با درود به عزيزان گلها
منكه خيلي به امام رضا ارادت دارم مشهديا اين چند روزه ما را هم يادكنند
شبى در حرم قدس
ديـده فرو بسته ام از خاكيان |
| تا نـگرم جلـوه افـلاكيـان |
شايد از ايـن پرده ندايى دهند |
| يـك نفَسـم راه به جايى دهند |
اى كه بر اين پرده خاطرفريب |
| دوخته اى ديده حسرت نصيب |
آب بزن چشـم هوسنـاك را |
| بـا نظـر پاك ببين پـاك را |
آن كه دراين پرده گذريافته است |
| چون سَحر ازفيض نظريافته است |
خوى سحر گير و نظرپاك باش |
| رازگـشاينـده افـلاك بـاش |
* * *
خـانه تـن جـايگه زيست نيست |
| در خور جانِ فلكى نيست، نيست |
آن كه تـو دارى سرِ سوداى او |
| برتر از اين پـايه بـوَد جاى او |
چشمه مسكين نه گهرپرور است |
| گوهر ناياب به دريـا دَر است |
ما كه بـدان دريـا پيوسته ايم |
| چشم ز هر چشمه فرو بسته ايم |
پهنه دريا چو نظرگـاه ماست |
| چشمه ناچيز نه دلخـواه ماست |
* * *
پرتو اين كـوكب رخـشان نگر |
| كوكبه شـاه خراسـان نـگـر |
آينه غـيـب نـمـا را ببـيـن |
| ترك خودى گوى و خدا را ببين |
هركه بر او نور رضا تافته است |
| دردل خود گنج رضا يافته است |
سايه شه مايه خرسـندى است |
| مُلك رضا مُلك رضامندى است |
كعبه كجا؟ طَوف حَريمش كجا؟ |
| نافه كجا؟ بـوى نسيمش كجا؟ |
خاك ز فـيض قدَمش زر شده |
| وز نـفسش نافه معطّر شـده |
مـن كيم؟ از خيلِ غلامان او |
| دستِ طلب سوده به دامان او |
ذرّه سرگشته خورشيدِ عشق |
| مرده، ولى زنده جاويدِ عشق |
شـاه خراسان را دربان منَم |
| خـاك درِ شاه خراسان منَم |
* * *
چـون فلك آيين كهـن ساز كرد |
| شيـوه نـامردمى آغـاز كـرد |
چاره گر، از چاره گرى بازماند |
| طـايـر انديشه ز پـرواز ماند |
با تن رنجـور و دل نـاصبور |
| چاره از او خواستم از راه دور |
نـيمشب، از طالع خنـدانِ من |
| صبـح برآمد ز گريبـان مـن |
رحمت شه درد مرا چاره كرد |
| زنده ام از لطف دگربـاره كرد |
بـاده باقـى بـه سبـو يـافتم |
| و ايـن همه از دولت او يافتم |
محمدحسن رهى معيّرى
ارادتمند حسين آذرافزا
No comments:
Post a Comment