گلچين از بهترين گروه‌ها و سايت‌هاي اينترنتي. همه چيز از همه جا

Sunday, September 8, 2013

مکالمهء شعری - قسمت دوم



مازیار :

آه یادم آمد
بروم زود به گل آب دهم
وعده دیدنت ای یار دهم
سفرش راه درازی ست 
که از شهر غم و غصه ی ما می گذرد

و ز بیابان شب جور و جفا می گذرد
تا کجا؟ تا آنجا 
که میان من و تو راهی نیست
که میان من و تو فاصله نیست
که میان من و تو جز گل سرخ دیدار
و همین راز که در چشم تو سودای من است
خواب و رویایی نیست
آری نیست


ستاره :

برو و زود بیا
چشم من منتظر است
پشت این پنجره ، چشمم به در است
چای را دم کردم
چون که باور دارم زود تو خواهی آمد
سفرت گرچه درازست ولی
آخر جادّه
زآنجا که تو هستی ، پیداست
میبینی؟
آن بیابان که پر از خار و خس است
آن مسیری که در آن پای تو زخمی شده است
راه دشوار پر از تجربه هاست
گرچه بر جامه ات از غصه و اندوه غباری بنشاند
لیک آن خاطره ها،
همه سوغات گرانیست که خواهی آورد
و بسی  خاطره انگیز و قشنگ
میرسی خانه،  تو با  شاخهء گل .
آن گل سرخ که پیوند گرفته به دل شرزهء تو،
بوی تکوین و تحول دارد.
رنگش از سرخی شفاف و زلالی که به رگهای تو وصلست
مرا میخواند
برگهایش که  ز هر موی تو آشفته ترست
دم به دم ، رقص کنان
گرده ء نور و رهایی  همه جا می پاشد
ساقه اش
گرچه خمیده است ولی
زیر لب ،  شعر ِ تکاپو و تلاش
شعر ِ  با هم بودن
شعر ِ  با هم ماندن ، میخواند
تو که خود میدانی
بین ما فاصله ای نیست که آنرا نتوان ، چاره نمود
لحظه هایی که خلاء باشد و بی معنی و پوچ
دیربازیست نبودست و نخواهد بودن
تو که از نسل شرار و شوری
تو که از نسل شعور و شعری
راه را  پیمودی
مقصدت نزدیک است
و من اینجا همه تن چشم به راه
تا  بیایی و سرانگشتانم
گرد ِ راه از سر و سیمای تو بزداید و دستی به تفاهم
گره از پیشانی ، باز کند
خوب من !
چشم من منتظرست
زود بیا !
پشت این پنجره چشمم به در است!
چای را دم کردم....


--
 
---
شما به این دلیل این پیام را دریافت کرده‌اید که در گروه Google Groups "دوستان راديو گلها" مشترک شده‌اید.
برای لغو اشتراک در این گروه و قطع دریافت ایمیل از آن، ایمیلی به friends-of-radio-golha و unsubscribe@googlegroups.com ارسال کنید.
برای گزینه‌های بیشتر، از https://groups.google.com/groups/opt_out دیدن کنید.

No comments:

آرشیو مطالب