مکالمهء شعری ِ میان هنرمند گرامی مازیار و من
شعر مازیار
مازیار :
تو آن خوبترین ستارهء دوری
که در ظلمت این شب
رویش گلهای فردا را
به آوای خوشت در زلال چشمه
به گوش آهوان تشنهء این دشت
زمزمه میکنی
پاسخ من
ستاره:
من آن عاشقترین ستارهء دورم
در باغ کهکشانی ِ گلها ،
دست در دست نسیم و عطر بهار،
همریشه با هزار گل ِ سرخ ،
و چقدر شوق شکفتن دارم
عشق به زایش فرداست
که در وجود تبدارم
موج و تلاطم دارد
***
من آن مظلومترین ستارهء دورم
وامانده در حصار شهر ِ خاموشی
که در کوچه های بی عابر
درگیر چندین و چند زنگی ِ مستم
مستهای شراب نادانی
که در کافه های پر از تزویر
همچنان میلولند
آنها که بسلامتی شیخ ، عرق خوردند
***
من آن زخمی ترین ستارهء دورم
زخم خورده از تیغ ِ تیز ِ جهل و تعصب
در خون تپیده و ستمدیده
که دیگر
بغض دردناک گلویم را
یارای تحملم نیست
و اینک
خسته از میراث دیو تاریکی و وحشت
طلسم صبر ِ چند هزار ساله را میشکنم
و برای هرچه قشنگی ست
و برای هرچه رهایی
همپای با هزار شاخهء گل سرخ
عاشقانه صبح را
فریاد میزنم
فریادی به وسعت دنیا
*** آری ! من آن سرکش ترین ستارهء دورم !
ستاره.تهران
---
شما به این دلیل این پیام را دریافت کردهاید که در گروه Google Groups "دوستان راديو گلها" مشترک شدهاید.
برای لغو اشتراک در این گروه و قطع دریافت ایمیل از آن، ایمیلی به friends-of-radio-golha و unsubscribe@googlegroups.com ارسال کنید.
برای گزینههای بیشتر، از https://groups.google.com/groups/opt_out دیدن کنید.
No comments:
Post a Comment