گلچين از بهترين گروه‌ها و سايت‌هاي اينترنتي. همه چيز از همه جا

Wednesday, July 13, 2011

غزلی از سیمین بهبهانی توام با نوشتار و گویش

گل رویا
آنکه رسوا خواست مارا پیش کس رسوا مباد
انکه تنها خواست ما را یک نفس تنها مباد
آنکه شمع بزم مارا با دم نیرنگ کشت
محفلش یارب دمی بی شمع شب فرسا مباد
چون گزیر از همدمی گردنکَش و مغرور نیست
با من از گردن کشان باری بجز مینا مباد
چون گل رویا به گلزار عدم روئیده ایم
منتی از هستی ما بر سر دنیا مباد
میتوان خفتن چو در کوی کسی همچون غبار
پیکر تب دار ما را بستر دیبا مباد
سایه ویرانی غم حلوت دلخواه ماست
کاخ مرمر گون شادی از تو باد از ما مباد
ما و بانگ شب شکاف مرغک آواره ای
گوش ما را بهره از شور هزار آوا مباد
غرق سرگردانی خویشیم چون گرداب ژرف
هیچمان اندیشه  از اشفتن دریا مباد
امشبی را کز می  پندار مست افتاده ایم
با تو سیمین وحشت هشیاری فردا مباد
با تو سیمین وحشت هشیاری فردا مباد
سیمین بهبهانی
با مهر و احترام حمید شجاع الدینی
http://www.4shared.com/audio/21OZW90r/ghazli_az_simin_behbahani.html
  

No comments:

آرشیو مطالب