با پوزش دوباره،
در شعر "سیاه و سپید" سایه:
در بیت 5 نیز گوهر باید تصحیح شود به: گُهر
ک. ز.
2011/2/8 karim Zayyani <kzayyani@gmail.com>
دوست گرامیدر شعر ارسالی شما اشتباه ناگواری وجود دارد که حتمن اشتباه نوشتاری ست. لطفن در بیت آخر، روان سیاه را تصحیح فرمایید به: روان سایه، که سبب شرمندگی نزد شاعر گرانمایه نشود.با پوزش و عشقکریم زیآنیعـطّــار 110
کلیک کنید
2011/2/7 maziar sadri <mazsadri@yahoo.com>
دوستان و سروران عزیزم
شعر زیبا و عمیقی از حضرت سایه که از بزرگان گلها هستند را با صدای رسای ایشان پیش کش مینمایم.نشانی فیسبوکنشانی یو تیوبنشانی مدیا فایرhttp://www.mediafire.com/?c16zfkdivewv0mnسیاه و سپید
شبی رسید که در آرزوی صبح امید
هزار عمر دگر باید انتظار کشید
در آستان سحر ایستاده بود گمان
سیاه کرد مرا آسمان بی خورشید
هزار سال ز من دور شدستاره ی صبح
ببین کزین شب طلمت جهان چه خواهد دید
دریغ جان فرورفتگان این دریا
که رفت در سر سودای صید مروارید
نبود در صدفی آن گوهر که می جستیم
صفای اشک تو باد ای خراب گنج امید
ندانم آن که دل و دین ما به سودا داد
بهای آن چه گرفت و به جای آن چه خرید
سیاه دستی آنساقی منافق بین
که زهر ریخت به جام کسان به جای نبید
سزاست گر برود رود خون ز سینه ی دوست
که برق دشنه ی دشمن ندید و دست پلید
چه نقش باختی ای روزگار رنگ آمیز
که این سپید سیه گشت و آن سیاه سپید
کجاست آن که دگر ره صلای عشق زند
که جان ماست گروگان آن نوا و نوید
بیا که طبع جهان ناگزیر این عشق است
به جادویی نتوان کشت آتش جاوید
روان سیاه که ایینه دار خورشید است
ببین که از شب عمرش سپیده ای ندمیدبا مهر&nbs p; دکتر مازیار صدری
No comments:
Post a Comment