیقی ایران درباره مباحث موسیقی به سخنرانی پرداخت.
به گزارش سایت موسیقی ایرانیان چند روز پیش متنی به عنوان "متن کامل این سخنرانی" در بعضی سایت ها درج شده که متاسفانه قسمت هایی از سخنان استاد لطفی سانسور شده است که سایت موسیقی ایرانیان قسمت هایی که در سخنرانی به غلط سانسور شده را با خاکستری به متن اضافه کرده و قسمت هایی که به اشتباه به متن سخنرانی اضافه شده را با قرمز حذف می کند، به امید اینکه هیچ گاه در جامعه ی ما حق جای خود را به مصلحت ندهد.
قابل ذکر است که گروه آوازی قبل از سخنرانی محمد رضا لطفی قطعاتی را با حنجره هایشان نواختند و لطفی هم بعد از هر قطعه به تایید اجرایشان، آنها را با دست زدن تشویق می کرد.
لطفی سخنرانی اش را با صحبت های زیر در مورد اجرای گروه آوازی اینگونه شروع می کند که: «دوستان ما (اعضای گروه آوازی) که اینجا برنامه اجرا کردند در واقع با هماهنگی خیلی زیاد برنامه اجرا کردند و اگر که کل کشور ما و وزارت ارشاد همه ی هماهنگی های لازم را با هم ایجاد کنند و بتواند چنین صدایی را ایجاد کند که با هم هارمونی دارند و هماهنگ هستند، نتیجه ی خیلی فوق العاده ای برای کشور بوجود می آید دعا کنیم که کشور ما به آن سمت هماهنگی تمامی ارگان ها و ملت ایران و هنرمندان برسد و همه در واقع در یک هارمونی خیلی زیبا و دوست داشتنی حرکت کنند.
خوشحالم که مقامات وزارت ارشاد به خصوص انجمن موسیقی با همت بلند قدم بسیار بزرگی را در رابطه با مسائل و مشکلات عرصه هنر شریف موسیقی برداشته و این گردهمایی تقریبا تخصصی برای برون رفتن مشکلات از جامعه موسیقی و مردم علاقه به این هنر در سطح کشور بالاخره برداشتهاند. امید است که به یاری پروردگار این همایش توانسته باشد استراتژی درستی را که همه نوع موسیقی ایران در آن منظور شده ترسیم نماید. دوستان عزیز و سروران گرامی:
موسیقی هنری است که نمی توان حضور آن را در تمدنهای قدیمی و جدید نادیده گرفت و سرسری از آن گذشت. هنر موسیقی مانند ریاضیات تنها هنر تجریدی است که مفاهیم ذهنی تعریف شدهای ندارد و هیچ کس در دنیا نمیتواند بگوید که با موسیقی می توان مفاهیم کلامی را در ذهن مخاطب تداعی کرد. اگر چه در بعضی از عرصههای موسیقی چه در شرق و غرب توانسته به صورت سمبلیک راهی نزدیک به مفاهیم هنری دست یابد اما موسیقی با خودش شروع میشود که صدای خوش است و به خودش ختم میشود که باز صدای خوش است. در میان هنرها تنها موسیقی است که انسان آن را مستقل از طبیعت به وجود آورده است و شاید به همین دلیل است که نسبت به بقیه هنرها به باطن انسان بسیار نزدیک است و خویشی تاریخی دارد.
یک نقاش قبل از هنر مدرن قرن بیستم تنها طبیعت را تقلید میکرد. هنر مجسمهسازی و دیگر هنرها به همین صورت. اما شما هرگز در طبیعت موسیقیای نمیشنوید که قابل تقلید باشد. انسان به خاطر نیازش در طی دهها هزار سال موسیقی و ابزار آن را ایجاد کرده که این خود نشان می دهد که انسان نیاز مبرمی به این هنر شریف داشته و دارد. در هیچ مذهبی چه مذاهب قدیمی مانند بوداییان و زرتشتیان و هندوها و چه ادیان دیگر نتوانسته اند تاثیر موسیقی را در زیست زندگی شان حذف کنند . برای ما موسیقی دانان حرفه ای تفاوتی بین موسیقی سازی و آوازی وجود ندارد، موسیقی از هر منبعی به وجود بیاید باید تابع خواص فیزیک یک صوت موسیقی باشد. پس نباید به این منبع عظیم که به خصوص در کشور ما در طول شش هزار سال نهادینه شده کم توجه باشیم.
جوانان ما و مردم ما با حفظ زندگی پرمعنایشان میتوانند با گوش کردن به موسیقی خوب دریچههای به سوی خود را بیشتر باز کنند. کلیه فلاسفه و عرفای بزرگ جهان بر این عقیده هستند کسانی که موسیقی خوب و جدی گوش میدهند از قدرت هوشی و ریاضی بهتری برخوردارند. یکی از مهمترین دستاوردهای بزرگ موسیقی هماهنگی است. بچهها با آموزش و شنیدن موسیقی در برخورد با مسائل و پدیدهها روشنتر بررسی میکنند به همین دلیل است که مدیریت محترم دولت باید به نیاز فرزندان ایران به خصوص جوانان عزیز ما توجه زیاد کند. چرا که به تعادل اجتماعی و دوری از ناهنجاریها کمک شایانی میکند. پس موسیقی از روز اول خلقت در کنار انسان و با انسان رشد کرده است.
در میان کلیه ملل حتی در میان ملتهای مسلمان شما از انواع موسیقی خوب بهرهمند هستید. ابوالفرج اصفهانی در چند جلد کتاب بی نظیرش از هزاران موسیقیدان و دست اندرکار هنر صحبت کرده که این خود نشان میدهد که موسیقی در ممالک اسلامی از جایگاهی رفیع برخوردار بوده است. دانشمندانی که خود هم در حوزه عرفان و شریعت سرآمد بودند نیز یا کتابی در این زمینه نوشتهاند یا رسالهای مانند رساله ابن سینا تقریر کرده اند که در حوزههای دینی تدریس میشدند. از میان این گروه از مسلمان خردورز میتوان از فارابی کبیر، صدرالدین ارموی، جامی و مراغی نام برد که همه اینها ایرانی نژاد بودند که این خود نشان میدهد متفکرین ایرانی به هنر ناب موسیقی عشق میورزیدند و توجه آنها به هنر از این نگاه نشات میگیرد.
تشیع که شعبهای از اسلام ناب محمدی است در دوره صفوی به موسیقی توجه زیادی میکرد. وجود صداخانهها مانند عالی قاپو نشان از توجه رهبران و خواص دوران صفویه به موسیقی دارد. علم آکوستیک در کلیه مساجد قدیم ایران به دقت رعایت شده است. اگر مدیران محترم ارشاد کل، روستاهای ایرانی را مورد توجه قرار دهند به خوبی مشاهده میکنند که هیچ روستایی نمییابند که نوازنده یا خوانندهای در امر موسیقی نپردازد. پس میتوان این نتیجه را گرفت که باید نظام اسلامی ایران به موسیقی توجه ویژهای داشته باشند. میگویند اگر رهبران نظام از خواست درست و مورد نیاز مردم عقب بیفتند مردم دیگر رهبری حکومت را قبول نخواهند داشت. ما قبل از انقلاب دیدیم که رهبر انقلاب اسلامی؛ خمینی( ره)در تمام وجوه نهضت جوابگوی نیاز مردم بودند و مسائلی را در سخنانشان طرح کردند که خواست مردم بود و این گونه رهبری با ملت هماهنگی کامل داشت.
در حال حاضر متاسفانه در بخشی از مسائل فرهنگی و اجتماعی و هنری این مردم هستند که از برنامههای دولتی پیش افتادهاند و اگر دولت نتواند برنامهریزیهای پیشرو ایجاد کند رابطهاش را با بخش عمدهای از مردم به خصوص جوانان از دست میدهد. در تاریخ کشورهای مسلمان حتی در ایران هنر نقش بسیار مهمی در رابطه با مظاهر این فرهنگ داشته و دارد.برای مثال کلیه ابنیه تاریخی ما که امروز جهانگردان را به سوی کشورهای اسلامی سوق میدهد مظاهر هنری است. تفکر وحدت وجودی اسلام چنان تاثیر شگرفی در رابطه با هنرهای متفاوت در ایران نموده که امروزه ما نمیتوانیم این نقش را نادیده بگیریم.
مذهب شیعه پس از صفویه که از سال 57 برای اولین بار به طور رسمی اداره کشور را به عهده گرفت مسوولیت سنگینی دارد. این مسوولیت به دست بخش خصوصی یا هنرمندان آزاد کشور نبوده و نیست. و اگر کسانی از رشته موسیقی در نظام کار میکنند بخش اندکی را تشکیل میدهند که بیشتر آنها به کار اداری مشغول هستند. باید دولت تلاش کند تا بهترین موسیقیدانانی که در بیرون و در بخش خصوصی کار میکنند به عنوان مشاور به کار گیرند و با برخورد هنری و فرهنگ بالا آنان را تشویق کند تا مسوولیت هایی را در بخش هدایت موسیقی عهدهدار شوند.
کار هنر به دست خود هنرمندان باید حل و فصل شود و دولتمردان باید از طریق ارتباط با بخش خصوصی از آنها برای حل مسائل فرهنگی مشورت بگیرند. نگاه از بالا و قدرتمنشانه در عرصه هنر کار نمیکند. نگاه مهربانانه با رعایت حرمتهای هنری و تخصصی کار هدایت جامعه را ساده خواهد کرد. اما چرا این عمل در کشور اتفاق نمی افتد یا کم اتفاق میافتد؟ عمده ترین این نارساییها را میتوان در رابطه با مسوولین وزارت ارشاد و مدیران انجمنهای موسیقی استانها و کارکنان این وزارتخانه دید. یک مدیر فرهنگی باید یک انسان فرهنگی باشد. این امر یک امر تخصصی است.
اگر به رشد موسیقی در کشورهای اسلامی نگاه کنیم و اگر هنرها در این کشورها رشد کردهاند مطمئن باشید که یک مدیر یا یک جریان مترقی وارد به امور فرهنگی پشت این مدیریت بوده است. اگر قرار است ایران حرفی گفتنی در صحنه بینالمللی داشته باشد بدون هنر و به خصوص موسیقی امکان پذیر نیست. ما ارزش علم و هنر را با هم میدانیم اما بودجههای علمی قابل قیاس با بودجههای فرهنگی نیستند. نگاه کنید که دو هنرستان موسیقی که زیرمجموعه ارشاد هستند چقدر بودجه دارند و در این سی سال با چه مشکلات غیرقابل حلی مواجه بودند. یا بودجه ارکستر سمفونیک نگاه کنید که هر ساله با مشکل بودجه مواجه است. ارکستر جناب فخرالدینی به سختی کار خود را تداوم میداد که بعنوان یک حرکت پیشرو باید احیا شود. به حقوق نوازندگان نگاه کنید که با حقوق دیگر کارشناسان قابل مقایسه نیست. این موضوع که هر هنری آن هم در بخش دولتی خود باید حقوق خود را تامین کند اشتباه بزرگی است.
اداره موسیقی کشور و نهادهای تابعه، اداره شهرداری نیست که بتواند در سال میلیاردها تومان درآمد از پیش تعیین شده داشته باشد که تازه این طرح ترافیک و هوای مسمومکننده باعث شده است که حتی بلبل هم از خواندن بیفتد چه برسد به تولید ناب موسیقی که حداقل احتیاج به فضایی طبیعی دارد.
نگاهی که علم و هنر در معرفی کشور اسلامی ایران در سطح منطقه و جهان مطرح میکند چرا باید از بودجه خاص برخوردار نباشد. نگاه کنید به کل تولید وزارت ارشاد در مقایسه با بخش خصوصی پس از جنگ تحمیلی. بهترین آثار در بخش خصوصی تهیه شده و رادیو و تلویزیون و سالنهای کنسرت از آن استفاده کردهاند. هنر و فرهنگ دو مجموعه مهم یک کشورند و نمیتوانند زیر مجموعه یک دستگاه دولتی باشند مگر از هنرمندان اصیل و درست در مجموعه حضور داشته و فعال باشند.
یکی از نارسایی اصلی به خصوص در شهرستانها این است که بسیار مدیران وزارت ارشاد در مراکز استان ها از اختیارات کافی برخوردار نیستند. بیشتر مدیران در مقابل جریانات قدرت های دیگر در سطح استان از مانور کافی و قدرت بارز برخوردار نیستند، کاغذبازی و رایزنی با مرکز، ترس از دست دادن صندلی مدیریت جلوی خلاقیت مدیران را میگیرد. تاموقعی که هر مجوزی به تهران میآید ما به جایی نمیرسیم. دولت آقای احمدی نژاد کارش بر این استوار شود که کارهایشان را به تهران نفرستند مرکز زدایی از خصوصیات این دوره است. اما فرهنگ و هنر در استانها با این سیاست هماهنگی نیست.
اینجانب هنرمند بارزی را در کارگروه های فرهنگی استان ها که با حضور ریاست محترم جمهور تشکیل میشود ندیدهام. که امید است ایشان یا وزیر محترم ارشاد با بهترین هنرمندان و فرهیختگان شهر نشسته و به مشاوره بپردازد. انجمن موسیقی ایران که بازوی اصلی وزارت ارشاد در داخل و خارج در زمینه موسیقی است از مدیریت مرکزی و مدیریت استانی برخوردار نیستند. اگر قرار باشد که انجمن موسیقی سکاندار موسیقی این وزارتخانه باشد باید کار و اداره انجمن در تهران و ساختمانی جدا و امکاناتی کافی و بودجه کافی و با متخصصان و مشاوران عالیه بتواند درست مدیریت شود.
بیشتر مدیریت انجمن بصورت کدخدا منشی و بوسیله واسطه گری انجام می پذیرد، و گاهی عدم کفایت بودجه برای کار به اجبار به مسئله رشوه و داد و ستد مالی با موسسات خصوصی شکل می گیرد، در واقع رابطه ها به جای ضوابط کار می کند واینگونه بخش مهمی از انرژی خلاق جوانان حیف و میل می شود، تامین مالی کارمند این گروه ها از اهیمیت بسیار بالایی برخوردار است، قدرت تصمیم گیری انجمن موسیقی در گیر قدرت بالاتری است که فاکتور های غیر هنری در آن حرف آخر را می زند، نقش حراست و بازبینی به کارنامه هنرمندان خود مسئله ساز است، برای مثال هر بار باید کل نوازندگان و خوانندگان از لحاظ امنیتی مورد ارزش یابی قرار گیرند، حتی اگر این کار هم باید انجام پذیرد که به نظر اینجانب ضرورتی ندارد، با پیشرفتی که تکنولوژی برنامهریزی ارائه نموده چرا بانک اطلاعات درستی شکل نگرفته که با زدن یک شصتی کلیه اطلاعات مربوط به نوازندگان بر روی کامپیوتر بیاید. این نحوه ی نگاه باعث می شود که ما برای این گونه بررسی های بی مورد گاهی بیش از یک ماه معطل می شویم، اینجانب نمیداند که برای مثال چرا گروه شیدا که اعضای ثابتی دارد برای هر کاری که برای ارشاد می فرستیم ممیزی شود.
اینگونه کارها آنقدر طول میکشد که امر تولید را چنان کند میکند که نمیشود جوانان را از نظر روحی تقویت کرد. باید بازنگری اساسی در رابطه با اداره موسیقی و وزارت ارشاد بشود. باید دوستان مدیر ما توجه داشته باشند که هنرمندان کارمند نیستند. آنان حساس هستند. باید اشاره کنم که تا موقعی که کارکنان محترم وزارت ارشاد به خصوص در بخش موسیقی نداند که با هنرمندان چگونه باید رفتار کنند هرگز نمیشود کار فرهنگی کرد. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی باید نسبت به وزارتخانههای دیگر فرهنگی تر و با درایت تر باشد تا بقیه وزارتخانهها از این گروه آموزش فرهنگی ببینند که هنوز متاسفانه به این درجه نرسیدهایم. به همین دلیل است که کمتر موسیقیدانان بزرگ پایشان به این وزارتخانه مهم باز میشود.
در شهرستانها وضع موسیقی و نوازندگان جوان از این هم بدتر است. ما هنرمندان باید در رابطه با هنر به خصوص موسیقی به صورت بی طرفانه رفتار کنیم. ورود به این جناحهای سیاسی ریز و درشت به پیشرفت هنر موسیقی و رفع مشکلات اش ضرر میرساند. بیطرفی به معنای خنثی بودن نیست. بلکه این امکان را برای همه نهادها به وجود می آورد که از همه امکانات ما استفاده درست بکنند. من همواره گفته ام که استفاده کردن بسیار خوب است اما سوءاستفاده کردن غلط است. استفاده درست و محترمانه از همه ما باعث پیشرفت هنر کشور میشود.
درباره دولتی شدن فرهنگ و هنر باید عرض کنم که هرگاه اهم هنر دولتی شد کار موسیقی دچار پژمردگی و سفارشی میشود. به نظر من باید بین بخش دولتی و غیردولتی رابطه درست و هماهنگ باشد. نه دولت باید آنقدر کوچک شود که هر شرکتی کار غیرقانونی کند و نه آنقدر بزرگ شود که دیگر کسی نتواند در بخش غیردولتی نفس بکشد. در امر فرهنگ و هنر نیز همین گونه است. دولت محترم وزارت ارشاد و شورای کلان مدیریت کشوری باید برنامههای فرهنگی کل دولت را داشته باشد و از سوی دیگر برای هنر و هنرمندان تسهیلات مناسب فراهم کند. و از طرف دیگر مخل امر پیشرفت آنها به دلیل برنامه های تعریفشده دولت نشود.
به دست آوردن یک تعادل احتیاج به بحث تخصصی دارد که امیدوار است وزارت محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی به این مساله توجه نماید. در انتها توجه شما را به موضوعی مهم معطوف میدارم. و آن این است که کلمه فرهنگ علاوه بر اینکه مفهوم خود را در جهان دارد که مشترک است اما یک تفاوت مهم فرهنگ ما با کالچر یا کولتور دارد. و آن فرقی است که فری است که در ابتدای این کلمه میآید که جایگاه رفیع و معنوی آن را میرساند.
هنگامی که ما در زبان فارسی از کلمه فرهنگ استفاده میکنیم یعنی روابط پرمعنا و دوستانه و عاشقانه دولت و حکومت و با ملت که هنرمندان نمایندگان خاص و خواسته های روحی این ملت هستند و یا ما وقتی از فرهیخته استفاده میکنیم باز به پیشوند «فر» برمیخوریم که ما را وارد جان جان پدیدهها و عناصر مهم معنوی میکند. لذا اگر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بار سنگین تعهد را حمل میکند و این وزارتخانه سمبل فرهنگ سالاری باشد که هنر را در قلب خود دارد. همچنین کارکنان این وزارتخانه باید فرهنگ خود را روزانه زندگی کنند آن هم فرهنگی که فرزانگی را به دنبال همواره دارد.»
No comments:
Post a Comment