گلچين از بهترين گروه‌ها و سايت‌هاي اينترنتي. همه چيز از همه جا

Sunday, July 29, 2012

text

از یاد رفته ای که در یادها ماندنی شد

آهنگ «بردی از یادم» او در خاطره
بیشتر ایرانیان جای دارد

چون رئیس رادیو از آهنگ او خوشش
نیامده بود، از پخش آن جلوگیری کرد



اشاره: با فرا رسیدن پائیز سال گذشته – خزان عمر یک آهنگساز نیز پایان یافت و مصطفی گرگین زاده آهنگساز و موسیقیدان پیشکسوت و خالق آهنگ به یاد ماندنی «بردی از یادم» سحرگاه یک روز پائیزی سال 78 در سن 87 سالگی به دلیل بیماری سرطان در تهران دارفانی را وداع گفت.

این هنرمند نامی اهل تهران بود و عاشق موسیقی ایرانی. او در راه تحول ملودی های سنتی تلاش فراوانی داشت. گرگین زاده را بیش از این با آهنگسازی ترانه ای می شناختیم که اهل دل را به صفای جان می طلبید. «بردی از یادم» زمزمه ای است از کلام جان و روح که شیرینی وصف ناشدنی آن هرگز از خاطر ایرانیان نخواهد رفت. ترانه ای که بی شک در زمره خاطره هر ایرانی قرار دارد و گرمای سازهایی که به صیقل روح می پردازند: نوایی که عشق را می ستاید و بر دل عشاق می نشیند...

شرح حالی از هنرمند

مصطفی گرگین زاده ، برادر مرحوم مرتضی گرگین زاده (که خودهنرمندی با ارزش و در موسیقی ایران صاحب نام می باشد)، به سال 1301 خورشیدی، در محله خونگاه که یکی از محله های قدیمی تهران است متولد شد. پدر او کاسب بود و مصطفی پس از اتمام دوره تحصیلات ابتدایی که در دبستان هدایت به پایان برده بود ، وارد موزیک ارتش گردید. ا و آموزش موسیقی را در مدرسه موزیک ارتش نزد استادانی چون غلامحسین مین باشیان، سروان داود نجمی و ایروانی اعظم شروع کرد. برای فراگیری موسیقی که به آن سخت علاقمند بود، با مشورت پدرش، به طور داوطلب به ساختمانی واقع در چهار راه عزیزخان و متعلق به ارتش رفت و طی قراردادی که بسته شد ، به مدت 5 سال برای فراگیری علم موسیقی و همکاری با موزیک ارتش به استخدام آن درآمد.

سال 1325 با علی محمد خادم میثاق و مرتضی حنانه آشنا شد. این آشنائی منجر به اجرای برنامه های هنری به اتفاق او و برخی از دوستان به مدت یک سال در تئاتر «فرهنگ» واقع در خیابان لاله زار گردید.

در اوایل سال 1326 با مرحوم مهدی خالدی آشنا شد و به پیشنهاد خالدی، در ارکستر رادیو به سرپرستی وی به همکاری پرداخت. این ارکستر متشکل بود از: دلکش «خواننده» ، مهدی خالدی «نوازنده ویولن وسرپرست ارکستر» ، علی زاهدی «نوازنده ضرب»، مصطفی کسوری «نوازنده پیانو»، فریدون حافظی « نوازنده تار»، مصطفی گرگین زاده «نوازنده ترومپت» و اسماعیل نواب صفا «شاعر».

این برنامه که از ساز او برای اولین بار در موسیقی ایرانی استفاده می شد، مورد تائید اساتید موسیقی مثل: استاد ابوالحسن صبا، حسین تهرانی، استاد مرتضی محجوبی قرار گرفت به طوری که بعد از چهار هفته با ارکستر مهدی خالدی، «ساز ترومپت» جای خود را در موسیقی سنتی ایرانی باز کرد و تا آن تاریخ که ساز کلاسیک ترومپت در موسیقی سنتی ایران نقشی نداشت، دارای ارج و اعتباری فراوان گشت. فعالیت های گرگین زاده تا سال 1332 به عنوان یک نوازنده در این ارکستر و رادیو ادامه فعالیت داشت تا اینکه در ابتدای سال 1333 به اتفاق برادرش مرتضی گرگین زاده به سرپرستی ارکستر شماره 2 رادیو ایران به خوانندگی دلکش رسید که ثمره این همکاری ها، ساختن حدود یازده آهنگ با برادرش بود که توسط کمپانی عشق (واقع در خیابان لاله زار) هشت ترانه آن بر روی صفحه ضبط و پخش گردید.

مرحوم گرگین زاده در دوران فعالیت هنری خود با هنرمندان برجسته موسیقی از جمله ابراهیم خان منصوری، حبیب الله بدیعی، لطف الله مجد، علی تجویدی، حسین تهرانی و بسیاری دیگر همکاری داشته است. مصطفی گرگین زاده آهنگ هایی نیز در دهه 1330 ساخته که از جمله مشهورترین آنها تصنیف «بردی از یادم» است.

گفت وگویی داشته است سایت «خانه ی موسیقی» با زنده یاد مصطفی گرگین زاده که با یادی از او مروری بر آن می کنیم.

« پرستو گلستانی»

چه زمانی به طور جدی وارد عرصه موسیقی و آهنگسازی شدید؟

- در سال های 1323 و 24 نوازندگی می کردم و با ابراهیم منصوری (که رئیس شورای رادیو بود) حشر و نشری داشتم . یک روز منصوری به من گفت که: «بیا به رادیو»!

آن موقع رادیو تهران در جاده قدیم شمیران واقع بود ، من هم رفتم. گمان می کنم اواخر سال 1325 بود در آن روز مهدی خالدی، علی زاهدی، نواب صفا، تهرانی، محجوبی و چند نفر دیگر که خاطرم نیست حضور داشتند. به من یک نت دادند و گفتند که مقداری ساز بزنم، در آن زمان سرود «ای ایران» خالقی (بدون کلام) را تمرین می کردند و از من خواستند که در گروه هم برای اجرای این سرود ساز بزنم.

در این مدت سرود «ای ایران» را با ارکستر آقای صبا که در بین 7 ارکستر تهران (ارکستر شماره اول بود) کار کردم.

مهدی خالدی چه فعالیتی داشت؟

- مرحوم خالدی هم سرپرست گروه بود و هم نوازنده سولیست و بعدها در برنامه گلها و برگ سبز تکنوازی می کرد. من و آقای خالدی بسیار با هم دوست شدیم؛ مسافرت می رفتیم و با هم بودیم. شروع کار و معروفیت خالدی هم از زمان همکاری اش با عصمت باقرپور(خانم دلکش) بود. در یکی از سفرهایی که با هم داشتیم من هم با خانم باقرپور آشنا شدم و ازهمان زمان کار موسیقی ام با او شروع شد و گره خورد. بعد از مدتی استاد خالدی بدون اینکه درگیری و یا مشکلی برایش پیش آمده باشددیگر به ارکستر نیامد و سرپرستی اش را رها کرد.

آیا با کسی برخورد داشت و دعوایی بود؟

- نه ، هیچ مشکلی به ظاهر نبود و یا ما متوجه نشدیم ولی مسلماً دعوا نبود چون اگر بود ما می فهمیدیم.

آیا از او نپرسیدید چرا ارکستر را ترک کرد؟

- بله، اتفاقاً ما محل کارمان هم یک جا بود و من چند بار از او سئوال کردم که چرا نمی آید؟ به اوگفتم : حیف است این ارکستری است که با هم هماهنگ شده و مردم هم کار آن را دوست دارند! و او هی می گفت: درست می شه، صبرکن! و ما هم یک سالی صبر کردیم.

در این یک سال چه کار می کردید؟ ارکستر دست کی بود؟

- در این مدت ما کار خودمان را می کردیم و ارکستر هم دست برادران لشکری بود. بعد از یک سال با شاپور یاسمی و همسرش خانم دلکش بودیم و به اتفاق آنها رفتیم در استودیویی که سیامک یاسمی (کارگردان فیلم های فارسی) هم بود و آنها از من خواستند دوتا آهنگی را که صفحه اش را برایم گذاشتند، تنظیم کنم چون قرار بود به مسافرت برویم و گفتند که دو تا آهنگ داشته باشیم. ما هم این کار را کردیم و بعد از مدتی آنها به من گفتند که: تو خودت سرپرستی ارکستر را بر عهده بگیر! من هم پذیرفتم. قبلش رفتم به مرتضی گرگین زاده(برادرم) که در انجمن موسیقی کار می کرد گفتم: بیا در ارکستر! و او هم آمد و ما هم مشغول شدیم و این کار گروهی تا سال 1337 ادامه داشت ولی خالدی همچنان از کار با ارکستر پرهیز داشت و در حقیقت ایشان تا سال 1332 با ارکستر کار می کرد . او بیشتر به تکنوازی می پرداخت.

ماهمچنان دوستی مان پابرجا بود و یکدیگر را زیاد می دیدیم. برنامه هایی را که ماتولید می کردیم صددرصد گوش می کرد و این ارتباط برقرار بود.

بعداً تشویق نامه ای هم از آقای معینیان (رییس وقت رادیو) گرفتیم ولی در این ایام نمی دانم چه اتفاقی افتاد که یک دفعه ورق برگشت. یک آهنگ محلی در این زمان تنظیم کرده بودم به نام «شیرفروش» (شیر و ماست و کره داریم)... مثل اینکه معینیان خوششان نیامده بود و نمی دانم پیش خودش چه فکر کرده بود. یک آقای گوینده ای بود به نام محمود سعادت و وقتی که ما برای ضبط برنامه آمدیم سعادت گفت که آقای معینیان گفته: این آهنگ نباید پخش بشه!

کی این آهنگ را خوانده بود؟

- خانم دلکش خوانده بود؛ او از من پرسید که: چرا پخش نشد؟ گفتم آقای معینیان گفته ! او گفت از آقای معینیان دلیلش را بپرس! من هم رفتم به اتاق آقای معینیان و آنجا به او گفتم که این رادیو شورا دارد و شورا باید نظر بدهد و شما نباید می نوشتید که پخش نشه!...درهرصورت ما با هم مشاجره کردیم. در همان روز بعد از اخبار آقای تقی روحانی در رادیو گفت که مصطفی گرگین زاده به علت عدم رعایت اخلاق از رادیو اخراج شد.

بعد از این ماجرا دیگر به رادیو نرفتم. پس از مدتی دیدم که نمی توانم تهران بمانم و رفتم به اهواز و از آنجا منتقل شدم به خرمشهر. در آن زمان (اوایل 1338) کارمند راه آهن بودم.

چه نوع فعالیتی می کردید؟

- آن موقع دوستی داشتم به نام آقای سمیعی که رئیس تلویزیون آبادان بود (آن موقع هنوز در تهران تلویزیون نیامده بود و اگر هم بود خیلی کم و ساعت برنامه اش هم کوتاه بود) سمیعی به من پیشنهاد داد در تلویزیون آبادان مشغول کار شوم و من هم با همکاری کارمندان شرکت نفت از جمله خانم جلیلیان (که اولین کارش خواندن ترانه ای به نام «کلبه ویران» بود) مشغول به تولید برنامه شدیم، ما یک سالی در تلویزیون کار کردیم؛ کارمان هم طرفدار پیدا کرد و در آبادان و خرمشهر همه آن را دنبال می کردند. تا اینکه آقای معینیان از وزارت اطلاعات کنار رفت و شد وزیر راه (راه آهن هم جزو وزارت راه بود) او می دانست که من در تلویزیون خرمشهر کار می کردم. به هر حال چند روزی نگذشته بود که یک پاکت بزرگ لاک و مهر شده به درب منزل من آمد ، انعامی به پستچی دادم و در پاکت را که باز کردم دیدم که نوشته: شما دیگر سمتی در راه آهن خرمشهر ندارید و باید هر چه زودتر خودتان را به تهران معرفی کنید!

بعد از 17-18 سال خدمت در راه آهن مجدداً به تهران آمدم و مدیر کل راه آهن تهران مبهوت شده بود و می گفت ما که از موضوع خبر نداریم، آنها نمی دانستند با من چه کار کنند! از معینیان هم حساب می بردند و ما همین طور بلاتکلیف بودیم... تا اینکه مهندس آوینی شد رئیس کل اداره راه آهن ، یک روز اتفاقی مرا دید و حال واحوال کرد و پرسید: چرا پکری؟ من هم ماجرا را برایش شرح دادم. او به من گفت: برو در واحد بی سیم مشغول به کار شو ! ما هم در اداره بی سیم مشغول به کار شدیم. بعد دنبال کار موسیقی را گرفتم و دوباره با دوستان کار می کردیم تا سال 1345 . در این زمان من دیگر خسته شده بودم ، روحم در عذاب بود . یک روز مهندس شهروان را دیدم. او به من گفت: میایی بروی شمال؟ گفتم: بله! و رفتم درآنجا مسئول ارتباط پل سفید تا زمانی که بازنشسته شدم.

استاد شما چند تا آهنگ تاکنون ساخته اید؟

- 14 آهنگ ساختم و چند آهنگ هم تنظیم کردم.

اولین آهنگ و آخرین آهنگ را در چه سالی ساختید؟

- اولی اش را گمان می کنم در سال 32 بود. یک آهنگ غربی بود که برای صدای خانم دلکش و در دستگاه ماهور تنظیم کردم. شعرش این طور شروع می شد که «شه شه شه شبی شرابم دادی» بعدش مجله اطلاعات هفتگی که پرویز خطیبی مسئول صفحه هنری اش بود نوشته بود «اولین آهنگسازی که خواننده را به لکنت آورده گرگین زاده است»!

آخرین آهنگ شما چه بود؟

- آخرینش هم همین آهنگ «بردی از یادم» بود که چه ماجراهایی برایش درست کردند.

در چه سالی ساختید؟

- 1325 و خود خالدی هم مکرر این آهنگ را گوش کرده بود. او در سال 1369 فوت شد و ما همواره با هم ارتباط داشتیم...

چرا گفتند این اثر مربوط به خالدی است؟

- من نمی دانم. تمامی آثار خالدی را در کتابی آورده اند و آقای نصیری فر نوشته است ولی در این سال ها نمی دانم که چرا چنین صحبتی کردند. در حالی که در مورد این اثر در مجله موزیک و کتاب خاطرات پرویز خطیبی (شاعر ترانه بردی از یادم) هم درباره این اثر که آهنگسازی اش از من است، مطلب نوشته اند.

برادرزاده شما می گوید اولین جمله این شعر: «بردی از یادم» هم مربوط به شما است، آیا کسی شما را از یاد برده بود؟

- حتماً چیزی بوده که این اثر ساخته شده است و حالا هم که مردم ما را از یاد برده اند!



No comments:

آرشیو مطالب