گلچين از بهترين گروه‌ها و سايت‌هاي اينترنتي. همه چيز از همه جا

Friday, August 20, 2010

Re: شب فروز - حجت قهرماني

دریغم آمد که این مناظرۀ سخت دلکش و زیبا را بخوانم و سپاگزاریِ صمیمانۀ خودم را نثار این دو نازنین نکنم.
هم ستاره خانم خانمی بسیارپر شور و میهن دوست و شاعره ای توانا در این دوره است و هم آقای حجّت قهرمانی که با واپسین سروده اش در دل من و ما شوری و غوغایی به پا کرد و به دلِِ افسرده و جانِ پر شرنگ ما آبی خنک و زلال از سر چشمۀ مهر ایرانزمین جاری ساخت و روح پریش ما را دمی تسلا بخشید. این همه نور امید، در این دوران بلاخیز را باید به فال نیک گرفت. دست مریزاد جناب آقای قهرمانی. آفرین بر شما.

اما شاید برای آنکه برای ستاره خانم و خانم ها و آقایان درون ایران مرهمی باشد، این نکته را نیز باید بیافزایم که همۀ ما یک زندگانی برونی و یک زندگانی درونی داریم. زندگی برونی همانا انجام کارهای روزمرّه است و شاید اگر کسی از آسمان به زندگی برونی من در آمریکا و مقایسۀ آن با ایران بنگرد، مرا انسانی خوشبخت وشادمان بپندارد. که البته از نظر داشتن همسری که او نیز شیرزنی در این کارزارست و فرزندانی تندرست و موفق البته باید خداوند را شاکر باشم.  و هر روز هنگام نیایش صبحگاهی، بازگشت دوران فرخندگی و آزادی ایران را از او می طلبم.
ولی با زندگانی درونی چه می توان کرد که در سه دهه و اندی گذشته خواب و آرام از ما ربوده  و چه بسیار که با شنیدن خبر اعدام ها و وضع زندگانی دخترکان و پسرکان ایرانزمین، لقمۀ نان در گلو گیر کرده و با اشک پایین رفته است؟
دیدن آن عکس ها و کابوس هایی که همۀ ما پراکنده در سراسرگیتی را از خواب و قرار باز می دارد و دلهرۀ مدام از سرنوشت کشورمان را چگونه می توان بر خود هموار کرد؟
با شنیدن اینکه رهبر انقلاب سازهای موسیقی را حرام اعلام فرموده اند، چه خاکی می توانم بر سر بریزم؟ با اندوه و درد شنیدن اینکه استاد بی همتای موسیقی ایرانی، محمد رضا شجریان اینگونه مورد بی حرمتی قرار می گیرد، چگونه می توان دمی آسود؟
شاید شرحی بیش از این لازم نباشد تا ستاره خانم بدانند که ما چقدر با او احساس یگانگی می کنیم و دوری از وطن چگونه همچون موریانه از درون ما را می جود. زندگانی در خاک میهن با همۀ محنت ها و پریشانی هایش مزایایی دارد که هیچ نقطۀ عالم و با هیچ انبوهه ای از ثروت و توانگری نمی توان یافت. دست کم برای آنانکه با برون خویش گذران می کنند و با درون خویشتن زندگانی.
و سپاس من به جناب حجّت از آنروست که در تاریکترین دوران کشور ما، با اشعاری استوار و کلامی سنجیده و فاخر و آهنگین بشارت می دهد که:
شب تیره است اما پنهان مشو ستاره   بگشا دری ز فردا بر رویِ ما دوباره


از هرمان هسه  است که "عشق به میهن همان خونی ست که در رگهایمان جاری ست..."
با مهر و سپاس فراوان بر هر دوی شما نازنینان، شهریار صالح
2010/8/19 setareh <seti.ch1@gmail.com>
 
با سلام و يك آسمان مهر و احترام و سر تعظيم در برابر اينهمه احساسات پاك و ميهندوستي
جناب آقاي قهرماني عزيز و گرانقدر، شعرتان فوق العاده زيبا و پرمعناست و يك دنيا روشني و نور از آن ميتابد
درود بر شما و درود بر تمام عاشقان اين سرزمين پرگهر و ملت آزاده
شاد و سربلند و پيروز باشيد
با دريايي از مهر و سپاس به گروه گلها، مديريت و اعضاي نازنين گروه راديو گلها
با مهر بي پايان
ستاره.تهران

 


شب فروز

 

                                                                                    

جانا بهار اينجاست، غمخانه گشته دلها!

بشكاف سقف شب را رو كن به صبحِ فردا

يارا "هزار نرگس" عشق است در دلِ ما

ما وارثانِ عشقيم از بيستون و ليلا

از شوره زارِ ترديد كي حاصلي توان برد؟

سبزيم همچو بستان ني تيره همچو يلدا

ما وارثانِ نوريم، ما شاعرانِ شوريم

ما راويِ غروريم ني بسته پر زِ غمها

اين خاكِ پيرِ جاويد كاو خسته اش بخواني

دارد دلي چو خورشيد پُر مهر و گرم و بُرنا

از آرش و فريدون ياد آر وَز سياوش

بايد گذشت از جان ز آتش نكرد پروا

دزدانِ پستِ شبرو – كاو خوب مي شناسي –

عشقي اگر نباشد آزند دستِ يغما

منشين چو مَه پسِ ابر، در جمعِ اختران باش

روزن بزن در اين شب تا روشني فردا

"من" خامُش است و تنها، "ما" زنده است و پرجوش

بنگر به ما "ستاره" اي شب فروزِ تنها


قهرماني


From: setareh <seti.ch1@gmail.com>
Sent: Wed, August 18, 2010 6:19:33 AM

Subject: كو آن بهار نيكو ؟

 

پاسخ به شعر زيباي جناب آقاي حجت قهرماني عزيز و ارجمند

کو آن بهار نیکو ؟- ستاره.تهران 

كو آن بهار نيكو؟

گفتي : "هوا بهاري ست" !!؟، كو آن بهار نيكو؟

يا از كجا  توان جست  آن نرگسان خوشبو ؟

آن دشتهاي سر سبز، عمريست شوره زار است

آن سروهاي آزاد ،  آويخته به دار  است

گفتي: فضاي عشق است، " اين خانه خانهء ماست"!

كو عشق و شور و شادي !؟ اينجا كه جنگ و دعواست!

خانه  اگر كه خانه است،  بايد كه  شاد  باشد

جهل و ستم  نباشد ،  تا اعتماد  باشد

اما در اين خرابه ، ديريست  ما  اسيريم

در رنج و فقر و نكبت،  آماج  تيغ و تيريم

كو عاشقان كه گفتي؟  زآن عاشقان آزاد

شايد خبر نداري  از كوي  لعنت آباد !؟

اين خانه خانهء ماست، اما در آن غريبيم

در ملك خود گرفتار، از هرچه بي نصيبيم

هم دوست، هم غريبه، تا ديد  خانه زيباست

هركس غنيمتي برد ، گويي كه خوان يغماست

گفتي "هوا بهاري ست"! به به! عجب بهاريست!!؟

هر چار فصل  اينجا،  ايام سوگواري ست

جانم بلب رسيده ،  از اينهمه  تباهي

كي ميرسد به پايان  عمر شب و سياهي

مشمار " قهرماني"! ديگر هزاره ها را

بنگر به خون نشاندند ماه و "ستاره" ها را

ستاره.تهران

 

سروِ سبزِ آزاد

حجت قهرماني

بیغوله نیست یارا  این خانه، خانه ی ماست

وین سروِ سبزِ آزاد  خاک هزاره ی ماست

عطر هزار نرگس  آید ز هر نسیمش

یاد هزار عاشق  آید ز هر شمیمش

غمخانه نیست اینجا، اینجا سرایِ شادی ست

دلگیر شاید اما، اینجا هوا بهاری است

بنگر! شکفته لاله هر گوشه و کنارش

وز خون پاک یاران، گلرنگ سبزه زارش

یاران به انتظارند، تنها کجا شتابان؟

بیگانه را رها کن، مسپُر ره بیابان

شب تیره است اما، پنهان مشو "ستاره"

بگشا دری ز فردا بر روی ما دوباره

 
 







--
Shahriar Saleh, P.E.

No comments:

آرشیو مطالب