با درود فراوان به دوستان به راستی گلهایی
پر بغضم این روزا
دیدم حرفی بهز حرف میرزاده عشقی واسه حال و روز الان ایرانمون
ندارم
با اون زبون سرخ که سر سبزشو به باد داد بگم رفیق بدونی
هر چه من ز اظهار راز دل تحاشی می کنم
بهر احساسات خود ، مشکل تراشی می کنم
ز اشک خود بر آتش دل ، آب پاشی می کنم
باز طبعم بیشتر ، آتش فشانی می کند
ز انزلی تا بلخ و بم را ، اشک من گل کرده است
غسل بر نعش وطن ، خونابه ی دل کرده است
دل دگرپیرامندلدار را ول کرده است
بر زوال ملک دارا ، نوحه خوانی می کند
دست و پای گله با دست شبانشان بسته اند
خوانی اندر ملک ما ، از خون خلق آرسته اند
گرگهای آنگلوساکسون ، بر آن بنشسته اند
هیئتی هم بهرشان خوان گسترانی می کند!
رفت شاه و رفت ملک و رفت تاج ورفت تخت
باغبان زحمت مکش،کز ریشه کندند،این درخت
میهمانان وثوق الدوله،خونخوارند سخت
ای خدا با خون ما ، این میهمانی میکند!
ای وثوق الدوله ! ایران،ملک باباید نبود؟
اجرت المثل متاع بچگی هایت نبود
مزد کار دختر هر روزه ، یکجایت نبود
تا که بفروشی بهر کو، زر فشانی می کند!
ماشاالله بود یک دزد این هزاراندرهزار
یک شتر برده است آن و این قطار اندر قطار
این چه سری بود؟رفت آن پای دار،این پایدار
باز هم صد ماشاالله زندگانی می کند!
یارب این مخلوق را از چوب بتراشیده اند؟
بر سر این خلق ، خاک مردگان پاشیده اند؟
در رگ این قوم ،جای حس و خون شاشیده اند
کاین چنین با خصم جانش ، رایگانی می کند!
به حال خویشتن ، این مردم افسرده را
مرده اند این مردم ، آگه کن دل آزرده را
به که تقسیمش کنند،این ملک صاحب مرده را
تا بردش آنکس که بهتر پاسبانی می کند!
این عجب دندان ز استقلال ایران کنده اید!
زنده ای ملت!سوی گور،از چه بخرامنده اید؟
دست از تابوت بیرون آورید ار زنده اید ؟
گفته شد کاین نیم مرده سخت جانی می کند!
بهر احساسات خود ، مشکل تراشی می کنم
ز اشک خود بر آتش دل ، آب پاشی می کنم
باز طبعم بیشتر ، آتش فشانی می کند
ز انزلی تا بلخ و بم را ، اشک من گل کرده است
غسل بر نعش وطن ، خونابه ی دل کرده است
دل دگرپیرامندلدار را ول کرده است
بر زوال ملک دارا ، نوحه خوانی می کند
دست و پای گله با دست شبانشان بسته اند
خوانی اندر ملک ما ، از خون خلق آرسته اند
گرگهای آنگلوساکسون ، بر آن بنشسته اند
هیئتی هم بهرشان خوان گسترانی می کند!
رفت شاه و رفت ملک و رفت تاج ورفت تخت
باغبان زحمت مکش،کز ریشه کندند،این درخت
میهمانان وثوق الدوله،خونخوارند سخت
ای خدا با خون ما ، این میهمانی میکند!
ای وثوق الدوله ! ایران،ملک باباید نبود؟
اجرت المثل متاع بچگی هایت نبود
مزد کار دختر هر روزه ، یکجایت نبود
تا که بفروشی بهر کو، زر فشانی می کند!
ماشاالله بود یک دزد این هزاراندرهزار
یک شتر برده است آن و این قطار اندر قطار
این چه سری بود؟رفت آن پای دار،این پایدار
باز هم صد ماشاالله زندگانی می کند!
یارب این مخلوق را از چوب بتراشیده اند؟
بر سر این خلق ، خاک مردگان پاشیده اند؟
در رگ این قوم ،جای حس و خون شاشیده اند
کاین چنین با خصم جانش ، رایگانی می کند!
به حال خویشتن ، این مردم افسرده را
مرده اند این مردم ، آگه کن دل آزرده را
به که تقسیمش کنند،این ملک صاحب مرده را
تا بردش آنکس که بهتر پاسبانی می کند!
این عجب دندان ز استقلال ایران کنده اید!
زنده ای ملت!سوی گور،از چه بخرامنده اید؟
دست از تابوت بیرون آورید ار زنده اید ؟
گفته شد کاین نیم مرده سخت جانی می کند!
اینکه بینی ،آید از گفتار(عشقی )بوی خون
ازدل خویشتن اینگفتار می آید برون
چشم بد مجرای این سرچشمه ی خون تاکنون
زین سپس ریزش ز مجرای زبانی می کند!
No comments:
Post a Comment