گلچين از بهترين گروه‌ها و سايت‌هاي اينترنتي. همه چيز از همه جا

Saturday, June 30, 2012

Fw: یادی از زنده یاد روشنک


----- Forwarded Message -----
From: Nedaye Golha <nedayegolha@yahoo.com>
To: "nedaye-golha@googlegroups.com" <nedaye-golha@googlegroups.com>
Sent: Saturday, June 30, 2012 2:22 PM
Subject: یادی از زنده یاد روشنک


http://s1.picofile.com/file/7356571391/NedayeGolha_Group_1.jpg

NG

NedayeGolhaGroup






چشم بگشا؛ چشم بگشا، كه جلوه دلدار، به تجلی است از در و ديوار

اين تماشا چون بنگری، گویی ليس فی الدار، غيره دیار




بسیاری از شنوندگان برنامه های گلها، این مجموعه را با صدای خانم روشنک که اشعار را به درستی دکلمه می کرد، می شناسند و تاثیر گویش ایشان در فراگیری اشعار ادبیات فارسی برای مردم هم چنان در اذهان، به عنوان یک خاطره قوی باقی مانده است.

کم نیستند کسانی که درست خواندن اشعار بزرگان ادب پارسی را از ایشان در وقت دکلمه برنامه گلها یاد گرفته اند. ازخصوصیات گویش ایشان، فهم معنی و ادراک صحیح مفاهیم شعری از نظر جمله بندی و زمان بندنی است که با دستگاه موسیقی تطبیق می کند.

مثلاً اگر قرار بود برنامه ای در مایه دشتی اجرا گردد، اشعار را محزون و غم انگیز و خسته می خواند و اگر قرار بود در ماهور اجرا شود، اشعار را با یک هیجان و نشاط و شادی اجرا می کرد.


خانم روشنک در مصاحبه ای در سال 1354 چنین می گوید:

«نام اصلی من صدیقه سادات رسولی است در سال 1327، با سمت گویندگی وارد خدمت رادیو شدم و تا سال 1334 در قسمت های مختلف رادیو گویندگی می کردم.

زمانی که می خواستم وارد رادیو شوم ، 81 نفر جهت گویندگی شرکت کرده بودند که از میان آنان قبول شدم کسانی که از من امتحان گرفتند: مرحوم سعید نفیسی ، حسینقلی مستعان، حسین زاهدی، مرحوم صبحی و چند نفر دیگر هم بودند که الان یادم نیست مرحوم پیرنیا از برنامه سوم گلها مرا دعوت به همکاری کردند.

نام روشنک را هم ایشان برایم انتخاب کرد و اولین شعری را که در برنامه گلها خواندم ، این بود:

طاعت از دست نیاید گنهی باید کرد

در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد

شب که خورشید جهان تاب، نهان از نظر است

طی این مرحله با نور مهی باید کرد

از خاطراتم این است که گاهی که از رادیو بیرون می آمدم، جوانان علاقه مندی در بیرون رادیو بردند که از من خواستند اشعاری را که در برنامه گلها می خوانم ، برایشان بنویسم . ولی همیشه به دلیل جوان بودن آنها این شعر را برایشان می نوشتم.

نخست موعظه پیر می فروش این بود

که از معاشر ناجنس احتراز کنید

اما حالا پس از گذشت چند سال اگر قرار باشد مطالبی بنویسم، این شعر را هم اضافه می کنم

از امروز کاری به فردا نماند

چه دانی که فردا چه آید زمان»

تکه کلام روشنک "پیوسته دلت شاد و لبت خندان باد" بود


تاثیر شعر و گویندگی در موسیقی ایران

بخش بزرگی از جاذبه‏ ی موسیقی آوازی ایران، به‏ ویژه برای اهل فرهنگ و ادب، از شعر آن برمی‏خیزد. تا آن‏جا که گاه به موسیقی بی‏کلام عنایتی نداشته و آن را ناقص به‏شمار آورده‏اند.

با تکیه بر چنین پیشینه‏‌ی فرهنگی‏ای، بدیهی است اگر بنیانگذار برنامه‏ی «گل‏ها»، داوود پیرنیا، از همان آغاز کار، توجه و اعتنای دقیق و پر از وسواسی در گزینش و نیز ادای شعر به ‏کار زده باشد.

شعرها را گمان می‏کنم، شورای کوچکی از نزدیکان ادب‏شناس و هم‏اندیشه‏ی پیرنیا انتخاب می‏کردند و ادا یا دِکلاماسیون آن را به گویندگان خوش‏صدای کارآزموده وامی‏گذاردند. دکلاماسیون در ایران، پیش از آن، چنان با صداسازی‏های افراطی و سانتی‏مانتال همراه می‏شد که سخت مصنوعی جلوه می‏کرد و در واقع، به‏جای افزودن بر تأثیر شعر، آن را از توش و توان می‏انداخت.

در برنامه‏ی «گل‏ها»، زیر نظارت شخص پیرنیا، از این‏گونه زیاده‏روی‏ها پرهیز می‏شد و صدا روان و زلال شعر را می‏پرورانید و طبیعی است که بر تأثیر آن می‏افزود.


داوود پیرنیا چنین می افزاید:

گمان می‏کنیم که کوکب پرنیان، نخستین گوینده و شعرخوان زن در برنامه‏ی «گل‏ها» بوده که چندان دوام نیاورده و نوبت به صدیقه‏ی سادات رسولی داده است که پس از پیوستن به گل‏ها، به توصیه‏ی پیرنیا، نام «روشنک» را بر خود نهاده است. شاید برای آن‏که شعرها را با روشنی کامل می‏خواند.

روشنک خود می‏گوید: از سال ۱۳۲۷ کار گویندگی در رادیو را آغاز کرده و تا سال ۱۳۳۴ دوام آورده است. برای این کار، البته از یک آزمون رادیویی گذر کرده که در آن کسانی چون سعید نفیسی، صبحی مقتدی، حسین زاهدی و حسینقلی مستعان نقش داور را ایفا می‏کرده‏اند.

پیرنیا، به گفته‏ ی روشنک، در همان سالی که به رادیو منتقل شده، از او خواسته که در برنامه‏ی تازه‏ی «گل‏ها» شرکت کند. روشنک می‏افزاید که از سومین برنامه با آن همراه شده و با این شعر به میدان آمده است:

طاعت از دست نیاید گنهی باید کرد

در دل دوست به‏هر حیله، رهی باید کرد

شب که خورشید جهان‏تاب نهان از نظر است

طی این مرحله با نور مهی باید کرد

روشنک به این ترتیب، یک‏شبه ره صدساله رفت و با همان یکی دو برنامه‏ ی نخست به شهرت رسید. صدای لطیف موزیکال و ادای درست و دقیق واژه‏ها، و تاکیدهای به‏جا و ضروری بر آنها، جاذبه‏ی بسیار برای او فراهم آورد.


خود گفته است که از زمان پخش نخستین برنامه ‏ها، مردم و به‏ خصوص دختران جوان، راه بر او می‏بسته‏ اند تا شعرهایی را که خوانده است، به‏ خط خود برای آنها بنویسد. او هم برای‏شان این بیت حافظ را می‏نوشته:

«نخست موعظه‏ی پیر می‏فروش آن بود که از معاشر ناجنس احتراز کنید»

برنامه‏ی «گل‏ها»، به مرور از همکاری گویندگان برجسته‏ی دیگری نیز برخوردار شد که در برنامه‏های آینده به برخی از آنها می‏پردازیم.

تنها این نکته را بیافزاییم که همه‏ ی این گویندگان بعدی صدا و ادای شعر روشنک را استثنایی می‏دانند. استثنایی که بر جذابیت برنامه ‏ی «گل‏ها»ی پیرنیایی می‏افزود

دلم سرگشته می‏دارد سر زلف پریشانت
چه می‏خواهد از این مسکین سرگردان، نمی‏دانم.

به امید وصال تو دل خود شاد می‏دارم
جز این، درد دل خود را دگر درمان نمی‏دانم.

عجب‏تر آن‏که می‏بینم جمال تو به هرجایی
نمی‏دانم که می‏بینی، من نادان نمی‏دانم.

همی ‏دانم که روز و شب همه روشن به‏روی توست
ولیکن آفتابی یا مه تابان، نمی‏دانم

به زندان دو عالم گر عراقی، پای ‏بندم شد
رها خواهم شدن یا نه از این زندان، نمی‏دانم








خانم روشنک، هفته گذشته، همچون باقی سالیان زندگی خود، در سکوت، دار فانی را وداع گفت

روحش شاد، یادش گرامی ... ا
 







MooseMoosighi.MihanBlog.com



http://s1.picofile.com/file/7356571505/NedayeGolha_group_2.jpg







--
از طرف گروه ندای گلها
 
nedaye-golha@googlegroups.com


شبانه

سروده تازه علي شيرازي:


دستت را كه مي‌گيرم
چراغ‌ها كم‌كم به خواب مي‌روند
سايه‌ها نفس تازه مي‌كنند
تاريكي سرشار مي‌شود
شب به رقص مي‌آيد
بوسه‌ها جاري مي‌شوند...

براي نظر دادن لطفاً به اين آدرس مراجعه فرماييد:

alishiraziava.blogfa.com

گلــــــــــــــــــــــهای صحــــــــــــــــرایی شـــــــــــــــماره 30



گلهای صحرایی شماره30
با همکاری خانم الهه،استاد جوادمعروفی ،استاد انوشیروان روحانی وشادروان خانم روشنک با اعلام برنامه  تقدیم میگردد.
با احتــرام کرمـــی
http://www.4shared.com/mp3/6VqbU4r1/GS-30-Elaheh.html

گلــــــــــــــــــــــــــهای صحـــــــــــــــــــــــــــرائی شمـــــاره 29


درود به شما
بیست ونهمین برنامه های گلهای صحرایی با اعلام برنامه تقدیم به شما
با احترام کــرمــی
http://www.4shared.com/mp3/nVgMYlBM/GS-29-Masoudi.html

بازا _ شکیلا

جانا به غریبستان چندین به چه میمانی
بازآ تو از این غربت تا چند پریشانی
صد نامه فرستادم صد راه نشان دادم
یا نامه نمیخوانی یا راه نمیدانی
گر نامه نمیخوانی خود نامه تو را خواند
ور راه نمیدانی در پنجه ره دانی
بازا که در آن محبس قدر تو نداند کس
با سنگ دلان منشین چون گوهر این کانی
شعر    مولانا بخشی از غزل    2572دیوان شمس   خواننده      شکیلا
http://www.4shared.com/mp3/7_qw-CS4/Baza_Shakila.html
با مهر و احترام
حمید شجاع الدینی


RE: ترانه کیژه کردی چاو خمار باصدای استاد مظهر خالقی

با تشکر از عزیزانیکه در معرفی این استاد بی همتای موسیقی  اصیل وکردی زحمت کشیده اند

بی حکمت نبوده  که بزرگان موسیقی ، ایشانرا به نام

استاد بنان کرد نام برده اند

بی مناسبت نیست که یادی از  همسازو همنوای این اسوره موسیقی کردی یعنی مرحوم مجتبی میرزاده
که خالق این آثار بی بدیل  برای آقای خالقی بوده اند ننمائیم

با احترام

حمیدرضا رضائی
   


Date: Fri, 29 Jun 2012 21:59:06 -0700
From: jarijan@yahoo.com
Subject: Re: ترانه کیژه کردی چاو خمار باصدای استاد مظهر خالقی
To: parsa.sepahvand@yahoo.com; friends-of-radio-golha@googlegroups.com

با درود بر پارسای گرامی
در تائید فرمایش شما عرض میکنم که ظاهرا بیشتر هموطنان کرد ما دارای صدای زیبا هستندومن که مشهدی هستم و کم و بیش معنی شعر را میفهمم و لی بر دلم مینشیند، که این نشان از خویشاوندی تاریخی مان دارد.
من میخواستم پیشنهاد کنم در این گروه زیر مجموعه ای درست کنیم با نام =گلهای ایران= و درخواست کنیم از هموطنانمان از سراسر ایران که کارهای موسیقی زیبای منطقه خودرا تحت این زیربخش گذاشته و دیگر هموطنانشان را مستفیض نمایند
و در این وادی رقابت مثبت بجای "بیاور آنچه داری ز مردی و زور" شعار- بیاور آنچه داری ز فرهنگ و تمدن -را ارائه کنیم

جاری 


From: Parsa Sepahvand <parsa.sepahvand@yahoo.com>
To: "friends-of-radio-golha@googlegroups.com" <friends-of-radio-golha@googlegroups.com>
Sent: Wednesday, June 27, 2012 10:16 PM
Subject: ترانه کیژه کردی چاو خمار باصدای استاد مظهر خالقی

باسلام خدمت دوستان عزیز 
استاد مظهر خالقی متولد کردستان شهر زیبای سنندج است ایشان سالها در رادیو کردستان از عنفوان جوانی تا بزرگسالی به فعایت هنری در رشته آواز مشغول بوده اند جالب است که
بدانید استاد خالقی یکی از معدود خوانندهای محلی و مقامی خوان است که بر موسیقی سنتی ایرانی و حتی موسیقیهای جهانی تسلط دارند شایان ذکر است که صدای مخملین مظهر او را
از دیگر خوانندگان با فاصله ی زیادی جدا نموده تسلط بر اجرا چه در بداهه خوانی وچه در ارکسترهای بزرگ اورا به یکی از بزرگترین خوانندگان  تبدیل نموده لازم به ذکر است که صدای
استاد خالقی با عث آرامش کامل حتی در لحظه خستگی مفرط می شود صدای مظهر فقط برای کردها جالب نیست بلکه کسانی که معنی شعرهای ایشان را هم که نمیدانند زیبایی آن صدای روحانی آنها را به وجد می آورد 
  
بنابر این با ین تفاسیرر به این نتیجه میرسیم که صدای استاد حتی تاثیرش را فراتر از مرزهای ایران وکردستان
 نهاده است بنده نیز به عنوان یک لرستانی که چندین سال را در شهر سنندج در دوران دانشگاه سپری نموده ام یکی از شیفتگان صدای زیبا و روحانی استاد خالقی می دانم و به این هنرمند
عزیز عشق میورزم در پایان ترانه زیبای     کیژه کوردی چاو خمار   که به معنی دختر زیبا چشم کوردستان می باشد تقدیم شما عزیزان گلها می نمایم با آرزوی موفقیت برای شما
 پارسا سپه 


بانو دلکش ،بردی از یادم



بانو دلکش ،بردی از یادم
 

 
https://rapidshare.com/files/1992142493/_بانو_دلکش_،بردی_از_یادم.mp3
 
بردی از یادم دادی بر بادم  با یادت شادم
دل به تو دادم . در دام افتادم . از غم آزادم
دل به تو دادم . فتادم به بند
ای گل بر اشک خونینم نخند
سوزم از سوز نگاهت هنوز
چشم من باشد به راهت هنوز
چه شد آنهمه پیمان  که از آن لب خندان
بشنیدم و هرگز خبری نشد از آن
کی آیی به برم  ای شمع سحرم
در بزمم نفسی  بنشین تاج سرم  تا از جان گذرم
پا به سرم نه  جان به تنم ده
چون به سر آمد  عمر بی ثمرم
نشسته بر دل غبار غم  زآنکه من در دیار غم
گشته ام غمگسار غم
امید اهل وفا تویی . رفته راه خطا تویی
آفت جان ما تویی
بردی از یادم . دادی بر بادم . با یادت شادم
دل به تو دادم  در دام افتادم . از غم آزادم
دل به تو دادم . فتادم به بند
ای گل بر اشک خونینم نخند
سوزم از سوز نگاهت هنوز
چشم من باشد به راهت هنوز
 
نسیم
استرلیا

آهنگ کنیز با صدای گیتی‌ پاشایی



Jebeli

‫ایا کسی این اهنگ (تصنیف) از قاسم جبلی را که در سالهای ۳۰−۴۰ خوانده در اختیار داره

‫شعر تصنیف اینطور شروع میشود « دل بوجد ارد بگلشن رقص پروانه − میپرداز روی گلها شاد و مستانه......»

روشنک تا ابد روشن است

بزرگان موسیقی وادبیات وهنرمندانی که سواد وهنر ایرانی در وجودشان است همیشه
جاودانه وزنده هستند و تاابد یادشان در خانواده های ایرانی وایراندوست باقی میماند
یادش گرامی وبا صدای عارفانه وعاشقانه اش هنر دوستان را اندوه بار کرداین واقعۀ تأسف بار را
به عزیزانش وبه جامعۀ هنری ایران عزیز وملت غمزده وهمۀ علاقمندانش تسلییت می گویم

بانو مرضیه - تالار رودکی شب مهتاب

از آثار کمتر شنیده شده مرضیه شب مهتاب در تالار رودکی به سال 1354 تقدیم می شود

موسیقی بدون کلام شماره 119 و 120

سلام بر دوستان عزیز موسیقی بدون کلام با شماره 119 و 120 را تقدیم حضورتان می نمایم آن را از فایل موسیقی درمانی دانلود نمایید - دوستدار شما صبوری
 
 

الهه و استاد کسایی / عکس /



درخواست آهنگي از مرضيه

اين ترانه جاودانه را خيلي دوست دارم:
چه شب‌هايي كه با حسرت سحر كردم به ياد تو جواني را هدر كردم
دوستاني كه دارند مرحمت كنند
dostan aziz 
mamnon az ahgangay zibayee ke az ostad khaleghi gozashtid  
ba tashakor

قدیمی ترین نوازنده سنتور

حسن خان معروف به سنتور خان یکی از قدیمی ترین نوازنگان سنتور
و نوازنده دربار محمد شاه قاجاربود. در پیوند زیر فایل صوتی آن تقدیم علاقمندان میگردد
http://www.4shared.com/mp3/fJYP_e24/santor__Hasan_khan-Qajar.html
با مهر و احترام
حمید شجاع الدینی

شیرین گیان _ مظهر خالقی

شیرین جان، کردی
مظهر خالقی
فایل 128 ریت پیوست میباشد
http://www.4shared.com/mp3/KnA9nUym/Shirin_gyan_Mazhar_Khaleghi.html
با مهر و احترام
خمید شجاع الدینی

جدایی _ مهستی

جدایی
مهستی
آهنگ  اسداله ملک
اصفهان
http://www.4shared.com/mp3/Ps8RImJX/Jodaei_Mahasti.html
با مهر و احترام
حمید شجاع الدینی

تصنیف بسیار سفر باید تا پخته شود خامی باصدای ...

بسیار سفر باید تاپخته شود خامی
صوفی نشود صافی تا سر نکشد جامی 
ای بلبل اگر نالی من با تو هم آوازم
تو عشق گلی داری من عشق گل اندامی
گرچه شب مشتاقان تاریک بود اما 
نومید نباید شد از روشنی فالی
سعدی به لب دریا دردانه نمی یابی
در کام نهنگان رو گر می طلبی کامی
  با احترام پارسا

تو که نیستی



تو که نیستی
http://www.4shared.com/mp3/XnUvOKJZ/___online.html
 
https://rapidshare.com/files/3515917346/تو_که_نیستی.mp3
 
 
سوسن بی کس اومد بی کس هم رفت
زندگی سختی داشت بنده خدا
 
تو شهری که تو نیستی خیابون شده خالی دیگه هر چی می بینم دارند رنگ خیالی تو که نیستی من ویلون تو خیابون ببینی تو که نیستی من با این دل داغون ببینی بی تو غمگینم از این فاصله ی سال و زمونا تا تو برگردی میشم دود و میرم تو آسمونا اون نگاه گرم تو یادم نمیره بوسه ی بی شرم تو یادم نمیره با من یه همصدا نیست با من یه آشنا نیست دیگه یه همزبونی با من غیر از خدا نیست
نسیم
استرالیا

سیمین غانم - مرد من



سیمین غانم - مرد من

 
https://rapidshare.com/files/953261431/سیمین_غانم_-_مرد_من.mp3
 
بگو ای مرد من٬ ای از تبار هر چه عاشق بگو ای در تو جاری٬ خون روشن شقایق
بگو ای سوخته٬ ای بی رمق٬ ای کوه خسته بگو ای با تو داغ عاشقای دل شکسته
بگو با من٬ بگو از درد و داغت بذار مرحم بذارم روی زخمات
بذار بارون اشک من بشوره غبار غصه ها رو از سراپات
بذار سر روی شونم گریه سر کن از اون شب گریه های تلخ هق هق
بذار باور کنم یه تکیه گاهم برای غربت یه مرد عاشق
 
نسیم
استرالیا
شاد باشید دوستان

تنها منشین دلکش



تنها منشین دلکش
 
http://www.4shared.com/mp3/mBZU__zP/__-_.html
 
https://rapidshare.com/files/3739767755/تنها_منشین_-_دلکش.mp3
 
اوج صدا و موسیقی تکرار نشدنی
دلکش
آمد آمد
با دلجویی
گفتا با من
تنها منشین
برخیز و ببین
گلهای خندان صحرایی را
از صحرا دریاب این زیبایی را
 
نسیم استرالیا

Fw: سعدی

سلام بر بهترینها. برگ سبزی است تحفه درویش. علی نگهدار شما. ارادتمند شما حمید معظمی

----- Forwarded Message -----
From: majid moazzami <m_moazzami79@yahoo.com>
To: hamid moazzami <hamid.moazzami@yahoo.com>
Sent: Monday, June 7, 2010 6:23 PM
Subject: Fw: سعدی


--- On Mon, 5/10/10, Ahoora H <ahoora.h125@yahoo.com> wrote:

From: Ahoora H <ahoora.h125@yahoo.com>
Subject: سعدی
To: friends-of-radio-golha@googlegroups.com
Date: Monday, May 10, 2010, 5:31 AM

 
 
یزدان پاک راسپاس
 
 
 سعدی    
الشيخ‌الامام المحقق ملک‌الکلام افصح المتکلمين ابومحمد مشرف‌الدين (شرف‌الدين) مصلح‌بن عبدالله‌بن مشرف‌السعدى الشيرازى بزرگترين شاعرى است که بعد از فردوسى در آسمان ادب فارسى درخشيده است و هنوز مى‌درخشد. در نام و نسب و تاريخ وفات اين استاد بزرگ ميان نويسندگان و مؤلفان قديم اختلاف است و سرچشمهٔ اين اختلاف‌ها شهرت فراوان سعدى و افتادن نام بلندش در افواه خاص و عام است. اما بنابر آنچه از تحقيق در مأخذهاى موثق برمى‌آيد نام و نسب درست او همان است که در آغاز اين مقال آمده است.
تخلص 'سعدي' به‌سبب انتساب اين استاد سخن به سعد‌بن ابى‌بکر بن سعد بن زنگى‌ است.
شهرتى که سعدى در حيات خود به‌دست آورد بعد از مرگ او با سرعتى بى‌سابقه افزايش يافت و او به‌زودى به‌عنوان بهترين شاعر زبان فارسى و يا يکى از بهترين و بزرگترين آنان شناخته شد و سخن او معيار و محک فصيحان و بليغان فارسى‌زبان قرار گرفت.
شهرت سعدى معلول چند خاصيت در او است. نخست اينکه سعدى زبان فصيح و بيان معجزآساى خود را تنها وقف مدح و يا بيان احساسات عاشقانه نکرد بلکه بيشتر آن را به‌خدمت ابناء نوع گماشت و در راه سعادت آدميزادگان به‌کار برد. دوم آنکه وى نويسنده و شاعرى جهانديده و سرد و گرم روزگار چشيده و مطلع بود. سوم آنکه سخن گرم و لطيف خود را همراه با مثل‌ها و حکايت‌هاى دلپذير بيان کرد. چهارم آنکه در مدح و غزل راهى نو و تازه پيش گرفت. و پنجم آنکه در عين وعظ و حکمت و هدايت خلق شاعرى شوخ و بذله‌گو و شيرين‌بيان است و خواننده خواه و ناخواه مجذوب او مى‌شود. بالاتر از همهٔ اينها فصاحت و شيوائى کلام سعدى در سخن به پايه‌اى است که واقعاً او را سزاوار عنوان 'سعدى‌ آخرالزمان' (هرکس به‌زمان خويش بودند من سعدى آخرالزمانم) ساخته است. وى توانست زبان ساده و فصيح استادان پيشين را احياء کند و از قيد تکلف‌هائى که در نيمهٔ دوم قرن ششم و قرن هفتم گريبانگير سخن فارسى شده بود رهائى بخشد و شعر پارسى را که بعد از رودکى و دقيقى و فرخى و فردوسى به‌تدريج به تعقيد و ابهام و تکرار معانى گرائيده و با لفظ‌هاى مغلق و دشوار و گاه دور از ذوق سليم آميخته شده بود، به‌همان درجه از کمال و زيبائى و جلا و روشنائى و لطف و دلربائى برساند که فردوسى رسانيده بود.
سعدى در اين نهضت و بازگشت به روش فصيحان متقدم در حقيقت به اساس و مبناى کار آنان توجه داشت نه به ظاهر قول‌هاى آنان. بدين لحاظ سعدى در شعر، همچنان‌که در نثر، سبکى نو دارد و آن ايراد معنى‌ها و مضمون‌هاى بسيار تازه و لطيف و ابداعى در لفظ‌هاى ساده و روان و سهل است که در عين حال همهٔ شرط‌هاى فصاحت را به‌حد اعلاء در بردارد.
سعدى با آنکه در ادب عربى و دانش‌هاى شرعى و دينى تبحر کافى داشت هيچ‌گاه فارسى را فداى لفظ‌هاى غريب عربى نکرد به‌نحوى که نزديک به تمام واژه‌هاى تازى که به‌کار برده است از نوع لغت‌هائى هستند که در زبان فارسى رسوخ کرده و رواج يافته و مستعمل و مفهوم بوده‌اند. در شعر و نثر سعدى شيوهٔ شاعران قرن ششم و هفتم که مبالغه در ايراد واژه‌ها و ترکيب‌هاى دشوار عربى بود تعديل گرديد. متقدمان پارسى‌زبان در توصيف شعر سعدى ديوان او را 'نمکدان شعر' (تذکرةالشعراء، ص ۲۳۳) گفته‌اند و الحق اين تعبيرى است سزاوار و رسا، چه به حقيقت شعر سعدى همگى 'نمک' و 'مزه' و 'شيريني' و 'لطافت' است.
   ولادت و مرگ
تاريخ ولادت او را به قرينهٔ سخن او در گلستان مى‌توان به تقريب در حدود سال ۶۰۶ هجرى دانست. وى در شيراز در ميان خاندانى که 'از عالمان دين بودند' ولادت يافت. وفات سعدى را در مأخذها به چندگونه نوشته‌اند اما ذى‌الحجهٔ سال ۶۹۰ هـ به حقيقت نزديکتر است.
   شرح زندگانى
از کودکى تحت تربيت پدر قرار گرفت و از هدايت و نصيحت او برخوردار گشت ولى در خردسالى يتيم شد و ظاهراً در حجر تربيت نياى مادرى خود قرار گرفت و مقدمات دانش‌هاى ادبى و شرعى را در شيراز آموخت و براى اتمام تحصيل به بغداد رفت و در مدرسهٔ معروف نظاميهٔ آن شهر به ادامه تحصيل پرداخت و در همين شهر بود که خدمت جمال‌الدين ابوالفرج عبدالرحمن جوزى (مقتول به‌سال ۶۵۶) ملقب به 'المحتسب' نوادهٔ ابوالفرج بن الجوزى را درک کرد. سعدى از اين بزرگ به‌عنوان 'مربي' و 'شيخ' ياد مى‌کند و البته مراد سعدى از شيخ و مربى کسى است که وى را در دانش‌هاى دينى و شرعى در کنف تربيت داشت نه در تصوف، و على‌الظاهر بايد سعدى در حدود بيست و چهار پنج سالگى خود خدمت اين استاد را درک کرده باشد. نعمت چنين تربيتى نسبت به سعدى براى چندتن از پيران عهد او از آن‌جمله براى شهاب‌الدين ابوحفص عمربن محمد سهروردى (متوفى به‌سال ۶۳۲) حاصل شده و سعدى از صحبت و اقامت در خدمت او و استماع سخنان عارفانه‌اش بهره برده است. سعدى در کسب نظرهاى عارفان و قبول تربيت ايشان گويا به پير و مرادى تنها اکتفا نکرده بلکه به عده‌اى از آنان ارادت ورزيده و از ايشان کسب فيض کرده و در عين حال که مانند يک مريد تابع و فرمانبردار مطلق آنان نبوده از راه صحبت و مصادقت، از گفتار و نظرهاى ايشان برخوردار شده و احياناً بعضى از نظرهايشان را نيز پذيرفته است اما اينکه دولتشاه و هدايت سعدى را مريد شيخ عبدالقادر گيلانى (م ۵۶۱) نوشته‌اند اشتباه محض است.
بعد از سال‌هاى تحصيل در بغداد و استفاده از درس بزرگترين مدرسان و مشايخ عهد، سعدى سفرهاى طولانى خود را به حجاز و شام و لبنان و روم آغاز کرد و بنابر اشارهٔ خود در اقصاى عالم گشت و با هرکس ايام را به‌سر برد و به‌هر گوشه‌اى تمتعى يافت و از هر خرمنى خوشه‌اى برداشت. اين سفرها که در حدود سال ۶۲۰-۶۲۱ آغاز شد مقارن سال ۶۵۵ با بازگشت به شيراز پيان يافت. در مراجعت به شيراز سعدى در شمار نزديکان سعدبن ابى‌بکر بن سعدبن زنگى درآمد ولى در عين انتساب به دربار سلغرى و مدح پادشاهان آن سلسله و ستايش عده‌اى از مردان بزرگ عهد، هرگز يک شاعر دربارى نشد بلکه زندگى را به آزادگى و ارشاد و خدمت به خلق گذرانيد و از آن پس عمرش در شيراز به‌نظم قصيده‌ها و غزل‌ها و تأليف رساله‌هاى مختلف او و شايد به وعظ و تذکير مى‌گذشت و يک‌بار نيز سفرى به مکه کرد و از راه تبريز به شيراز بازگشت و در اين سفر بود که با شمس‌الدين صاحب ديوان و برادرش عطاملک جوينى ملاقات نمود.
سعدى از گويندگانى است که در زمان حيات خويش در ميان فارسى‌شناسان کشورهاى مختلف از آسياى صغير گرفته تا هندوستان شهرت بسيار حاصل کرد. امير خسرو دهلوى و حسن دهلوى در غزل‌هاى خود از سعدى پيروى مى‌کرده‌اند و سيف‌الدين محمد فرغانى از اينکه شعرهاى خود را به پيشگاه استاد بزرگ سخن مى‌فرستاده خود را چنين ملامت مى‌کرده است:
مرا از غايت شوقت نيامد در دل اين معنى که آب پارگين نتوان سوى کوثر فرستادن
مرا آهن در آتش بود از شوقت، ندانستم که مس از ابلهى باشد به‌کان زر فرستادن
حديث شعر من گفتن به پيش طبع چون آبت به آتشگاه زردشتست خاکستر فرستادن
بر آن جوهرى بردن چنين شعر آنچنان باشد که دست‌افزار جولاهان بر زرگر فرستادن ....
سعدى بيشتر اتابکان سلغرى و وزيران و واليان و عاملان بزرگ فارس و چندتن از مردان ديگر عهد خود را مدح گفت. بزرگترين ممدوح او از ميان سلغريان اتابک مظفرالدين ابوبکر پسر سعدبن زنگى (۶۲۳-۶۵۸) است که شاعر 'بوستان' يا 'سعدى‌نامه' را به او تقديم کرد. ممدوح ديگر سعدى که شاعر در حقيقت به وى اختصاص داشته است سعدبن ابوبکر (متوفى ۶۵۸) است که بيشتر از دوازده روز عنوان اتابکى نداشت و سعدى 'گلستان' را در سال ۶۵۶ به او تقديم کرد و نام او را در مقدمهٔ بوستان و بعضى از قصيده‌ها و در دو مرثيهٔ مؤثر که در مرگ او ساخته آورده است.
از ميان ديگر ممدوحان سعدى شمس‌الدين محمد صاحبديوان و برادر او علاءالدين عطاملک جوينى بيش از همه مورد ستايش وى قرار گرفته و استاد را در مدح آنان قصيده‌هاى غرّا و آن هر دو بزرگ را در حق استاد پرورش‌ها و بزرگداشت‌هاى بسيار بوده است. قسمتى از ديوان شيخ که دربردارندهٔ قطعه‌هائى به‌عربى و فارسى و غالباً در مدح صاحبديوان جوينى ساخته شده است به‌نام او 'صاحبيه' ناميده شده و بعيد نيست که اين تسميه از خود شاعر باشد.
   آثار سعدى
آثار سعدى به دو دستهٔ منظوم و منثور تقسيم مى‌شود. دربارهٔ آثار منثور او بعد از اين و در جاى خود بحث خواهد شد. در رأس اثرهاى منظوم سعدى يکى از شاهکارهاى بلامنازع شعر فارسى قرار درارد که در نسخه‌هاى کهن کليات 'سعدى‌نامه' ناميده شده ولى بعدها به 'بوستان' شهرت يافته است. اين منظومه‌ که تاريخ شروعش معلوم نيست در سال ۶۵۵ هجرى به اتمام رسيد و در موضوع اخلاق و تربيت و وعظ و تحقيق است و ده باب دارد به‌نام‌هاي: عدل، احساس، عشق، تواضع، رضا، ذکر، تربيت، شکر، توبه، مناجات و ختم کتاب. بخش دوم از اثرهاى منظوم سعدى قصيده‌هاى عربى او است که اندکى کمتر از هفتصد بيت مشتمل بر معانى غنائى و مدح و نصيحت و يک قصيده در مرثيهٔ المستعصم‌بالله است. بخش سوم قصيده‌هاى فارسى در موعظه و نصيحت و توحيد و مدح شاهان و بزرگان است. بخش چهارم مرثيه‌هاى شاعر است مشتمل بر چند قصيده در مرثيهٔ المستعصم و ابوبکربن سعدبن زنگى و سعدبن ابوبکر و امير فخرالدين ابى‌بکر و عزالدين احمدبن يوسف و يک ترجيع‌بند مؤثر در مرثيهٔ اتابک سعدبن ابى‌بکر. بخش پنجم غزل‌هاى سعدى شامل ملمعات، مثلثات، ترجيعات، طيبات، بدايع، خواتيم و غزل قديم. بخش ششم صاحبيه که ذکر آن گذشت. بخش هفتم خبيثات و آن مجموعه‌اى است از شعرهاى هزل و دو مثنوى انتقادى شيرين و چند غزل و قطعه و رباعى که همهٔ آنها رکيک نيست بلکه بعضى فقط متضمن مطايبه‌هاى مطبوع منظوم است.
نخستين جامع اثرهاى سعدى را، بعد از خود او، نمى‌شناسيم اما مسلم است که شيخ اثرهاى خود را شخصاً جمع‌آورى و منظم مى‌کرد. مشهورترين جامع کليات آثار سعدى على‌بن احمدبن ابى‌بکر بيستون است که تنظيم غزل‌ها بر مبناى حرف‌هاى آخر بيت‌ها و ترتيب فهرست کليات از او است اما از مقدمهٔ بيستون برمى‌آيد که پيش از آنکه او به تنظيم جديدى از آثار شيخ مبادرت کند جامعى ديگر اين کار را کرده بوده است.

Re: به دنبال دل شکسته ام ،مرا دریابید

آقا سعید گرامی ، دوستان هم راه، " دلم شکسته " از " الهه " پیش کش شما باد. این اثر را چندی پیش یکی از دوستان گلها به گروه فرستاده بود.
http://www.mediafire.com/?02553dete9i8hs1

صدایت را در جیبم می ریزم
و با ان خود را
تا گفت و گویی دیگر می رسانم

بین راه
صدایت را حتی با انگشتانم
می شنوم.

عمران صلاحی ، کتاب پشت دریچه های جهان

--- On Fri, 6/29/12, said motamedi <shahedan2004@yahoo.com> wrote:

From: said motamedi <shahedan2004@yahoo.com>
Subject: به دنبال دل شکسته ام ،مرا دریابید
To:
Date: Friday, June 29, 2012, 7:53 AM

http://throughmylookingglass.me/wp-content/uploads/2011/11/different.jpg
 
درود به دوستان
 
ترانه ای بسیار زیبا با صدای جاودانه ی الهه همدم سکوت وتنهایی ام شده است اما شور بختانه ناقص است
چنانچه دوستان اثر کامل را دارند مرحمت فرمایند
 

خوش آن زمان که در دلم بهار رویا بود
دو چشم پر امید من به سوی فردا بود
ز ساز سینه تار آرزو چو بگسسته
کبوتر امید من زدام جان رسته
دلم شکسته ، دلم شکسته
 
 
غبار غم نشسته در غروب چشمانم
چو مرغک شکسته پر جدا ز یارانم
بس آرزو به دل ولی لب از سخن بسته
به دشت بی کران غم نشسته ام خسته
دلم شکسته ، دلم شکسته
     
 
 
 
همیشه روزهایی هست، که انسان در آن کسانی را که دوست می داشته است بیگانه" می یابد!

شاهدان



                      
     

کلیپ روشنک

دوستان درود بر شما. کلیپ کوتاهی از روشنک در جشن سی و هفتمین سال رادیو.
 بر شرم پیدا و پنهان در سیمایش بنگرید ، بی خود نیست که صدای روشنک سالیان سال است که آتش بر جان عاشقان می زند


http://www.mediafire.com/?pes2o45w93bko1b
.

music irani

روشنک هم رفت

روشنک  هم رفت

روحش شاد

همه هنرمندان  با ارزش  کشور  ما  غریبانه رفتند

ما هم غریبانه  میرویم

چه باید    کرد؟

سکوت ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

Speed Correction

آیا میدانستید

اگر سرعت پخش یک فایل صوتی آرام آرام تغییر کند (کاهش یا افزایش یابد و در پایان، صدا بسیار بم یا بسیار زیر شنیده شود)،

میتوان آنرا درست کرد؟

آرشیو مطالب