با آنکه شب است وراهِ فریادی
در هیچ سویِ افق نمی بینم،
با این همه از لبانِ صد امّید
این زمزمه را دو باره می خوانم
باشد که ز روزنی گذر گیرد
شاید روزی کبوتری چاهی،
این زمزمه را دوباره سر گیرد
وانگاه به شادیِ هزاران لب
آزاد به هر کرانه پر گیرد
شفیعی کدکنی
.دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم بشنوید دوستان عزیز گلهای تازۀ 72 را. به چندین و چند بارشنیدنش می ارزد- شرفی
http://www.4shared.com/audio/YA73B88b/Golhaye_taze_72_shajarian.html
No comments:
Post a Comment