----- Forwarded Message -----
From: Nedaye Golha <nedayegolha@yahoo.com>
To: "nedaye-golha@googlegroups.com" <nedaye-golha@googlegroups.com>
Sent: Saturday, June 30, 2012 2:22 PM
Subject: یادی از زنده یاد روشنک
From: Nedaye Golha <nedayegolha@yahoo.com>
To: "nedaye-golha@googlegroups.com" <nedaye-golha@googlegroups.com>
Sent: Saturday, June 30, 2012 2:22 PM
Subject: یادی از زنده یاد روشنک
NedayeGolhaGroup
چشم بگشا؛ چشم بگشا، كه جلوه دلدار، به تجلی است از در و ديوار
اين تماشا چون بنگری، گویی ليس فی الدار، غيره دیار
اين تماشا چون بنگری، گویی ليس فی الدار، غيره دیار
بسیاری از شنوندگان برنامه های گلها، این مجموعه را با صدای خانم روشنک که اشعار را به درستی دکلمه می کرد، می شناسند و تاثیر گویش ایشان در فراگیری اشعار ادبیات فارسی برای مردم هم چنان در اذهان، به عنوان یک خاطره قوی باقی مانده است.
کم نیستند کسانی که درست خواندن اشعار بزرگان ادب پارسی را از ایشان در وقت دکلمه برنامه گلها یاد گرفته اند. ازخصوصیات گویش ایشان، فهم معنی و ادراک صحیح مفاهیم شعری از نظر جمله بندی و زمان بندنی است که با دستگاه موسیقی تطبیق می کند.
مثلاً اگر قرار بود برنامه ای در مایه دشتی اجرا گردد، اشعار را محزون و غم انگیز و خسته می خواند و اگر قرار بود در ماهور اجرا شود، اشعار را با یک هیجان و نشاط و شادی اجرا می کرد.
خانم روشنک در مصاحبه ای در سال 1354 چنین می گوید:
«نام اصلی من صدیقه سادات رسولی است در سال 1327، با سمت گویندگی وارد خدمت رادیو شدم و تا سال 1334 در قسمت های مختلف رادیو گویندگی می کردم.
زمانی که می خواستم وارد رادیو شوم ، 81 نفر جهت گویندگی شرکت کرده بودند که از میان آنان قبول شدم کسانی که از من امتحان گرفتند: مرحوم سعید نفیسی ، حسینقلی مستعان، حسین زاهدی، مرحوم صبحی و چند نفر دیگر هم بودند که الان یادم نیست مرحوم پیرنیا از برنامه سوم گلها مرا دعوت به همکاری کردند.
نام روشنک را هم ایشان برایم انتخاب کرد و اولین شعری را که در برنامه گلها خواندم ، این بود:
طاعت از دست نیاید گنهی باید کرد
در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد
شب که خورشید جهان تاب، نهان از نظر است
طی این مرحله با نور مهی باید کرد
از خاطراتم این است که گاهی که از رادیو بیرون می آمدم، جوانان علاقه مندی در بیرون رادیو بردند که از من خواستند اشعاری را که در برنامه گلها می خوانم ، برایشان بنویسم . ولی همیشه به دلیل جوان بودن آنها این شعر را برایشان می نوشتم.
نخست موعظه پیر می فروش این بود
که از معاشر ناجنس احتراز کنید
اما حالا پس از گذشت چند سال اگر قرار باشد مطالبی بنویسم، این شعر را هم اضافه می کنم
از امروز کاری به فردا نماند
چه دانی که فردا چه آید زمان»
تکه کلام روشنک "پیوسته دلت شاد و لبت خندان باد" بود
تاثیر شعر و گویندگی در موسیقی ایران
بخش بزرگی از جاذبه ی موسیقی آوازی ایران، به ویژه برای اهل فرهنگ و ادب، از شعر آن برمیخیزد. تا آنجا که گاه به موسیقی بیکلام عنایتی نداشته و آن را ناقص بهشمار آوردهاند.
با تکیه بر چنین پیشینهی فرهنگیای، بدیهی است اگر بنیانگذار برنامهی «گلها»، داوود پیرنیا، از همان آغاز کار، توجه و اعتنای دقیق و پر از وسواسی در گزینش و نیز ادای شعر به کار زده باشد.
شعرها را گمان میکنم، شورای کوچکی از نزدیکان ادبشناس و هماندیشهی پیرنیا انتخاب میکردند و ادا یا دِکلاماسیون آن را به گویندگان خوشصدای کارآزموده وامیگذاردند. دکلاماسیون در ایران، پیش از آن، چنان با صداسازیهای افراطی و سانتیمانتال همراه میشد که سخت مصنوعی جلوه میکرد و در واقع، بهجای افزودن بر تأثیر شعر، آن را از توش و توان میانداخت.
در برنامهی «گلها»، زیر نظارت شخص پیرنیا، از اینگونه زیادهرویها پرهیز میشد و صدا روان و زلال شعر را میپرورانید و طبیعی است که بر تأثیر آن میافزود.
داوود پیرنیا چنین می افزاید:
گمان میکنیم که کوکب پرنیان، نخستین گوینده و شعرخوان زن در برنامهی «گلها» بوده که چندان دوام نیاورده و نوبت به صدیقهی سادات رسولی داده است که پس از پیوستن به گلها، به توصیهی پیرنیا، نام «روشنک» را بر خود نهاده است. شاید برای آنکه شعرها را با روشنی کامل میخواند.
روشنک خود میگوید: از سال ۱۳۲۷ کار گویندگی در رادیو را آغاز کرده و تا سال ۱۳۳۴ دوام آورده است. برای این کار، البته از یک آزمون رادیویی گذر کرده که در آن کسانی چون سعید نفیسی، صبحی مقتدی، حسین زاهدی و حسینقلی مستعان نقش داور را ایفا میکردهاند.
پیرنیا، به گفته ی روشنک، در همان سالی که به رادیو منتقل شده، از او خواسته که در برنامهی تازهی «گلها» شرکت کند. روشنک میافزاید که از سومین برنامه با آن همراه شده و با این شعر به میدان آمده است:
طاعت از دست نیاید گنهی باید کرد
در دل دوست بههر حیله، رهی باید کرد
شب که خورشید جهانتاب نهان از نظر است
طی این مرحله با نور مهی باید کرد
روشنک به این ترتیب، یکشبه ره صدساله رفت و با همان یکی دو برنامه ی نخست به شهرت رسید. صدای لطیف موزیکال و ادای درست و دقیق واژهها، و تاکیدهای بهجا و ضروری بر آنها، جاذبهی بسیار برای او فراهم آورد.
خود گفته است که از زمان پخش نخستین برنامه ها، مردم و به خصوص دختران جوان، راه بر او میبسته اند تا شعرهایی را که خوانده است، به خط خود برای آنها بنویسد. او هم برایشان این بیت حافظ را مینوشته:
«نخست موعظهی پیر میفروش آن بود که از معاشر ناجنس احتراز کنید»
برنامهی «گلها»، به مرور از همکاری گویندگان برجستهی دیگری نیز برخوردار شد که در برنامههای آینده به برخی از آنها میپردازیم.
تنها این نکته را بیافزاییم که همه ی این گویندگان بعدی صدا و ادای شعر روشنک را استثنایی میدانند. استثنایی که بر جذابیت برنامه ی «گلها»ی پیرنیایی میافزود
دلم سرگشته میدارد سر زلف پریشانت
چه میخواهد از این مسکین سرگردان، نمیدانم.
به امید وصال تو دل خود شاد میدارم
جز این، درد دل خود را دگر درمان نمیدانم.
عجبتر آنکه میبینم جمال تو به هرجایی
نمیدانم که میبینی، من نادان نمیدانم.
همی دانم که روز و شب همه روشن بهروی توست
ولیکن آفتابی یا مه تابان، نمیدانم
به زندان دو عالم گر عراقی، پای بندم شد
رها خواهم شدن یا نه از این زندان، نمیدانم
چه میخواهد از این مسکین سرگردان، نمیدانم.
به امید وصال تو دل خود شاد میدارم
جز این، درد دل خود را دگر درمان نمیدانم.
عجبتر آنکه میبینم جمال تو به هرجایی
نمیدانم که میبینی، من نادان نمیدانم.
همی دانم که روز و شب همه روشن بهروی توست
ولیکن آفتابی یا مه تابان، نمیدانم
به زندان دو عالم گر عراقی، پای بندم شد
رها خواهم شدن یا نه از این زندان، نمیدانم
خانم روشنک، هفته گذشته، همچون باقی سالیان زندگی خود، در سکوت، دار فانی را وداع گفت
روحش شاد، یادش گرامی ... ا
از طرف گروه ندای گلها
nedaye-golha@googlegroups.com