دلم از نرگس بيمار تو بيمارتر است ... چاره کن درد کسي کز همه ناچارتر است
من بدين طالع برگشته چه خواهم کردن ... که ز مژگان سياه تو نگونسارتر است
گر تواش وعدهي ديدار ندادي امشب ... پس چرا ديدهي من از همه بيدارتر است
طوطي ار پسته ي خندان تو بيند گويد ... که ز تنگ شکر اين پسته شکربارتر است
هر گرفتار که در بند تو مينالد زار ... ميبرد حسرت صيدي که گرفتارتر است
به هواي تو عزيزان همه خوراند، اما ... گل به سوداي رخت از همه کس خوارتر است
گر کشانند به يک سلسله طراران را ... طرهي پرشکنت از همه طرارتر است
گر نشانند به يک دايرهي عياران را ... چشم مردم فکنت از همه عيارتر است
گر گشايند بتان دفتر مکاري را ... بت حيلتگر من از همه مکارتر است
عقل پرسيد که دشوارتر از کشتن چيست ... عشق فرمود فراق از همه دشوارتر است
تيشه بر سر زد و پا از در شيرين نکشيد ... کوهکن بر در عشق از همه پادارتر است
در همه شهر نديدهست کسي مستي من ... زان که مست مي عشق از همه هشيارتر است
دوش آن صف زده مژگان به فروغي ميگفت ... که دم خنجر شاه از همه خونخوارتر است
من بدين طالع برگشته چه خواهم کردن ... که ز مژگان سياه تو نگونسارتر است
گر تواش وعدهي ديدار ندادي امشب ... پس چرا ديدهي من از همه بيدارتر است
طوطي ار پسته ي خندان تو بيند گويد ... که ز تنگ شکر اين پسته شکربارتر است
هر گرفتار که در بند تو مينالد زار ... ميبرد حسرت صيدي که گرفتارتر است
به هواي تو عزيزان همه خوراند، اما ... گل به سوداي رخت از همه کس خوارتر است
گر کشانند به يک سلسله طراران را ... طرهي پرشکنت از همه طرارتر است
گر نشانند به يک دايرهي عياران را ... چشم مردم فکنت از همه عيارتر است
گر گشايند بتان دفتر مکاري را ... بت حيلتگر من از همه مکارتر است
عقل پرسيد که دشوارتر از کشتن چيست ... عشق فرمود فراق از همه دشوارتر است
تيشه بر سر زد و پا از در شيرين نکشيد ... کوهکن بر در عشق از همه پادارتر است
در همه شهر نديدهست کسي مستي من ... زان که مست مي عشق از همه هشيارتر است
دوش آن صف زده مژگان به فروغي ميگفت ... که دم خنجر شاه از همه خونخوارتر است
سر شاهان جوان بخت ملک ناصردين ... که به شاهنشهي از جمله سزاوارتر است
فروغي بسطامي
__._,_.___
No comments:
Post a Comment