Sent to you by Saeed via Google Reader:
میهمان امروز برنامهی «همسایگان» فرزانه خُجندی، شاعر نامی تاجیکستان است که در آستانهی نورزو با ما همراه میشود.
نام فرزانه خجندی را بسیاری از فارسیزبانان خوب میشناسند. فرزانه در میان تاجیکان شهرت گستردهای دارد و بسیاری او را با فروغ مقایسه میکنند. فرزانه نیز بارها در سخنهایاش آورده که از فروغ هم آموخته است.
به عبارت دیگر، تاجیکها فرزانه را آنقدر دوست دارند که فروغ فرخزاد ایرانی را و به همان اندازه از اشعار او بهره بردهاند. فرزانه نیز به زنانه سرودن معروف است.
وی سفرهای زیادی به کشورهای اروپایی و به خصوص به لندن داشته است. جایی که مجموعهی اشعار او به زبان انگلیسی ترجمه و در یک شب شعر برای مخاطبان انگلیسیزبان و پارسیگوی آن شهر خوانده شد.
فرزانه شاید از مطرحترین شاعران امروز تاجیک باشد که با همهی گوشهگیری و انزواطلبیای که داشته، از محبوبترین شاعران روز تاجیکستان و تاجیکان برونمرزی در گوشه و کنار دنیا است.
باید بگویم که برای من شنیدن صدای آرامبخش فرزانه لذت دیگری دارد و خاطراتی را زنده میکند که همیشه بوی وطن میدهد. فرزانهای که دردانهی شهر باستانی خجند است. شهری که امروز از مراکز فرهنگی فارسیزبان دور افتاده است.
اما فرزانه توانسته همچنان سرشار از الهام و عشق بماند و مژدهای هم که در این گفتوگو به ما میدهد، از بهترین هدایایی است که شاعری میتواند برای مردم خود داشته باشد. فرزانهی خجندی پیام میدهد که در ایام نوروز مجموعه اشعار جدید خود را بهچاپ میرساند.
صدای نرم و مخملین فرزانهی خجندی حتما قادر است شما را نیز به خجند و کنار «سیردریا» ببرد. سیردریای خجند برای تاجیکها شاید با زایندهرود اصفهان قابل مقایسه باشد. اما سیردریا توانسته تا به حال پهنای خود را حفظ کند و شفافیت آب آن را میتوانید در صدای فرزانه حس کنید:
حافظ لسانالغیب میفرماید:
ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزی
از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
سخن در پرده میگویم چو گل از غنچه بیرون آی
که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی
این شب و روز خجسته را به تمام شنوندگان رادیو زمانه مبارکباد میگویم.
نوروز برای ما و شما، مجسمهی بزرگ پیوند انسان با طبیعت است؛ وقتی که انسان دوباره به اصل خود رجوع میکند و همان روزهای آغاز آفرینش که در بهار صورت گرفته بود. حتما حضرت آفریدگار باید انسان را در زیباترین ماه، در ماه فروردین، در اول فروردین سرشته باشد و در دلاش عشق را انداخته باشد.
نوروز هم مبتدای عشق است، مرادف عشق است، مانای عشق است. نوروز بازگشت دوبارهی ما و شما است به زندگی.
اگر بگوییم نوروز به معنای واقعیاش همان روز نو است، بسیار حرف عادی، مقرر و معمولیای گفتهایم. نوروز نو شدن اندیشهی ماست. نو شدن هر سلول ما، هر صدای ما، هر نفس ما، هر نگاه ما و شیوه و سبک زندگانی ما است. نوروز نو شدن تمامی وجود ما و اندیشهها و آرزوهای ما است.
اصلا انسانهای سازننده و آفریننده و خلاق همیشه روح نوروزی داشتهاند. حتی در دی ماه، حتی در زمهریرترین روزان و شبان خداوند، انسانهای نوروزآفرین بودند که تفکر بشر را همیشه به سمت نوی و تازهگی، آبادی و سازندگی و برازندگی میکشیدند.
من با آن که چون خودم دختر آبانماه هستم، شاید همیشه با بهار مناسبت مستقیم نداشتهام، ولی همیشه نوروزسرایی کردهام و همیشه رجوع میکردم به بهار و به انسانهایی که وجودشان پیام بهاری دارد؛ انسانهایی که روحشان سبز است و همیشه به عالم و به بشریت پیام نوی میدهند.
فرزانه خجندی، عکس از مهدی جامی
فرزانه خانم، برنامهی این نوروز شما چیست؟ چگونه به استقبال این نوروز میروید؟
هر روزی که چیز تازهای گفتیم، برای ما و شما نوروز است. شاید این نوروز برای من تکرار نوروزهای دیگر باشد، اما میخواهم کتاب تازهی خود با عنوان «سه برگه» را بهچاپ رسانم. سه برگه اشاره به همان «ع»، «ش» و «ق» است که مولانا میگوید: سه برگه همان عشق است. سه برگه شاید پیوند دینها و تمدنها و معرفتها و خلاصهی تمام محبتهای بشر به خداوند است.
ممکن است از همین مجموعهی جدیدتان، شعری با انتخاب خودتان برایمان بخوانید؟
بله حتما. یک چکامهای بسیار ساده و نوروزی را به یکایک شما اهدا میکنم. در نوروز به هم شیرینی میبخشند. این چکامه هم چکامهای است که با روحی بسیار کودکانه انشا و افشا شده است. در حالی که تمام دردها و آرمانهای ما، عشقها و گفتنیهای ما ناافشا هم هست:
شکفت لاله عروسک که یار یار کنیم
هرآنچه غیرنشاط است استیثار کنیم
ولیک با غم بسیار دل چهکار کنیم؟
زغم مگو و بیا شکر کردگار کنیم
بیا بهار کنیم
بیا بهار کنیم
زگردگردی تند و مقرر تشویش
به روزخون و شبیخون
مسکن تشویق
ببین دوادو ما خاک بر سر تشویش
بیا به وسعت آزادگی فرار کنیم
بیا بهار کنیم
بیا بهار کنیم
اجازه ده به مشامت شمیم گلشن دل
تو ای یگانهترین ترجمان سوسن دل
به شادیانهی باردگر تپیدن دل
به حرف نیز بیا نیکویی نثار کنیم
بیا بهار کنیم
بیا بهار کنیم
به نام یار فرستم سلام یاسمنی
برای یار بگویم کلام یاسمنی
بیا که میگذرد صبح و شام یاسمنی
بیا برای نمردن، سبب قطار کنیم
بیا بهار کنیم
بیا بهارکنیم
با سپاس از فرازنهی خجندی که به ما این فرصت را داد تا شنوندهی تازهترین شعر او باشیم. پس به قول فرزانه تا برنامهی دیگر: بیا بهار کنیم!
Things you can do from here:
- Subscribe to Radio Zamaneh using Google Reader
- Get started using Google Reader to easily keep up with all your favorite sites
No comments:
Post a Comment