گلچين از بهترين گروه‌ها و سايت‌هاي اينترنتي. همه چيز از همه جا

Sunday, May 25, 2014

آمدی، شادی و ماتم به سراغم آمد
خنده و گریه ­‌ی تواَم به سراغم آمد

آمدی مثل همان سال نبودی دیگر
کی رسیدی گُل من؟ کال نبودی دیگر

آمدی «نو شده» هرچند کهن ­‌تر شده ­ای
ای فدای قد و بالای تو... زن ­تر شده­ ای!

شیطنت رفته و افسونگری آموخته ­‌ای
خوانده ­‌ای شعر مرا، شاعری آموخته ­‌ای

جای آن چشم، که گور پدرِ آهو بود
لانه­‌ ی مضطربِ فاخته­‌ یی ترسو بود

دختری رفت که اخم و غضبش شیرین بود
زنی آمد که لبِ خنده‌ ­زنش غمگین بود

دختری بست به بازوی درختی، تابی
زن سرازیر شد از سُرسُره‌ ­ی بی­تابی

قلعه‌­ ی زخمیِ در حال فرودی انگار
پُلِ تن ­باخته در بستر رودی انگار

گُلِ پژمرده‌ ­ی ناکامِ قراری شاید
دستِ آشفته ­‌ی مستی به قماری شاید

بنشین از منِ بی­‌ حوصله شعری بشنو
قدرِ یک لحظه از آن فاصله شعری بشنو

بعدِ تو برگ زمین خورده به طوفان زد و رفت
یک شب از خانه به آغوش خیابان زد و رفت

دل به دریا زد و هی همسفرِ جوها شد
زنگ بیداری او، دسته­‌ ی جارو­ها شد

آه دیر آمدی ای بغض فرو­بُرده‌­ ی من!
آه دیر آمدی ای اشکِ زمین خورده‌­ ی من!

سخت ماندم که عذاب تو زمینم نزند
سینه‌ ­ام سنگ شود مثل تو، سینم نزند

سخت ماندم که نیایی و خرابم نکنی
قصّه خواندم نزدم پلک که خوابم نکنی

پلّه ­‌ها با کف پای تو محبّت نکند
درِ این خانه به این پاشنه عادت نکند

رفتی و دور شدی، این ­همه دیرم کردی
مو به مو، رو­به ­‌روی آینه پیرم کردی

گیرم این فاصله را با دو قدم رد بکنیم
آه! با عُمرِ هدر رفته چه باید بکنیم؟

عشق دورم! فقط آن خاطره ­‌ها سهم من است
بسته درها و همین پنجره‌ ­ها سهم من است

در همین شعر که گفتم به تو جان خواهم داد
از همان پنجره‌­ها دست تکان خواهم داد...

مهدی فرجی

--

---
‏این پیام را به خاطر این دریافت کردید که برای مبحثی در گروه «دوستان راديو گلها» در Google Group ثبت‌نام شده‌اید.
جهت لغو اشتراک از این گروه و قطع دریافت ایمیل از آن، ایمیلی به friends-of-radio-golha+unsubscribe@googlegroups.com ارسال کنید.
برای گزینه‌های بیشتر از https://groups.google.com/d/optout بازدید کنید.

No comments:

آرشیو مطالب