گلچين از بهترين گروه‌ها و سايت‌هاي اينترنتي. همه چيز از همه جا

Monday, August 18, 2008

Fw: Re: زبان پارسی و پاسی ستیزان

با درود دوستان گلها نامه آقای سلیمانی گرامی را که برای گروه فرستادند اما اشتباها به آدرس من رسیده را در زیر ملاحظه بفرمایید

 

با سپاس واحترام
 
رویا 


--- On Sun, 8/17/08, mohsen soly <mohsen.soly@gmail.com> wrote:
From: mohsen soly <mohsen.soly@gmail.com>
Subject: Re: زبان پارسی و پاسی ستیزان
To: roya_sed@yahoo.com
Date: Sunday, August 17, 2008, 11:52 PM

ضمن تشكر از دوستان خردمند و فرهيخته چه آنان كه به له آن نوشتار سخت راندند و چه آنان كه در رد اين شيوه گفتند.
1- هدف اين حقير درد دل با دوستان بود كه ببنيم كه چگونه تير خودي در پهلوي ما نشست تا بدين روزگار نشستيم. "چون نيك نظر كرد پر خويش در آن ديد.... گفتا زچه ناليم كه از ماست كه برماست"
2- برادر بزرگوارم اگر زبان را از ميان ما بردارند چه وجه اشتراك ديگري بين ما وجود دارد؟ چگونه مي توانيم وجوه اشتراك خود را با يكديگر بيابيم و تقويت كنيم و حول كدام محور ديگري بهتر از زبان مي توانيم گرد هم آييم.
3- هركس كه دوست دارد در اين جستار شركت جويد و هركس نمي خواهد مي تواند بكناري بنشيند و نگاه كند و اگر توان  و ياراي نگاهش نيز نباشد مي تواند از كنار آن بگذرد
4-آيا كسي مي تواند شخصيتي فراتراز  فردوسي را در پاسداشت زبان پارسي و فرهنگ اين مرزو بوم به ما معرفي كند؟ او چه كرد مگر نه اينكه زبان را محور فرهنگ و عشق و دوستي به اين آب و خاك پنداشت و عمر گرانبها و تمامي وجودش را بر سر احياي اين گوهر يكدانه نهاد؟ و در طي همين بازيابي فرهنگي بسياري از نكات فرهنگي از جمله نام دستگاهها و گوشه هاي موسيقي را از فراموشي نجات داد. پس نيك بنديشيم.
5- در فرهنگ گفت و گو باب نقد باز است و بحق هم باز است. و بايد هم باز باشد و هركس نظر خود را بگويد كه مي گويد. سرزنش و خرده گيري كار درستي نيست اما ارائه طريق و حتي نصيحت مشفقانه جايز است و پسنديده و من از هر دو گروه پاس ميدارم .
6- مقوله فرهنگ بدون زبان  ناقص مي نمايد همانگونه كه ميهن و خاك و آداب و سنن نيز نا متاثر از زبان نيستند. بنا براين تصور من اين بوده و هست كه   بدون بازگشت به اصل خويش اين غافله به سرمنزل نميرسد و اگر ميخواهيم به يگانگي در عين گونه گوني برسيم هيچ راهي بهتر و كوتاه تر از بازشناسي فرهنگي نيست كه طبعا زبان سرچشمه اين بازشناسي است. و حتي تصورم بر اين است كه هر خانواده پارسي بايد دردرجه اول اسامي فرزندانش را نيز بايد از ميان  اسامي پارسي انتخاب كند تا كودك از همان اوان زندگي بداند كه كيست و بزرگترين شعار ما ملت بايد پندار نيك، گفتار نيك ، كردار نيك باشد.
7- از كليه دوستاني كه آن مقاله باعث خشنوديشان نشد و يا موجب ناخشنويشان شد پوزش مي خواهم. در ضمن خواهر و برادر بزرگوارم درد من همين است كه بسياري از واژه هاي گم كرده ام را نمي يابم تا با واژگان پارسي هدف و ايده ام را بازگو كنم، و در اين زمان ازكليه دوستان عزيزم كه با تشويق اين مرام با بنده همرهي كردند سپاس ميگذارم.
محسن 
 
On 8/17/08, Roya <roya_sed@yahoo.com> wrote:

با درود وسپاس از مطالب جالبتان در مورد زبان پارسی وپارسی ستیزان و معرفی کتابها. امیدوارم دراین گروه بتوانیم آزادانه و با احترام به عقاید گوناگون به تبادل نظر بپردازیم

 

با احترام
 
رویا 

 
 


--- On Sat, 8/16/08, jay nay <idontknow513@yahoo.com> wrote:
From: jay nay <idontknow513@yahoo.com>
Subject: Re: زبان پارسی و پاسی ستیزان
To: hnn80@yahoo.com
Cc: Friends-Of-Radio-Golha@Googlegroups.com
Date: Saturday, August 16, 2008, 12:27 PM



--- On Fri, 8/15/08, H NN <hnn80@yahoo.com> wrote:
From: H NN <hnn80@yahoo.com>
Subject: Re: زبان پارسی و پاسی ستیزان
To: "mohsen soly" <mohsen.soly@gmail.com>
Cc: Friends-of-Radio-Golha@googlegroups.com
Date: Friday, August 15, 2008, 11:09 PM

سلام
محسن عزيز
همه ما از قبيله پارس و طرفدار اين زبان و فرهنگ و تمدن هستيم اما سخن من اين است که طرفداري از خود به مفهوم توهين به غير نيست . خود قضاوت کنيد در نوشتار خود چند کلمه غير پارسي بکار برديد ؟ امروز زمان طرح اين مسائل گذشته و خريداري ندارد.
امروز روز بروز و ظهور همه استعدادهاي ايراني است براي اعتلا و کمال و رشد و بالندگي
زيبا باشيم و زيبائي را دوست بداريم. و طرفداري از برنامه گلها جلوه اي از زيبا شناسي و قدرشناسي از زحمات کساني است که با روح بزرگ خود اين عرصه را آباد نگهداشتند. برنامه گلها تلفيق کلمه و صدا  نيست بروز خلاقيتهاي مانداگار است ... در عرصه عالم موسيقي زياد است و انواع آن نيز . در همين مرز و بوم هم همه جور تجليات موسيقي وجود داره ولي انچه گلها رو متمايز ازط بقيه کرده چيست؟ تنها زبان و شعر و موسيقي و ... مانند انست؟ قضاوت بات خود شما


--- On Wed, 8/13/08, mohsen soly <mohsen.soly@gmail.com> wrote:
 
From: mohsen soly <mohsen.soly@gmail.com>
Subject: Re: زبان پارسی و پاسی ستیزان
To: hnn80@yahoo.com
Date: Wednesday, August 13, 2008, 5:03 PM

با سلام و درود اگر اکثر دوستان اینگونه بخواهند من نیز حرفی ندارم ولی بعد از آن بحث جنجالی که شد و اینکه اینجا محل برخورد آرای دوستان هوادار گلها ست بنا براین موسیقی از نوع غیر گلها نباشد همگان بر این باور شدند که چو موسیقی کلیدی است که تنها در کلها به کار نمی آید بلکه خود زبانیست فرهنگی و شعب دیگر هم باشد. حالا من این سوال را مطرح می کنم و شما پاسخ دهید مگر بزرگترین حسن گلها در اختلاط موسیقی و شعر وصناعت سخن نبود؟ که باعث ایجاد شهد گوارایی شد که من و شمای محترم و تشته را به این وادی کشاند. آیا باید زبان و شعر و سخن پارسی نادیده شود ؟ لطفا پاسخ دهید با استدلال چرا. و به این حقیر قدری بیاموزید که بشدت طالب بندگی چون شمایانم. محسن On 8/13/08, H NN <hnn80@yahoo.com> wrote: > با سلام > لطفا اين محيط پاک و بي آلايش و پر از احساس را ميدان تاخت و تاز و عقده > گشائي ها و سرخوردگي ها قرار ندهيد . تنها در مورد موسيقي آنهم بهتر است در > زمينه گلهاي خب ايراني با هم در ارتباط باشيم. ممنون > > > --- On Tue, 8/12/08, mohsen soly <mohsen.soly@gmail.com> wrote: > > From: mohsen soly <mohsen.soly@gmail.com> > Subject: زبان پارسی و پاسی ستیزان > To: "Friends-of-Radio-Golha" <Friends-of-Radio-Golha@googlegroups.com> > Date: Tuesday, August 12, 2008, 1:52 PM > > پارسی ستیزان همیشه از انبوهی واژگان تازی در > زبان پارسی چماقی برای > خوارشماری آن ساخته اند و در این ماهها و > سالهای گذشته حتا سخن از "زبان > برتر" و "زبان پستتر" می رانند، که هر > فرزانه ای را اندوهگنانه بیاد > "نژاد برتر" و "نژاد پستتر" می > اندازد. > گذشته از آن که زبان پارسی و دیگر زبانهای > ایرانی نزدیک به چهار سده زیر > سختترین و ددمنشانه ترین سرکوب فرهنگی به > زیست نیمه پنهان خود ادامه داده > بودند و "عربگرائی" نژادپرستانه > مسلمانان بویژه بروزگار امویان، خَزش > پیوسته واژگان عربی را بدرون همه زبانهای این > آب و خاک ناگزیر می کرده > است (هرچه باشد ما از دورانی نزدیک به چهارسد > سال سخن می گوئیم، نه از ده > سال و بیست سال!)، باید پدیده دیگری را نیز در > اینجا واکاوی کرد؛ نزدیک > به بیست سال پیش بخشهائی از "رسائل" > ابوالفضل بیهقی به دستم رسید، بنام > "سیسد و هفتاد و سه سخن". سالها پس از آن > دوستی از ایران برایم نبشت که > نسخه ای از آن در کتابخانه ملک تهران > نگاهداری می شود. بیهقی در این > رساله آئین نامه ای فرونوشته است، برای > دبیران دیوانی، که آنان را بر > بکارگیری واژگانی چند از زبان عربی بجای > واژگان پارسی فرمان می دهد (برای > نمونه: بجای شتاب کردن تعجیل نویسند). من در > اینجا نمونه وار چند واژه از > این فهرست را با برابرنهادهای تازی آنان می > آورم: > (شوریدگی : اضطراب)، (رستگاری : خلاص)، (اندیشه: > تأمل)، (آرزومندی : > تمنا)، (آهستگی : تأنی)، (ترسانیدن : تهدید)، (خو > : سیرت)، (خانگیان : > اهل بیت)، (اندیشگی : تغافل)، (مرگ : وفات)، > (خویشاوندان : اقارب)، > (بیگانگان : اباعِد)، (بردباری : تحمل)، (مِهر : > اشفاق)، (پس : مؤخر)، > (دوستی : مصادقت)، (دانسته : معلوم)، (پارسائی : > عفاف)، (استوار : محکم)، > ... > بیهقی ولی بدین نیز بسنده نمی کند و واژه های > جا افتاده عربی چون خجلت و > فخر را نیز با واژگانی ناآشناتر تاخت می زند و > فرمان می دهد که دبیران > «بجای خجلت تشویر نویسند» و «بجای فخر کردن > مباهات نویسند»! > اینکه چرا بیهقی (و بی گمان دیگر دبیران > دیوانی) دست به چنین کاری یازیده > اند، سخن این جُستار نیست. شاید بیهقی می > خواسته با اینکار دل سلطان غازی > (سلطان محمود غزنوی که مسلمانی سخت پایورز و > خشک مغز بود) را بدین زبان > نرم کند و در او این گمانه را برنیانگیزد که > زبان پارسی زبان "مجوسان" > است، بویژه آنکه اگر شعر ابزار آفرینش فرهنگی > بود، زبان دیوانی یکسره با > "سیاست" سروکار داشت و نگاه فرمانروایان > به آن سخت گیرانه تر می بود. > همانگونه که دیدیم در نمونه بالا زبان پارسی > واژه های زیبا و گویا و > رسائی دارد، که بیهقی جای آنان را به واژگان > عربی سپرده است. پس جایگزینی > واژه های پارسی با برابرنهادهای عربی آنان > ریشه در هر چیزی می تواند > داشته بوده باشد، مگر در "ناتوانی" زبان > پارسی دری! > زبان پارسی دری، در درخشانترین سده تاریخ این > سرزمین فراز آمد و گسترده > شد. گسترش این زبان و پیروزی آن بر زبان عربی > با شکوفائی دانش و فرهنگ و > هنر در ایرانزمین همزمان است. اگر سده های سوم > تا پنجم خورشیدی را سده > های نوزائی و شکوفائی فرهنگ و کیستی ایرانی > بنامیم، خواهیم دید که در این > سه سده چهره های درخشانی پا به پهنه گیتی > نهاده اند، که ایرانیان هنوز از > هم میهنی با آنان بر خود می بالند. از آن > دستند: > زکریای رازی (زاده 244) فارابی (زاده 249) ، > ابوریحان بیرونی (زاده 352)، > ابونصر مشکان (درگذشته 419)، ابن سینا (زاده 359)، > بیهقی (زاده 374)، > نظام الملک (زاده 379)، ناصر خسرو (زاده 383) خیام > (زاده 427)، غزالی > (زاده 437)، ... > با نگاهی به زادگاه این بزرگان که بیشتر در > کار دانش و فلسفه بودند تا > فرهنگ و هنر، یک همانندی شگفت دیگر با جنبش > نوزائی فرهنگی ایران آشکار می > شود؛ به جز زکریای رازی (که زاده ری در نزدیکی > تهران است) همه اینان در > همان سرزمینهایی به جهان آمده اند که خورشید > زبان پارسی دری از آن > بردمیده است؛ > >
>با سپاس فراوان از شما وهمه دوستداران زبان پارسی و فرهنگ پربار ایرانی
 باید بگویم که با خواندن این نوشته کنجکاوی من درباره گذشته این زبان بیش از 
پیش برانگیخته شد و مرا بر این داشت تا به کنکاش وجستجوی بیشتر بویژه در
زندگی و کارهای ابوافضل بیهقی بپردازم .بنا به چیرگی سپاه اعراب بر ایرانیان
وبه دست داشتن لگام فرمانروایی شاید بتوان گفت که  نویسندگان ایرانی درسده های
نخستین این چنبره بد نمای افتاده بر پیکر زبان و فرهنگ ایرانی چاره ای جز سر
سپردن برچنگال دژخیمان عرب نداشتند  اما این چیزی که درباره بیهقی آمده ، بسیار
شگفت می نماید .این یورش ددمنشانه در دوره ما نیز همچنان پابرجاست چه در نامه 
های اداری وسخنان بالانشینان نمونه هایی از این دست بسیار است.درپایان بد نیست  
  >که  یادی کنیم از ابوالفضل میبدی وکتاب 
کشف الاسرار او که براستی بسیار شیوا وزیبا
نگاشته شده وسرشار از واژگان بی همتا و ناب پارسی است 

 

 




No comments:

آرشیو مطالب