صد هزاران درود بر روان پر از مردانگي و ميهن دوستي خالقي
و هزاران درود بر لطيف عزيز با نازكي طبعش
شاد و تندرست و دير زي
محسن سليماني
On 3/2/10, Mohammad bayesteh <mb_bt@yahoo.com> wrote:
> هزاران آفرین و هزاران درود بر این رادمردان و ایران دوستان واقعی . نامشان
> همیشه در تاریخ جاودانه باد.
>
>
>
>
> ________________________________
> From: latif gachkar <latifgachkar@yahoo.com>
> To: Golha <Friends-of-Radio-Golha@googlegroups.com>
> Sent: Mon, March 1, 2010 8:46:50 PM
> Subject: Fwd: - ٢٩بهمنماه ١٣٣٢ خورشيدي-ای ایران ای مرز پر گهر
>
>
>
>
> -
>
>
>>
>>
>>
>>---
>>
>>>>
>>>>
>>>>>
>>>>>
>>>>>
>>>>>>>چه خوب است این ایمیل دست به دست بین تمامی دوستداران ایران زمین بگردد
>>>>>>>
>>>>>>>
>>>>>>>>
>>>>>>>>
>>>>>>>>>
>>>>>>>>>
>>>>>>>>>>
>>>>>>>>>>
>>>>>>>>>>٢٩بهمنماه ١٣٣٢ خورشيدي
>>>>>>>>>>روزي كه "ای ایران" ميهنيترين سرود ملي جهان شد
>>>>>>>>>>
>>>>>>>>>>
> ________________________________
>
>>>>>>>>>>ميترا دهموبد: درست ٥٦ سال پيش در چنين روزي، سرود «ايايران»،
>>>>>>>>>> ميهنيترين و مهيجترين سرود ملي، اعلام شد. ٢٩ بهمنماه ١٣٣٢
>>>>>>>>>> خورشيدي، در چهارمين روز از نشست فراملي(:بينالمللي) كارشناسان
>>>>>>>>>> سرودهاي ملي در وين(پايتخت اتريش)، پس از گفتوگوهاي بسيار،
>>>>>>>>>> كارشناسان و متخصصان، در بيانيهي پاياني خود، سرود «اي ايران» را از
>>>>>>>>>> نظردرونمايه و آهنگ، ميهنيترين و مهيجترين سرود ملي، اعلام كردند.
>>>>>>>>>>ناخودآگاه دست بر سينه ميگذارم، ميايستم و بلند بلند ايايران را
>>>>>>>>>> همراه با همه مي خوانم، از تلوزيون و راديو پخش شود يا در همايش و
>>>>>>>>>> سمينار باشد و يا حتا اگر بر تكهاي كاغذ باشد كه در دست گرفتهام،
>>>>>>>>>> تفاوتي ندارد، ميايستم و با همان احساسي آنرا زمزمه ميكنم، كه
>>>>>>>>>> نخستينبار پس از شنيدنش، تكرارش كردم.
>>>>>>>>>>ميدانم كه شما هم همين احساس را داريد، همانگونه كه كارشناساني كه
>>>>>>>>>> سال ٣٢ از سراسر جهان در وين گرد هم آمده بودند و سرودهاي بسياري را
>>>>>>>>>> از جايجاي اين جهان پهناور، گوش داده بودند، چنين احساسي داشتند،
>>>>>>>>>> نميدانم شايد آنها هم دست بر سينه گذاشته و ايستاده بودند، شايد هم
>>>>>>>>>> تلاش كرده بودند كه آنرا به زبان فارسي زمزمه كنند.
>>>>>>>>>>به هر روي اين داستان هنوز هم ادامه دارد، حسين گلگلاب، سرايندهي
>>>>>>>>>> اين سرود است و «روحالله خالقي» آهنگسازش. زماني كه اين سرود، سروده
>>>>>>>>>> شد و آهنگگذاري شد، ايراني دلش از دست بيگانگان پر بود.
>>>>>>>>>>به زبان آنروزها، ايران پر از اجنبي بود، جنگ جهاني دوم بود و
>>>>>>>>>> سربازان ريز و درشت انگليسي و روسي نه تنها حرمت زنان و مردان ايراني
>>>>>>>>>> را شكسته بودند، كه حرمت خاك ايران را نيز، زير پا گذاشته بودند.
>>>>>>>>>>هما گلگلاب، دختر حسين گلگلاب است، تنها كسي كه از خانوادهي
>>>>>>>>>> گلگلاب در دسترس بود تا از او دربارهي حسينگلگلاب بپرسيم و او
>>>>>>>>>> گفت: «پدر عاشق ايران بود.»
>>>>>>>>>>هما گفت: «همهي اينها به ژنتيك افراد بازميگردد، او با همهي وجودش
>>>>>>>>>> با تكتك سلولهاي بدنش، ايران را دوست داشت و غم و اندوه اين خاك و
>>>>>>>>>> مردمانش، غصه و اندوه او هم بود.»
>>>>>>>>>>
>>>>>>>>>>
>>>>>>>>>>
>>>>>>>>>>هما گل گلاب، پزشك داروساز است، دورهي درس و كتابش را در ژنو و در
>>>>>>>>>> آمريكا گذرانده، اما ايران آن جايي است كه او از كودكي دوست داشته به
>>>>>>>>>> آن خدمت كند و البته كه اين كار راهم كرده است. او يكي از ١٥ تن از
>>>>>>>>>> نخستين هموندان هيات علمي دانشگاه تهران است.
>>>>>>>>>>هما گفت: پدر عاشق ايران، گل و گياهانش و كوه و در و دشتش بود. همهي
>>>>>>>>>> روزهاي تعطيل را كت و كلاه ميكرديم و ميزديم به كوه. از بالاي كوه
>>>>>>>>>> آدم عاشقتر است. حتما همهي آنهايي كه جايجاي ايران را از فراي
>>>>>>>>>> كوههاي كوتاه و بلندش ديدهاند، ميدانند كه عاشقي كه از بلنديها
>>>>>>>>>> به عشقش نگاه ميكند، چه حسي دارد.
>>>>>>>>>>
>>>>>>>>>>
>>>>>>>>>>
>>>>>>>>>>هما گلگلاب روبهرويم نشسته بود و داشت از پدرش ميگفت و من شيفتهي
>>>>>>>>>> خانهاي بودم كه پر بود از گل و گلدان. همه جاي اين خانه سبز بود و
>>>>>>>>>> هما گلگلاب، همچون سيبي بود كه از ميانه به دو نيم كرده باشند، هما
>>>>>>>>>> خيلي شبيه پدرش بود.
>>>>>>>>>>حسين گلگلاب، استاد گياهشناسي دارالفنون، دبيرستان نظام و دانشكدهي
>>>>>>>>>> پزشكي بود. تا سال ١٣٠٧ خورشيدي دوازده جلد كتاب در رشتهي علوم
>>>>>>>>>> طبيعي نوشت بنابراين به نظرم پر بيراه نيست كه خانهي دخترش هم همچون
>>>>>>>>>> خانهي قديميخودش پر از گل و گلدان باشد.
>>>>>>>>>>هما گفت: خانهمان يك خانهي قديميمان، به تمام معنا، ايراني بود با
>>>>>>>>>> يك حياط بزرگ كه پر از گل بود و درخت، آنهم از گونههاي نايابش، از
>>>>>>>>>> گونههايي كه بيشترشان تنها ويژهي ايران است و اين آب و خاك.
>>>>>>>>>>
>>>>>>>>>>
>>>>>>>>>>آپارتمان هما خيلي بزرگ نبود اما گلدانهاي سبزي كه از در و ديوار
>>>>>>>>>> آويزان بود، آنچنان بودند كه آپارتمان بودن اين خانه، به چشم
>>>>>>>>>> نميآمد. هما گفته بود كه عشق به ايران ژنتيكي است و من با وجود
>>>>>>>>>> اينهمه سبزينه، فهميدم كه عشق به گياهان هم ژنتيكي است.
>>>>>>>>>>اين آپارتمان كوچك يك بالكن كوچك هم داشت پر از گلدان و گياه و البته
>>>>>>>>>> يكعالمه سيدي كه از نخ آويزان بود و به هر جنبش بادي تكان ميخورد
>>>>>>>>>> و برق ميزد. از همان آغاز ميخواستم بدانم داستان اين سيديها
>>>>>>>>>> چيست اما تا پايان گفتوگو دندان روي جگر گذاشتم تا اينكه سرانجام
>>>>>>>>>> فهميدم كه اينها آنجا آويزان شدهاند تا پرندهها كاري به سبزيهاي
>>>>>>>>>> ترهو شاهي و گلدانهاي گل هما خانم نداشته باشند.
>>>>>>>>>>هما گفت: من ايران را دوست دارم و همچون همهي ايرانيها اين هوا و جو
>>>>>>>>>> را دوست دارم. اينها باعث زندگي من است.
>>>>>>>>>>
>>>>>>>>>>
>>>>>>>>>>
>>>>>>>>>>هما گفت: پدرم گياه "پرسياوشان" را فراي همهي گياهاني كه پرورش
>>>>>>>>>> ميداد، دوست داشت.
>>>>>>>>>>هميشه در دفتر كارش، روي ميزش، همانجايي كه پر بود از دفتر و كتاب و
>>>>>>>>>> نوشته، يك گلدان پر سياوشان داشت، سبز سبز.
>>>>>>>>>>هما خودش هم دو سه تا گلدان پر سياوشان دارد. يكي را درون آشپزخانه
>>>>>>>>>> گذاشته. از او خواستيم تا به گلدان آب بدهد تا از او و اين گلدان
>>>>>>>>>> سبز، عكس بگيريم. هنگامي كه داشت به گلدان آب ميداد، آنچنان با
>>>>>>>>>> احساس بود كه يك لحظه خواستم تا به جاي پرسياوشان توي آن گلدان باشم.
>>>>>>>>>>
>>>>>>>>>>
>>>>>>>>>>
>>>>>>>>>>هما گفت: بابا در دارالفنون درس خواندهبود، ديپلم گرفته بود و در
>>>>>>>>>> دارالفنون تدريس ميكرد. ليسانس حقوق و علوم سياسي هم داشت و همچنان
>>>>>>>>>> در دارالفنون آموزگار بود. بعدها دكتراي علوم گرفت، معاون دانشكدهي
>>>>>>>>>> پزشكي بود، هموند انجمن موسيقي ايران و در كنار همهي اينها يك
>>>>>>>>>> ايراني بود كه ايران را بيچون و چرا دوست داشت.
>>>>>>>>>>
>>>>>>>>>>
>>>>>>>>>>
>>>>>>>>>>هما گلگلاب گفت: هميشه سر خاك بابا كه ميرويم پيش از هركاري سرود اي
>>>>>>>>>> ايران را ميخوانيم. بابا با ايايران تا هميشه زنده و ماندگار است.
>>>>>>>>>>هما، لحظهاي سكوت كرد و گفت: گفتم كه بابا عاشق ايران بود و همين
>>>>>>>>>> عشق او و سرودهاش را جاويد كرده است همچون روحالله خالقي كه
>>>>>>>>>> آهنگساز اي ايران بود و استاد بنان كه خوانندهي اين سرود بود.
>>>>>>>>>>
>>>>>>>>>>
>>>>>>>>>>
>>>>>>>>>>هما سرودهي اي ايران به خط حسين گلگلاب نشانمان داد، دستنوشتهاي
>>>>>>>>>> كه از نگاه من يك گوهر است. سرودهي آذرآبادگان هم بود.
>>>>>>>>>>هما،برايمان از حسين گلگلاب عكسي را آورد كه خودش خيلي دوست داشت و
>>>>>>>>>> آن را در كنار دستنوشتههاي پدرش گذاشت، دستنوشتههايي كه حسين
>>>>>>>>>> گلگلاب در آن، با سال و روز تولدش آغاز كرده و چنين نوشته است:
>>>>>>>>>> "تولدم در ١٧ربيعالاول ١٣١٤ هجري قمري در تهران اتفاق افتاد ولي در
>>>>>>>>>> سجلاحوالم كه چندسالي بعد گرفته شده، ١٢٧٤ هجري شمسي نوشته شده كه
>>>>>>>>>> مقارن ١٣١٢ قمري ميشود يعني دو سال اضافه نوشتهاند."
>>>>>>>>>>اين دستنوشتهها ادامه داشت و حسين گلگلاب در اين چند رويه(:صفحه)،
>>>>>>>>>> كم و بيش كارهايش را نوشته بود.
>>>>>>>>>>حسين گلگلاب با موسيقي آشنا بود و آشنايي بيشترش با بنياد مدرسهي
>>>>>>>>>> موسيقي وزيري كه كلنل علينقي وزيري، بنيانگذارش بود، آغاز شد. استاد
>>>>>>>>>> روحالله خالقي كه ساخت آهنگ بسياري از سرودههاي گلگلاب را انجام
>>>>>>>>>> ميداد، در خاطراتش مينويسد: «تصور نميشد يك مرد عالم فيزيكدان و
>>>>>>>>>> شيمي و رياضيدان و نباتشناس و سنگشناس، شعر هم بگويد! استعداد
>>>>>>>>>> فوقالعادهاي داشت.»
>>>>>>>>>>
>>>>>>>>>>
>>>>>>>>>>
>>>>>>>>>>هما ما را به درون اتاقی برد که پر بود از کتاب. اشاره ای کرد و گفت:
>>>>>>>>>> "بسیاری از اين كتابها مال پدر است. هنوز هم چيزهايزيادي از پدر
>>>>>>>>>> ميشود از لابهلاي اين كتابها بيرون آورد."
>>>>>>>>>>هما گفت: "بابا، هموند و زماني سردبير فرهنگستان زبان بود و واژههاي
>>>>>>>>>> بسياري را جايگزين واژههاي وارداتي علوم طبيعي كرد. لابهلاي
>>>>>>>>>> كتابهاي كتابخانه، پر است از برگههايي كه واژههاي فارسي جايگزين
>>>>>>>>>> واژههاي بيگانه شدهاست.، بابا عاشق ايران بود و ميخواست ايراني تا
>>>>>>>>>> هميشه ايراني بماند با فرهنگ، زبان و سنتهاي ويژهي ايراني.
>>>>>>>>>>
>>>>>>>>>>
>>>>>>>>>>
>>>>>>>>>>عكس سمت راست، عكسي از مهدي مصور الملك است، پدر حسين گلگلاب. در
>>>>>>>>>> عكس دومي نيز حسين گلگلاب را ميتوانيد در نوجواني ببينيد، سمت چپ و
>>>>>>>>>> در كنار خواهرش نشسته است.
>>>>>>>>>>
>>>>>>>>>>
>>>>>>>>>>
>>>>>>>>>>هما گلگلاب، درون همان اتاقي كه پر از كتاب بود، يك رايانه داشت،
>>>>>>>>>> روشن كرد، پشتش نشست و يكسري چيزها را نشانمان داد. هما عكسي از
>>>>>>>>>> آرامگاه حسين گلگلاب را نشان داد و گفت:"پیدا کردن آرامگاه بابا
>>>>>>>>>> چندان سخت نیست، روي آرامگاهش نوشتهايم: اي ايران اي مرز پر گهر.
>>>>>>>>>>
>>>>>>>>>>
>>>>>>>>>>
>>>>>>>>>>ساعت ٣ پسين رفتهبوديم به خانهي دختر حسين گلگلاب. نزديك به ٣ساعت
>>>>>>>>>> و نيم دربارهي خودش و پدرش به گفتوگو نشستيم، هنگامي كه داشت
>>>>>>>>>> بدرقهمان ميكرد، همان لبخندي را بر لب داشت كه به هنگام ورود با
>>>>>>>>>> آن، روبهرو شده بوديم.
>>>>>>>>>>سرمان را به زير انداختيم و راهي شديم ولي امروز كه اين مطلب را نوشتم
>>>>>>>>>> به ياد آن گفتوگو كه همهاش پيرامون ايران و منش ايراني و سرود
>>>>>>>>>> ايايران بود، با خودم گفتم امروز چه روز خجستهاي است، امروز روز
>>>>>>>>>> ايايران است، روزي كه بايد بايستيم، دست بر سينه بگذاريم و بخوانيم:
>>>>>>>>>>
>>>>>>>>>>اي ايران، اي مرز پرگهر/اي خاكت سرچشمهي هنر/
>>>>>>>>>>دور از تو انديشهي بدان/ پاينده ماني و جاودان/
>>>>>>>>>>اي دشمن از تو سنگ خارهاي من آهنم/جان من فداي خاك پاك ميهنم/
>>>>>>>>>>مهر تو چون شد پيشهام/ دور از تو نيست انديشهام/
>>>>>>>>>>در راه تو كي ارزشي دارد اين جان ما/ پاينده باد خاك ايران ما/
>>>>>>>>>>سنگ كوهت در و گوهر است/خاك دشتت بهتر از زر است/
>>>>>>>>>>مهرت از دل كي برون كنم/برگو بيمهر تو چون كنم/
>>>>>>>>>>تا گردش زمين و دور آسمان به پاست/نور ايزدي هميشه رهنماي ماست/
>>>>>>>>>>مهر تو چون شد پيشهام/ دور از تو نيست انديشهام/
>>>>>>>>>>در راه تو كي ارزشي دارد اين جان ما/ پاينده باد خاك ايران ما/
>>>>>>>>>>
>>>>>>>>
> ________________________________
>
>>>>
>>>>
>>>>
>>>>
>>>>________________________________
> Hotmail: Powerful Free email with security by Microsoft. Get it now.
>>>>
>>>>
>>>>
>>>>--
>>>>Minoo
>>>>
>>>>
>>>>
>>>
>>
>
>
>
>
No comments:
Post a Comment