سلام بر بهترینها. برگ سبزی است تحفه درویش. علی نگهدار شما. ارادتمند شما حمید معظمی
----- Forwarded Message -----
From: majid moazzami <m_moazzami79@yahoo.com>
To: hamid moazzami <hamid.moazzami@yahoo.com>
Sent: Monday, June 7, 2010 6:23 PM
Subject: Fw: سعدی
--- On Mon, 5/10/10, Ahoora H <ahoora.h125@yahoo.com> wrote: From: Ahoora H <ahoora.h125@yahoo.com> Subject: سعدی To: friends-of-radio-golha@googlegroups.com Date: Monday, May 10, 2010, 5:31 AM
| | | | الشيخالامام المحقق ملکالکلام افصح المتکلمين ابومحمد مشرفالدين (شرفالدين) مصلحبن عبداللهبن مشرفالسعدى الشيرازى بزرگترين شاعرى است که بعد از فردوسى در آسمان ادب فارسى درخشيده است و هنوز مىدرخشد. در نام و نسب و تاريخ وفات اين استاد بزرگ ميان نويسندگان و مؤلفان قديم اختلاف است و سرچشمهٔ اين اختلافها شهرت فراوان سعدى و افتادن نام بلندش در افواه خاص و عام است. اما بنابر آنچه از تحقيق در مأخذهاى موثق برمىآيد نام و نسب درست او همان است که در آغاز اين مقال آمده است. | | | تخلص 'سعدي' بهسبب انتساب اين استاد سخن به سعدبن ابىبکر بن سعد بن زنگى است. | | شهرتى که سعدى در حيات خود بهدست آورد بعد از مرگ او با سرعتى بىسابقه افزايش يافت و او بهزودى بهعنوان بهترين شاعر زبان فارسى و يا يکى از بهترين و بزرگترين آنان شناخته شد و سخن او معيار و محک فصيحان و بليغان فارسىزبان قرار گرفت. | | شهرت سعدى معلول چند خاصيت در او است. نخست اينکه سعدى زبان فصيح و بيان معجزآساى خود را تنها وقف مدح و يا بيان احساسات عاشقانه نکرد بلکه بيشتر آن را بهخدمت ابناء نوع گماشت و در راه سعادت آدميزادگان بهکار برد. دوم آنکه وى نويسنده و شاعرى جهانديده و سرد و گرم روزگار چشيده و مطلع بود. سوم آنکه سخن گرم و لطيف خود را همراه با مثلها و حکايتهاى دلپذير بيان کرد. چهارم آنکه در مدح و غزل راهى نو و تازه پيش گرفت. و پنجم آنکه در عين وعظ و حکمت و هدايت خلق شاعرى شوخ و بذلهگو و شيرينبيان است و خواننده خواه و ناخواه مجذوب او مىشود. بالاتر از همهٔ اينها فصاحت و شيوائى کلام سعدى در سخن به پايهاى است که واقعاً او را سزاوار عنوان 'سعدى آخرالزمان' (هرکس بهزمان خويش بودند من سعدى آخرالزمانم) ساخته است. وى توانست زبان ساده و فصيح استادان پيشين را احياء کند و از قيد تکلفهائى که در نيمهٔ دوم قرن ششم و قرن هفتم گريبانگير سخن فارسى شده بود رهائى بخشد و شعر پارسى را که بعد از رودکى و دقيقى و فرخى و فردوسى بهتدريج به تعقيد و ابهام و تکرار معانى گرائيده و با لفظهاى مغلق و دشوار و گاه دور از ذوق سليم آميخته شده بود، بههمان درجه از کمال و زيبائى و جلا و روشنائى و لطف و دلربائى برساند که فردوسى رسانيده بود. | | سعدى در اين نهضت و بازگشت به روش فصيحان متقدم در حقيقت به اساس و مبناى کار آنان توجه داشت نه به ظاهر قولهاى آنان. بدين لحاظ سعدى در شعر، همچنانکه در نثر، سبکى نو دارد و آن ايراد معنىها و مضمونهاى بسيار تازه و لطيف و ابداعى در لفظهاى ساده و روان و سهل است که در عين حال همهٔ شرطهاى فصاحت را بهحد اعلاء در بردارد. | | سعدى با آنکه در ادب عربى و دانشهاى شرعى و دينى تبحر کافى داشت هيچگاه فارسى را فداى لفظهاى غريب عربى نکرد بهنحوى که نزديک به تمام واژههاى تازى که بهکار برده است از نوع لغتهائى هستند که در زبان فارسى رسوخ کرده و رواج يافته و مستعمل و مفهوم بودهاند. در شعر و نثر سعدى شيوهٔ شاعران قرن ششم و هفتم که مبالغه در ايراد واژهها و ترکيبهاى دشوار عربى بود تعديل گرديد. متقدمان پارسىزبان در توصيف شعر سعدى ديوان او را 'نمکدان شعر' (تذکرةالشعراء، ص ۲۳۳) گفتهاند و الحق اين تعبيرى است سزاوار و رسا، چه به حقيقت شعر سعدى همگى 'نمک' و 'مزه' و 'شيريني' و 'لطافت' است. | | | تاريخ ولادت او را به قرينهٔ سخن او در گلستان مىتوان به تقريب در حدود سال ۶۰۶ هجرى دانست. وى در شيراز در ميان خاندانى که 'از عالمان دين بودند' ولادت يافت. وفات سعدى را در مأخذها به چندگونه نوشتهاند اما ذىالحجهٔ سال ۶۹۰ هـ به حقيقت نزديکتر است. | | | از کودکى تحت تربيت پدر قرار گرفت و از هدايت و نصيحت او برخوردار گشت ولى در خردسالى يتيم شد و ظاهراً در حجر تربيت نياى مادرى خود قرار گرفت و مقدمات دانشهاى ادبى و شرعى را در شيراز آموخت و براى اتمام تحصيل به بغداد رفت و در مدرسهٔ معروف نظاميهٔ آن شهر به ادامه تحصيل پرداخت و در همين شهر بود که خدمت جمالالدين ابوالفرج عبدالرحمن جوزى (مقتول بهسال ۶۵۶) ملقب به 'المحتسب' نوادهٔ ابوالفرج بن الجوزى را درک کرد. سعدى از اين بزرگ بهعنوان 'مربي' و 'شيخ' ياد مىکند و البته مراد سعدى از شيخ و مربى کسى است که وى را در دانشهاى دينى و شرعى در کنف تربيت داشت نه در تصوف، و علىالظاهر بايد سعدى در حدود بيست و چهار پنج سالگى خود خدمت اين استاد را درک کرده باشد. نعمت چنين تربيتى نسبت به سعدى براى چندتن از پيران عهد او از آنجمله براى شهابالدين ابوحفص عمربن محمد سهروردى (متوفى بهسال ۶۳۲) حاصل شده و سعدى از صحبت و اقامت در خدمت او و استماع سخنان عارفانهاش بهره برده است. سعدى در کسب نظرهاى عارفان و قبول تربيت ايشان گويا به پير و مرادى تنها اکتفا نکرده بلکه به عدهاى از آنان ارادت ورزيده و از ايشان کسب فيض کرده و در عين حال که مانند يک مريد تابع و فرمانبردار مطلق آنان نبوده از راه صحبت و مصادقت، از گفتار و نظرهاى ايشان برخوردار شده و احياناً بعضى از نظرهايشان را نيز پذيرفته است اما اينکه دولتشاه و هدايت سعدى را مريد شيخ عبدالقادر گيلانى (م ۵۶۱) نوشتهاند اشتباه محض است. | | بعد از سالهاى تحصيل در بغداد و استفاده از درس بزرگترين مدرسان و مشايخ عهد، سعدى سفرهاى طولانى خود را به حجاز و شام و لبنان و روم آغاز کرد و بنابر اشارهٔ خود در اقصاى عالم گشت و با هرکس ايام را بهسر برد و بههر گوشهاى تمتعى يافت و از هر خرمنى خوشهاى برداشت. اين سفرها که در حدود سال ۶۲۰-۶۲۱ آغاز شد مقارن سال ۶۵۵ با بازگشت به شيراز پيان يافت. در مراجعت به شيراز سعدى در شمار نزديکان سعدبن ابىبکر بن سعدبن زنگى درآمد ولى در عين انتساب به دربار سلغرى و مدح پادشاهان آن سلسله و ستايش عدهاى از مردان بزرگ عهد، هرگز يک شاعر دربارى نشد بلکه زندگى را به آزادگى و ارشاد و خدمت به خلق گذرانيد و از آن پس عمرش در شيراز بهنظم قصيدهها و غزلها و تأليف رسالههاى مختلف او و شايد به وعظ و تذکير مىگذشت و يکبار نيز سفرى به مکه کرد و از راه تبريز به شيراز بازگشت و در اين سفر بود که با شمسالدين صاحب ديوان و برادرش عطاملک جوينى ملاقات نمود. | | سعدى از گويندگانى است که در زمان حيات خويش در ميان فارسىشناسان کشورهاى مختلف از آسياى صغير گرفته تا هندوستان شهرت بسيار حاصل کرد. امير خسرو دهلوى و حسن دهلوى در غزلهاى خود از سعدى پيروى مىکردهاند و سيفالدين محمد فرغانى از اينکه شعرهاى خود را به پيشگاه استاد بزرگ سخن مىفرستاده خود را چنين ملامت مىکرده است: | | | مرا از غايت شوقت نيامد در دل اين معنى | که آب پارگين نتوان سوى کوثر فرستادن | | مرا آهن در آتش بود از شوقت، ندانستم | که مس از ابلهى باشد بهکان زر فرستادن | | حديث شعر من گفتن به پيش طبع چون آبت | به آتشگاه زردشتست خاکستر فرستادن | | بر آن جوهرى بردن چنين شعر آنچنان باشد | که دستافزار جولاهان بر زرگر فرستادن .... | | | سعدى بيشتر اتابکان سلغرى و وزيران و واليان و عاملان بزرگ فارس و چندتن از مردان ديگر عهد خود را مدح گفت. بزرگترين ممدوح او از ميان سلغريان اتابک مظفرالدين ابوبکر پسر سعدبن زنگى (۶۲۳-۶۵۸) است که شاعر 'بوستان' يا 'سعدىنامه' را به او تقديم کرد. ممدوح ديگر سعدى که شاعر در حقيقت به وى اختصاص داشته است سعدبن ابوبکر (متوفى ۶۵۸) است که بيشتر از دوازده روز عنوان اتابکى نداشت و سعدى 'گلستان' را در سال ۶۵۶ به او تقديم کرد و نام او را در مقدمهٔ بوستان و بعضى از قصيدهها و در دو مرثيهٔ مؤثر که در مرگ او ساخته آورده است. | | از ميان ديگر ممدوحان سعدى شمسالدين محمد صاحبديوان و برادر او علاءالدين عطاملک جوينى بيش از همه مورد ستايش وى قرار گرفته و استاد را در مدح آنان قصيدههاى غرّا و آن هر دو بزرگ را در حق استاد پرورشها و بزرگداشتهاى بسيار بوده است. قسمتى از ديوان شيخ که دربردارندهٔ قطعههائى بهعربى و فارسى و غالباً در مدح صاحبديوان جوينى ساخته شده است بهنام او 'صاحبيه' ناميده شده و بعيد نيست که اين تسميه از خود شاعر باشد. | | | آثار سعدى به دو دستهٔ منظوم و منثور تقسيم مىشود. دربارهٔ آثار منثور او بعد از اين و در جاى خود بحث خواهد شد. در رأس اثرهاى منظوم سعدى يکى از شاهکارهاى بلامنازع شعر فارسى قرار درارد که در نسخههاى کهن کليات 'سعدىنامه' ناميده شده ولى بعدها به 'بوستان' شهرت يافته است. اين منظومه که تاريخ شروعش معلوم نيست در سال ۶۵۵ هجرى به اتمام رسيد و در موضوع اخلاق و تربيت و وعظ و تحقيق است و ده باب دارد بهنامهاي: عدل، احساس، عشق، تواضع، رضا، ذکر، تربيت، شکر، توبه، مناجات و ختم کتاب. بخش دوم از اثرهاى منظوم سعدى قصيدههاى عربى او است که اندکى کمتر از هفتصد بيت مشتمل بر معانى غنائى و مدح و نصيحت و يک قصيده در مرثيهٔ المستعصمبالله است. بخش سوم قصيدههاى فارسى در موعظه و نصيحت و توحيد و مدح شاهان و بزرگان است. بخش چهارم مرثيههاى شاعر است مشتمل بر چند قصيده در مرثيهٔ المستعصم و ابوبکربن سعدبن زنگى و سعدبن ابوبکر و امير فخرالدين ابىبکر و عزالدين احمدبن يوسف و يک ترجيعبند مؤثر در مرثيهٔ اتابک سعدبن ابىبکر. بخش پنجم غزلهاى سعدى شامل ملمعات، مثلثات، ترجيعات، طيبات، بدايع، خواتيم و غزل قديم. بخش ششم صاحبيه که ذکر آن گذشت. بخش هفتم خبيثات و آن مجموعهاى است از شعرهاى هزل و دو مثنوى انتقادى شيرين و چند غزل و قطعه و رباعى که همهٔ آنها رکيک نيست بلکه بعضى فقط متضمن مطايبههاى مطبوع منظوم است. | | نخستين جامع اثرهاى سعدى را، بعد از خود او، نمىشناسيم اما مسلم است که شيخ اثرهاى خود را شخصاً جمعآورى و منظم مىکرد. مشهورترين جامع کليات آثار سعدى علىبن احمدبن ابىبکر بيستون است که تنظيم غزلها بر مبناى حرفهاى آخر بيتها و ترتيب فهرست کليات از او است اما از مقدمهٔ بيستون برمىآيد که پيش از آنکه او به تنظيم جديدى از آثار شيخ مبادرت کند جامعى ديگر اين کار را کرده بوده است. |
|
No comments:
Post a Comment