Sent to you by Saeed via Google Reader:
جاذبهی فراگیری که ترانه و ترانهپردازی در سالهای دو دههی ۴۰ و ۵۰ در ایران پیدا کرد، پای شاعران نو را نیز به این عرصه باز نمود. از یک سو، آهنگسازان علاقه پیدا کردند که روی متنهای برجستهای از شعر نو آهنگ بگذارند و از سوی دیگر، شاعران نو برانگیخته شدند که آفریدههای آهنگسازان را به شعر خود پیوند بزنند.
بهویژه شاعران آرمانخواه با رغبت تمام به این کار روی آوردند. چون عرصهی بسیار فراگیر و گستردهی ترانه را میتوانستند به عنوان جایگاهی مؤثر برای بیان و تبلیغ آرمان خود بهکار گیرند.
هوشنگ ابتهاج «ه.ا.سایه» یکی از این شاعران آرمانخواه است که با زبان نمادین خود به شعر و ترانه زیبایی و اعتبار دیگری بخشیده است.
او در سال ۱۳۰۶ در رشت زاده شده و از نوجوانی به دنیای شعر و موسیقی روی آورده است. در سالهای پیش از انقلاب، مدتی رئیس شورای موسیقی رادیو بوده و سرپرستی برنامهی «گلهای تازه» را بر عهده داشته و تا کنون چندین مجموعهی شعر انتشار داده است.
اما آرمانی که سایه دنبال آن است از حد و مرز حزب و مکتب و مسلک درمیگذرد؛ آرمانی است انسانی و در دنیای ما دستنایافتی؛ اما امیدبخش و زندگیساز. به پری افسانهای میماند که همهجا هست و هیچجا نیست. ولی به هرحال در بند بند شعرهای سایه حضور دارد.
برجستهترین شعر آرمانی او که با موسیقی همایون خرم پیوند خورده، «سرگشته» نام دارد و سرگشتی شاعر را در جستوجوی همان پری افسانهای تصویر میکند.
از قضا، آهنگ ترانه را همایون خرم در «دستگاه همایون» نوشته که در روایت قدیمی از جمله، مایهای سحرانگیز توصیف شده است و با عشق پری آرمانی سازگاری دارد.
شاعر شرح میدهد که شبی آوای نی پری را شنیده، ولی به لب چشمه که رسیده، از نی و نینواز اثری ندیده و همچنان ناکام و سرگشته، پرسش همیشگی خود را تکرار کرده که:
«ای پری کجایی که رخ نمینمایی؟
از آن بهشت پنهان دری نمیگشایی؟»
شاعر که همهی وجودش به عشق پری آغشته است، در پایان از او تمنایی حسرتآلود دارد:
«شبی کنار چشمه پیدا شو،
میان اشک من چون گل واشو!
تو ای پری کجایی؟»
دنبالهی حرفها را در خود ترانه میشنویم که با صدای حسین قوامی ضبط شده است:
دل من سرگشتهی توست
نفسام آغشتهی توست
به باغ رویها چو گلات بویم
در آب و آیینه چو مهات جویم
تو ای پری کجایی؟
در این شب یلدا
ز پیات پویم
به خواب و بیداری
سخنات گویم
تو ای پری کجایی؟
مه و ستاره درد من میدانند
که همچو من پی تو سرگردانند
شبی کنار چشمه پیدا شو
میان اشک من چو گل وا شو
تو ای پری کجایی؟
که رخ نمینمایی
از آن بهشت پنهان
دری نمیگشایی
آهنگسازان سنتی و پاپ، چه پیش و چه پس از انقلاب بر روی شعرهایی از سایه آهنگ نهادهاند که بهترین آنها تعلق به محمد رضا لطفی دارد. لطفی خمیرمایهی شعر سایه را میشناسد و آهنگهایاش سازگاری بسیار با شعر او پیدا میکنند.
یکی از کارهای ماندنی او «در کوچهسار شب» نام دارد. لطفی شب تیره و تار و بیسپیدهی سایه را در پهنهی دشتی غمانگیز سازگاری توصیف میکند و با افزودن خطاب «عزیزانام» بر دامنهی اندوهگستر شعر میافزاید:
در این سرای بیکسی
کسی به در نمیزند
به دشت پرملال ما پرنده پر نمیزند
یکی ز شب گرفتگان
چراغ برنمیکند
کسی به کوچهسار شب
در سحر نمیزند
نشستهام در انتظار این غبار بیسوار
دریغ که از شبی چنین
سپیده سر نمیزند
عزیز، عزیز، عزیزانام!
Things you can do from here:
- Subscribe to Radio Zamaneh using Google Reader
- Get started using Google Reader to easily keep up with all your favorite sites
No comments:
Post a Comment