گلچين از بهترين گروه‌ها و سايت‌هاي اينترنتي. همه چيز از همه جا

Wednesday, July 28, 2010

Re: AW: داروگ + پیشنهاد

درود بر هموندان نازنین،

 

پوزش از دوری و بی‌خبری که سبب آن بیماری بود. و اما چند نکته:

 

  1. ترانه "داروگ" را محمدرضا لطفی در سالهای نخستین دهه 50 خورشیدی بر سروده نیما ساخت و ارکستر رادیوتلویزیون ملی ایران آن را با تنظیم و رهبری فرهاد فخرالدینی با آوای جاودان شجریان به انجام رسانید. به گفته شجریان "این کار اولین کاری بود که روی شعر نو اجرا کردم ... رضایت‌بخش بود و باعث شد باز هم شعر نو اجرا کنم و درنتیجه "پر کن پیاله را" خوانده شد".

 

  1. درباره سروده "داروگ" یاران بسیار گفته‌اند  اما شاید این اندک هم چندان بی‌فایده نباشد: بازآورد برگردان "قاصد روزان ابری داروگ! کی می‌رسد باران؟" در داروگ، بازگوکننده چشمداشت سراینده است برای دگرگونی: کشتگاهش در جوار کشتگاه همسایه خشک مانده و او در آرزوی باران است تا کشتگاه او هم از خشکی به درآید: اتحاد جماهیر شوروی که پس از اکتبر1917 دیگرگون شده و نیما در این سروده چشمدار انقلابی در ایران است "تا مگر اوضاع سیاسی و اجتماعی کشورش عوض شود و جهل و عقب ماندگی و استبداد و استثمار از میان برود... نه انقلابی که حتما از نوع انقلابی باشد که در ساحل نزدیک در کشورهمسایه شمالی ما اتفاق افتاده... آنچه اهمیت دارد نفس انقلاب و تغییر است...".

 

  1. نیما با آنکه با ماتریالیسم دیالکتیک آشنا بود، هیچگاه شیفته آن نشد و حزب توده، با همه آرزومندی، نتوانست او را در شمار هواداران باورمند جا بزند. انور خامه‌ای می‌گوید:« نیما بی‌شک با عقاید چپ‌گرا با سوسیالیسم و مارکسیسم آشنا بود گرچه هیچگاه تمایلی به صحبت درباره آنها نشان نمی‌داد. من از هیچکس نشنیده‌ام که بگوید او در هیچ زمانی عضو یا وابسته به چنین سازمانهایی بوده است..» نیما بعد از کودتای 28 مرداد در دفتر یادداشتهای روزانه خود می‌نویسد: « آنها... یکسر دروغ می‌گفتند... عده کشته‌ها خونشان به گردن آنهاست. رؤسا به روسیه و جاهای دیگر رفته‌اند و مشغول گذران کیف و عشرت شده‌اند» و در سال 1335 باز می‌نویسد: « من کمونیست نیستم؛ می دانم بعضی افکارم به آنها نزدیک می‌شود. اما می‌دانم آنها بسیار زیاد نقطه‌های ضعف دارند... یک فرد متفکر محال است که تحت حکم فلان جوانک که دلال و کارچاق کن دشمن شمالی است برود و فکرش را محدود به فکر او کند و این تهمت دارد مرا می‌کشد. من دارم دق می کنم از دست مردم». نیما از کشتارهای دستگاه کمونیستی و پاکسازیهای گسترده استالینی شنیده بود و اگرچه رفت بی‌بازگشت برادرش "لادبن" درستی شنیده‌ها را آشکار می‌کرد، لیکن آوازه‌گریهای دوستداران انقلاب کمونیستی و سرسپردگان همسایه شمالی و نیز پرده آهنین فرمانروایان شوروی نمی‌گذاشت او شک را از یادها بزداید و به‌کارگیری واژه «می گویند» هم از این روست. با این همه، آرزوی آباد شدن کشتگاه خشک ما چندان در او ژرف است که با اینکه می گویند روی ساحل نزدیک انبوه سوگوارانی که کسان خود را در آن کشتارهای هولناک از دست داده‌اند گریانند، باز، شاعر از داروگ می پرسد: کی باران می آید...

 

  1. پایان سروده، بیانی است موجز از زندگی خالی از شور سراینده در میان کومه ای دلتنگ با اسباب و سامانی ناچیز و دلی اندوه زده از هجران یار. همانندسازی جدار دنده‌های نی دیوار کومه که از خشکی در حال ترکیدن است با دل یارانی که در هجران یاران از اندوه در حال ترکیدن است بسیار کارآمد است و خشکسالی بیرون را به درون می‌گستراند. پیکره‌ای جاندار و خوندار از درون نیما در اندوه دوری یارانی که سالهای گذشته در راه دیگرسازی کشته شدند یا به ناچار از کشور رفتند.

 

  1. "داروگ" در دو کتابی که بنده در دست دارم (مجموعه‌ی ِ اشعار ِ نيما يوشيج . ابوالقاسم جنّتی عطائی . ص 327 .و نیز مجموعه‌ی ِ کامل ِ اشعار ِ نيما يوشيج . سيروس طاهباز ، ص 504 .) تاریخ سرایش ندارد اما در گردآورده دوم، در میان سروده‌های سال 1331 آمده است.

 

منت‌پذیر،

سیامک کسروی



--- On Mon, 7/26/10, MBK <mbkhoda@yahoo.de> wrote:

From: MBK <mbkhoda@yahoo.de>
Subject: AW: داروگ + پیشنهاد
To: friends-of-radio-golha@googlegroups.com, mahdi_electronic@yahoo.com
Date: Monday, July 26, 2010, 1:34 PM

ba ejaaze ye shoma kami be matlab ezaafe konam:
Darwak (darwag) ghoorbagheye derakhti ast ke maaroof ast, hamishe ghabl az amadane baran khabar dar mishawad wa rizeshe baran ra pishgooiy mikonad, az in roo dar shomal, khandane in ghoorbaghe khabar az rizeshe bezoodiiy baran midehad. Nima dar in sheer e ziba in bawar ra be nazm keshid wa che zibatar, Ostad shajarian dar ayame jawani an ra ejra kard. Edameye sheer gofte mishwad, ke hekayat az deltangi Nima az zamaney an rouz e keshwar wa moghayesseye an ba keshwar haye hamsaye ast, ke an douran ouzaee behtari az Iran dashtand.
MBK
--- Mahdi Momeni <mahdi_electronic@yahoo.com> schrieb am Mo, 26.7.2010:

Von: Mahdi Momeni <mahdi_electronic@yahoo.com>
Betreff: داروگ + پیشنهاد
An: friends-of-radio-golha@googlegroups.com
Datum: Montag, 26. Juli, 2010 12:41 Uhr

با سلام خدمت دوستان عزیز

تصنیف فوق العاده زیبایی رو با صدای کم نظیر استاد شجریان به نام "داروگ" برای دوستان عزیز ارسال کردم. امیدوارم که ازش لذت ببرین. در ضمن برای دوستان عزیز علاقمند به آموزش ردیفها و دستگاههای موسیقی (هرچند که به احتمال خیلی زیاد همه شما دوستان اونها رو بلدین) لازمه که عرض کنم این تصنیف فوق العاده در دشتی اجرا شده و شاعرش هم نیما یوشیج هست. شاید خالی از لطف نباشه که معنی کلمه "داروگ" رو هم برای اون دسته از دوستانی که معنیش رو نمیدونن بگم. در زبان مازندرانی کلمه "دار" به معنی "درخت" هست و "وَگ" (یا "وَک" هم گفته میشه) به معنی "قورباغه" و در کل این کلمه به معنی "قورباغه درختی" هست.

در ضمن یک پیشنهاد هم دارم که امیدوارم مورد قبول دوستان قرار بگیره. به نظر حقیر اگرچه از آرشیو شخصی خارج کردن آثار موسیقی و در اختیار همگان قرار دادن اونها تاثیر خیلی زیادی میتونه در حفظ این آثار و جلوگیری از نابودی اونها داشته باشه (سیاستی که عموما گروه دوستان گلها در مدت بیش از دو سال و نیمی که حقیر توفیق عضویت در اون رو داشتم دنبال کرده)، اما الزاما به معنی حفظ دانش موسیقی ایرانی و جلوگیری از فراموشی ردیفها و یا ازبین رفتن اونها نیست. به نظر حقیر برای اینکار باید موسیقی رو هم آموزش داد (حداقل مفاهیم اولیه اون مثل آموزش و یادگیری تشخیص دستگاههای موسیقی). لذا اگر دوستان موافق باشن چندتا از دوستان گروه که دستگاهها رو بهتر بلدن (که یقین دارم تعدادشون کم نیست) زحمت بکشن و کار تحلیل برنامه های موسیقی (بخصوص برنامه های مختلف گلها) رو آغاز کنن (بخصوص اونهایی که اعلام برنامه نداره و مشخص نیست در چه دستگاهی خونده میشه). به نظر حقیر جای یک گروه آموزشی در داخل این گروه فوق العاده، خیلی خالیه. میتونیم اول با آموزش دستگاهها و نحوه شناسایی اونها و بعد آموزش گوشه های مختلف شروع کنیم. حداقل کاری که میشه کرد اینه که برنامه هایی رو که ارسال میکنیم اعلام کنیم در چه دستگاهی خونده میشه یا نواخته میشه، و یا در مورد برنامه های گلها میتونیم با هم کار کنیم و هر کس هر گوشه ای رو که تشخیص داد میتونه اعلام کنه و نیازی نیست که همه برنامه رو تحلیل کنه، در همون حدی که بلدیم کافیه، وقتی اینها جمع بشن اونوقت یک برنامه کامل رو با تحلیل نسبتا درست دراختیار داریم. مثلا برنامه گلهای تازه 60 در اصفهان، فرض کنیم یکی از دوستان اعلام کرد که بیت اول و دوم  "درآمد" هست (که معمولا هم اینطوره) و بیت سوم رو هم اعلام میکنه که "جامه دران" هست و بقیه رو نمیدونه. اگر کس دیگه ای پیدا شد که بقیه بیتها رو بدونه که چه بهتر وگرنه حداقل سه بیت از این آواز تحلیل شده و تمام اعضای گروه اینو بلدن. اگر دوستان با این نظر حقیر موافقن اعلام کنن تا پیشنهاد دوم رو هم برای چگونگی هماهنگی و برنامه ریزی بین اونهایی که میخوان برنامه ها رو تحلیل کنن عرض کنم تا دوستان به کارهای روزمره خودشون هم برسن و فرصت انجام امور مربوط به زندگی شخصی خودشون رو هم داشته باشن و اونهایی هم که مثل حقیر دانشجو هستن فرصت مطالعه دروس خودشون رو از دست ندن و در کل کار بین همه تقسیم بشه تا فشار به شخصی نیاد.

احساس میکنم لازمه که حالا که بحث از گلهای تازه 60 شد، عرض کنم که این آواز فوق العاده زیبا و استثنایی شامل چه گوشه هایی هست. "درآمد-اول و دوم"، "جامه دران"، "عشاق و ورود به شور"، "قرچه"، " رضوی" و "فرود به اصفهان". بسیار خوشحال میشم اگه گوشه ای رو اشتباه عرض کردم دوستانی که بلدن به حقیر اعلام کنن. ابن آواز از نظر حقیر زیباترین آواز اصفهانی هست که تا بحال خونده شده (حداقل در میان اونهایی که حقیر توفیق شندن اونها رو داشتم). انشاا... بزودی این آواز رو به همراه آواز فوق العاده زیبای دیگری در اصفهان از استاد گلپایگانی (که به نظر حقیر تعداد آوازهای فوق العاده زیبا و فنی که ایشون در اصفهان خوندن به مراتب از آوازهای زیبایی که استاد شجریان در اصفهان خوندن بیشتره، اما خوب گلهای تازه 60 چیز دیگه ای هست، نمیدونم شاید دلیلش همراهی یکی از معدود خداوندگاران هنر یعنی حضرت استاد احمد عبادی (علیه الرحمه) باشه).

 

با آرزوی موفقیت برای ایران و ایرانی در هر کجای این کره خاکی

موفق باشین




No comments:

آرشیو مطالب