شیخ اجل سعدی شیرازی:
من اگر نظر حرامست بسی گناه دارم/
چه کنم نمیتوانم که نظر نگاه دارم/
ستم از کسیست بر من که ضرورتست بردن/
نه قرار زخم خوردن نه مجال آه دارم/
نه فراغت نشستن نه شکیب رخت بستن/
... نه مقام ایستادن نه گریزگاه دارم/
نه اگر همینشینم نظری کند به رحمت/
نه اگر همیگریزم دگری پناه دارم/
بسم از قبول عامی و صلاح نیک نامی/
چو به ترک سر بگفتم چه غم از کلاه دارم/
تن من فدای جانت سر بنده و آستانت/
چه مرا به از گدایی چو تو پادشاه دارم/
چو تو را بدین شگرفی قدم صلاح باشد/
نه مروتست اگر من نظر تباه دارم/
چه شبست یا رب امشب که ستارهای برآمد/
که دگر نه عشق خورشید و نه مهر ماه دارم/
مکنید دردمندان گله از شب جدایی/
که من این صباح روشن ز شب سیاه دارم/
که نه روی خوب دیدن گنهست پیش سعدی/
تو گمان نیک بردی که من این گناه دارم
No comments:
Post a Comment