نمی دانم چه شد
که قمار را چشم بسته باختم
روی عشق تو
شرط جان گذاشته بودم
و تو
با لبخند همیشگی
رویاهایم را به سخره گرفتی
مرا زیر هجوم تلخ عاقلانه زیستن
خرد کردی....
و تو
بی صداتر از همیشه
فرصت آخرین دیدار را
از نگاهم گرفتی....
و تو
در خیالم هم
بی وقفه مرا انکار کردی....
بعد از تو
هر بار که دست خوبی داشتم
قرعه ی بازی به نام من نبود
و
من هنوز
مشتاقانه برای دست بعدی
بر می زنم
شاید که آخر بازی
تو حریف من باشی.....
مژده ناصری
---
این پیام را به خاطر این دریافت کردید که برای مبحثی در گروه «دوستان راديو گلها» در Google Group ثبتنام شدهاید.
جهت لغو اشتراک از این گروه و قطع دریافت ایمیل از آن، ایمیلی به friends-of-radio-golha+unsubscribe@googlegroups.com ارسال کنید.
برای گزینههای بیشتر از https://groups.google.com/d/optout بازدید کنید.
No comments:
Post a Comment