گلچين از بهترين گروه‌ها و سايت‌هاي اينترنتي. همه چيز از همه جا

Wednesday, August 17, 2011

Fw: Fwd: Fw: سه شعر تازه از ه.ا.سایه











 
در باغِ آتش      هـ . ا. سایه
 
 
نگاهت مي‌كنم خاموش و خاموشي زبان دارد
زبانِ عاشقان چشم است و چشم از دل نشان دارد
چه خواهش‌ها در اين خاموشيِ گوياست، نشنيدي؟
تو هم چيزي بگو چشم و دلت گوش و زبان دارد
بيا تا آنچه از دل مي‌رسد بر ديده بنشانيم
زبان‌بازي به حرف و صوت معني را زيان دارد
چو هم‌پرواز خورشيدي مكن از سوختن پروا
كه جفتِ جانِ ما در باغِ آتش آشيان دارد
الا اي آتشين‌پيكر بر‌آي از خاك و خاكستر
خوشا آن مرغِ بالاپر كه بالِ كهكشان دارد
زمان‌فرسود ديدم هرچه از عهدِ ازل ديدم
زهي اين عشقِ عاشق‌كش كه عهدِ بي‌زمان دارد
ببين داسِ بلا اي دل مشو زين داستان غافل
كه دستِ غارتِ باغ است و قصدِ ارغوان دارد
درون‌ها شرحه‌ شرحه‌‌ست از دم و داغ جدايي‌ها
بيا از بانگِ ني بشنو كه شرحي خون‌فشان دارد
دهان سايه مي‌بندند و باز از عشوة عشقت
خروشِ جانِِ او آوازه در گوشِ جهان دارد.
تهران، خرداد 1387




 
 
در سراي بوالحسن     هـ . ا. سایه
 
 
هر كه به سراي بوالحسن درآيد نانش دهيد و از ايمانش مپرسيد.
آنكه نزد خداي تعالي به جاني ارزد به ناني ارزد. 
                شيخابوالحسن خرقاني
 
 
پيشكش به
دوست گرامي دكتر محمد اسلامي
به يادگار آن وقتِ خوش در خرقان
و حالتي كه رفت...
ارديبهشت 1387
 
 
 
آن سوي شب صنم به نماز ايستاده بود
پوشيده از دو ديدة كژبينِ كفر و دين.
 
وندر قفاي او
ايمان و نان و جان
بر تربتِ كرامتِ‌ انسان نهاده سر
پرتو فشان به عرشِ برين تابشِ جبين.
 
من چشمِ اشكبار نهفتم به آستين.








 
 
نشيب       هـ . ا. سایه
 
آب مي‌داند آيا كه زمين مي‌كِشدش؟
چه خرامنده بناز
چه خروشنده بخشم
همچنان سر به نشيب
مي‌رود، مي‌خواند.
 
زندگي هم آيا مي‌داند؟
كلن، 2 مهر 1388


 





No comments:

آرشیو مطالب