گلچين از بهترين گروه‌ها و سايت‌هاي اينترنتي. همه چيز از همه جا

Monday, March 14, 2011

[erfanISLAMI] تأخیر کنونی در زمان ظهور، به نقل از آیت الله بهجت

 

حجت‌الاسلام والمسلمين آقاتهراني بيان كرد؛

http://www.rajanews.com/detail.asp?id=81750

بد نیست در این زمینه اگر خاطراتی از علما هم دارید برایمان نقل کنید، بالاخره
خوانندگان ما انتظار دارند وقتی گفتگو با شما را می خوانند از این موارد هم به
دستشان برسد...

بله مرور این خاطرات برای ما هم بد نیست، حالا یک موردش را می گویم. یک بار که
میهمان آیت الله ناصری بودم از ایشان درباره شیخ محمد کوفی از ایشان پرسیدم. چون
شنیده بودم که شیخ با حضرت مراوداتی داشته اند. آیت الله ناصری گفتند که بله من
ایشان را خوب می شناختم چون با پدرم خیلی صمیمی بود. یک وقت که من طلبه هفده ساله
در نجف بودم، آشیخ محمد کوفی میهمان حجره ما بود چون هر هفته ایشان از کوفه می آمد
و پیش ما می ماند و سحر می رفت حرم امیرالمومنین. آن روز پدرم هم به خاطر فوت
مادرشان رفته بودند مسافرت و پذیرایی از آشیخ را به من سپرده بودند. من هم سر
صبحانه گفتم که حضرت آقا خیلی درباره تشرف‌های شما نقل می کنند، می خواهم ببینم
راست است یا دروغ؟ وقتی این را گفتم ایشان فرمودند که از بسیاری یکی را برایت می
گویم. فرمودند که یک شب بیست و سوم ماه رمضان خودم را آماده کرده بودم بروم مسجد
کوفه برای یک احیای خیلی خوب. افطار کردم و سر شب در داخل مسجد خوابیدم تا بتوانم
احیا بگیرم. خوابیده بودم که به یک‌باره از خواب پریدم دیدم هوا روشن شده! با شتاب
آمدم برای وضو تا نمازم قضا نشود. نزدیک محراب که رسیدم دیدم که یک آقایی در حالت
استراحت هستند و این طرف آن طرف‌شان چند نفری نشستند. همین که رسیدم یکی از آنها
گفت که شیخ بشین! من هم نشستم. پرسیدم این آقا کیست این همه احترام می گذارید؟
گفتند ایشان آقای عالم هستند. من به ذهنم رسید که این بنده خدا از این عرب‌های بی
سواد است که فرق کلمه عالم به معنای جهان را با علم و عالم دینی نمی داند. اصلا به
فکرم نرسید منظورش این است که این آقا، آقای جهان است، فکر کردم منظورش این است که
این آقا عالم دینی است! دیدم آقا فرمودند که ظرف آبی بیاورید. وقتی آب آوردند، آقا
یک لبی زدند و دست به دست این آب بین همه چرخید تا رسید به من که گفتم میل ندارم و
نخوردم. یکی از این آقایان خطاب به حضرت گفت که حضرت آقا اجازه بدهید تا شیخ را هم
با خودمان ببریم، آقا فرمودند که نه! شیخ دوتا امتحان دیگر دارد، اگر قبول شد می
بریمش. باز گفتم ایشان کیست؟ گفتند آقای عالمند، دومرتبه من تصور کردم منظورش این
است که این آقا یک عالم دینی است! در این بین یکی از آنها گفت: آشیخ نمازت قضا
نشه، پریدم وضو گرفتم وقتی آمدم بیرون دیدم هوا تاریک و ساعت 11 شب است...
آن امتحانی که منظور حضرت بود چه بود؟
همین سئوال شما را من از آقای ناصری پرسیدم. ایشان گفتند که اتفاقا من هم از شیخ
پرسیدم امتحان دادید؟ گفت: بله! گفتم: قبول شدید؟ گفت: نه! ولی توضیح نداد که آن
دو امتحان چه بوده.
پس ما قبل از ظهور امتحانات سختی را باید پس دهیم . یعنی حتی سخت تر از فتنه سال
قبل؟
ببینید با یک خاطره دیگر که خودم از آقای بهجت شنیدم جوابتان را می دهم. تابستان
حدود 23 سال قبل بود که یکی از علمای بزرگ از دنیا رفت. ما حدود پانزده نفر بودیم
که می رفتیم درس آیت الله بهجت. آیت الله مصباح هم به بنده توصیه کرده بود که پای
درس ایشان زودتر بروید و دیرتر بیایید بیرون تا غیر از درس، از آقای بهجت بهره های
دیگر هم ببرید. آن روز یادم هست درس که تمام شد، ایشان با یک حالت خاصی فرمودند که
نمی دانم آقایان خبر دارند یا نه ولی خوب است که توجه داشته باشید. آیت الله بهجت
به ما فرمودند که یکی از دوستان لبنانی من که تشرف خدمت حضرت دارد، آمده بود قم و
می گفت در تابستان وقتی در محضر آقا در لبنان بودم، ایشان به من فرمودند که فلانی
من می خواهم بروم نجف شما هم می آیید؟ دوست لبنانی هم به حضرت گفته بود بله! به
یک‌باره می بیند که در و دیوار و آدم‌ها همه عوض شدند و متوجه می شود که رسیده
اند به نجف! آقا می رسند به در خانه ای یاالله می گویند و وارد می شوند که منزل
همان عالمی بوده که تابستان مرحوم شده بود. این دوست لبنانی آیت الله بهجت به
ایشان گفته بود که من هم وارد اتاق شدم و پشت در ایستادم و در را بستم. دیدم حضرت
با آن عالم بزرگوار صحبت می کنند. من الفاظ را می شنیدم ولی نمی فهمیدم. بعد از
حدود نیم یا یک ساعت آقا آمدند بیرون، خداحافظی کردند. بعد آقا به من فرمودند که
این آقای بزرگوار یک هفته بیشتر زنده نیست و من هم برای خداحافظی آمده بودم. البته
ایشان از ما گلایه کرد، چون من به این بنده خدا قول داده بودم که تا در قید حیات
هست، ظهور من اتفاق می افتد، اما چه کنم که باز هم به امر الهی در ظهورم تاخیر
افتاد! یعنی ببینید بنا بود حدود بیست و چند سال قبل ظهور اتفاق بیافتد ولی باز هم
تاخیر افتاد! این اتفاقات می تواند نشانه هایی از ظهور باشد ولی ممکن است به دلیل
کمبود ظرفیت ما این امر الهی باز هم تاخیر بیفتد...
چه حادثه ای درآن دوره اتفاق افتاده که ظهور حضرت به گفته آن دوست آیت الله بهجت
تاخیر می افتد؟
همین موضوع آن چیزی است که ما باید به آن فکر کنیم. امام که امام بود، خدا هم که
خداست، دشمنان حضرت هم که همان دشمنان بودند! فقط مشکل از ماست، مقصراصلی خودمان
هستیم! البته آیت الله بهجت از آن دوست لبنانی شان پرسیده بودند که من این را برای
دیگران هم بگویم که ظهور تأخیر افتاد، فرموده بودند بگو که آقای بهجت هم به ما خبر
دادند. این خودش یک نکته ای است که مرحوم سید بن طاووس به فرزندشان در کشف المحجة
می گویند که بارها قرار بود آقا بیاید و همه چیز تمام شده بود ولی باز تاخیر
افتاد.
بالاخره الان احساس شما چیست؟ این حوادث را علما مرتبط با ظهور و مقدمه ظهور می
دانند یا نه؟
ببینید من فکر می کنم که یک نفسی دمیده شده ولی یادمان نرود که آن طرف مشکلی
ندارد، آقا منتظر ماست، آیا مردم ظرفیت و اشتیاق این پذیرش را پیدا کرده اند؟
الان برخی از فعالان این عرصه از روی دلسوزی، لوح فشرده ای را درست کرده اند و در
این لوح‌ها مشابهت سازی هایی را كرده‌اند كه مثلا سید خراسانی یا شعیب بن صالح را
بر مصادیقی در زمان تطبیق داده اند، البته با مستندات روایی. شاید خیلی هم این
تطبیق بی ربط نباشد ولی بحث بر سر این است که آیا این مشابه سازی‌ها درست است؟
اصلا این کار وظیفه یک طلبه عادی یا یک موسسه فرهنگی در قم است؟
ببینید به نظر می رسد که این مشابه سازی‌ها قطعی و یقینی نیست بلکه قابل تأمل
است. چون ما که قطع و یقین به این مشابهت‌ها نداریم. آمدیم و بعدا معلوم شد اینطور
نیست آن وقت چه می کنیم؟ این کارها هم به شخصیت‌های ما و هم به مسأله مهدویت ممکن
است خدشه وارد کند. ما باید یقینیات را ترویج کنیم و به برخی از نشانه های ظهور که
احتمالی است، نباید دامن بزنیم. مثلا می گویند نفس زکیه جناب آیت الله حکیم است که
در روایت آمده قبل از ظهور به شهادت می رسد ولی در روایت هست که 15 روز قبل از
ظهور این نفس زکیه به شهادت می رسد. خب الان چند سال است که آیت الله حکیم به
شهادت رسیده و ظهور اتفاق نیفتاده! چطور این را توجیه می کنند؟ اهل تحقیق واقعا
این را دقت کنند، نباید آنچه را كه دوست داریم بشود، با قدری تسامح به روایات
تطبیق دهیم! البته این احادیث هم باید دید که سندش چطوری است و چقدر می تواند قابل
اعتماد باشد، چون برخی از آنها قدری ضعف سند و دلالت دارد.
یعنی شما این روایاتی که درباره نشانه های برخی از افراد در دوره آخرالزمان آمده
را رد می کنید؟

نمی شود راحت رد کرد، نمی شود هم راحت بر هر کس تطبیق داد. من هم نمی خواهم رد کنم
ولی می خواهم بگویم نباید به راحتی اینها را به این و آن تطبیق داد. یادم می آید
در دوره ای که آقای رحیم صفوی فرمانده سپاه بود، می گفتند که رحیم صفوی همان شعیب
بن صالح است، چون نشانه هايی که در روایات آمده، به ایشان هم می خورد، خب فرمانده
سپاه هم بود ولی الان ببینید می گویند احمدی نژاد شعیب بن صالح است! همین نکته
نشان می دهد که این مشابه سازی‌های ما می تواند غلط باشد.
بالاخره این نشانی‌ها در روایات آمده تا ما آن را با مصادیقی تطبیق بدهیم والا
چرا این ویژگی‌ها ذکر شده که شعیب بن صالح با این ویژگی ها در آخر الزمان می شود
فرمانده سپاه سید خراسانی. آیا ما وظیفه ای برای این تطبیق نداریم؟
بنده این کار را نمی کنم. بله ممکن است برخی برایشان این نشانه ها و تطبیق
کردن‌ها قطعی باشد. ولی این امور را باید به اهلش سپرد تا با درک ظرفیت‌ها و دقت
بیشتری به تبیین مسأله بپردازند.
به مردم باید چه گفت؟ وظیفه ما چیست؟ آیا باید در این بازی تطبیق‌ها بیفتیم؟ خط
اصلی چیست؟
این روایات نوعی بشارت است. ما باید تسلیم بیان اهل بیت باشیم و آن هم این است که
حضرت حجت قطعا می آید، این آمدن هم نزدیک است. اصلا به ما گفتند که آن را نزدیک
بدانید. این حالت باعث می شود که شیعه همیشه در آمادگی باشد و هیچ وقت در حالت یاس
و ناامیدی نباشد. در هر حال به نظرم مسلمات و یقینیات را باید قاطع گفت ولی مسائل
احتمالی را باید به اهلش واگذار کرد.
البته ما در روايات داريم كه قبل از ظهور، بشر به اين جمع بندي مي‌رسد كه همه
راه‌هايي كه رفته و همه مدل‌هایی که برای اداره خودش تجربه کرده، هيچ كدام كارساز
نيست...
همین الان شما ببینید در غرب به بن بست رسیده اند. در همین کشورهای اسلامی هم که
کاملا مشهود است. اهل سنت در حال مبارزه با همان اصلی هستند که خودشان پایه گذاری
کردند! خب اینها حاکمان خودشان را اولی الامر می دانند ولی الان در مصر، در لیبی،
در تونس و همینطور جاهای دیگر در حال مبارزه با اولی الامری هستند که خودشان آن را
تراشیده اند! این همان نویدی است که در روایات هم داده شده یعنی بشر در حال رسیدن
به این نتیجه است که این راه هایی که رفته، غلط است. چند روز قبل که رفته بودیم
خدمت علمای قم، بنده همین موضوع را خدمت آیت الله مکارم شیرازی عرض کردم که آقا
به نظر شما با این وضعی که در اهل سنت ایجاد شده و اینها فهمیده اند که این برداشت
از اولی الامر غلط است، آیا الان بهترین وقت برای این نیست که ما ولایت را معرفی
کنیم. گفتم ما که نمی توانیم چون می گویند اینها حکومتی هستند، شاید بد نباشد
علمای حوزه به‌ویژه مراجع محترم به شکلی در ارتباط با علمای الازهر از طریق مکاتبه
یا دیگر راهکارها مسیر را به صراط مستقیم هدایت کنند؟!
آیت الله مکارم چه فرمودند؟
ایشان قدري تأمل كردند، بعد گفتند اين حرف درستي است. ببینید این حرکت‌ها اگر جهت
اصلی خودش را پیدا نکند بعد از مدتی منحرف می شود...
بالاخره ما باید ظهور را نزدیک بدانیم یا نه؟ بر اساس وعده‌هايي كه علماي ما داده
اند، حتی صدای برخی از آنها به صورت کلیپ در موبایل‌ها هم هست که می فرمایند به
عمر ما هم می رسد...
ببینید من که جوان بودم، آمدم قم طلبه شدم بعد با آقای بهجت آشنا شدم، از همان 19
سالگی ایشان به ما می فرمودند مراقب خودتان باشید مریض نشوید، چون ظهور نزدیک است.
باور کنید ما همیشه مراقب بودیم، می گفتیم شاید همین روزها ظهور اتفاق بیافتد. اين
آمادگي خيلي مهم است. فكر مي‌كنم هر بچه مسلمانی باید نگاه کند ببیند که کجا
ایستاده و در هنگام ظهور چه نقشی بر عهده دارد؛ از مردم عادی گرفته تا وکیل و وزیر
و رییس جمهور. مهم این است که ما به دنبال نقش خودمان باشیم نه به دنبال نقش حضرت!
ایشان که معلوم است خواهد آمد و در چه جایگاهی خواهد بود. ما باید به جایگاه
خودمان برسیم.
حالا که بحث رسید به عالم بزرگی مثل آیت الله العظمی بهجت، بد نیست ما چند خاطره
از زبان شما برای دوستانمان به‌ویژه در مورد رابطه آیت الله بهجت با امام و مقام
معظم رهبری داشته باشیم.
این خاطره ای را که می گویم از پسر آیت الله بهجت، علي آقا شنیدم. ایشان می گفت
كه قبل از 15 خرداد سال 42 در طول یک سال، شاید حدود 13 بار حضرت امام و آیت الله
بهجت با هم دیدار داشتند. ایشان می گفت که در یک جلسه آن، من بودم یادم هست که آیت
الله بهجت خیلی انقلابی موضع می گرفت و با امام همراهی می کرد. همان روزهای اول
ایشان به حضرت امام فرموده بود که آقا، شاه باید برود. حتی فرموده بود اينهایی که
اطراف شاه هستند، دنبال دنیا هستند یکی از اینها را بخواهید تا دنیایش را تامین
کنیم و شاه را نابود کند. این را هم به امام فرموده بودند که شما باید 40 نفر را
تربیت کنید تا همین که شاه نابود شد، امور را دست اینها بدهید، بعد امام فرموده
بودند که من چهار نفر هم ندارم. این را می دانید که برخی از بزرگان حوزه در آن
روزها فکر می کردند شاه را نمی شود دست زد، اینها به امام می گفتند که شاه بماند
او را مدیریت می کنیم ولی بقیه را باید اصلاح کنیم! در حالی که آیت الله بهجت از
همان زمان همراه امام بود و می فرمود شاه باید برود. همین نکته درک بالا و تیزبینی
انقلابی آیت الله بهجت را نشان می دهد.
رابطه حضرت امام با آیت الله بهجت چگونه بود، مريد و مرادی بود؟
نمی دانم! ولی یادم هست ما یک جمعی بودیم که در خانه ای حدود 24 نفر که زير نظر
حضرت آيت الله مصباح درس می خواندیم و برنامه هایمان را دنبال می کردیم. همان
روزهای اول ورود امام(ره) به قم بود که یکی از دوستان خدمت آیت الله بهجت رسیده
بود. ایشان هم فرموده بود به خانه امام برو و بگو من مي‌خواهم آقای خمینی را
ببينم. بعد فرمودند به هيچ كس ديگر هم نگو، فقط به خود امام بگو. می گفت به خانه
امام آمدم و گفتم با آقا كار دارم و يک پيامي هم از يكي از آقايان مراجع دارم.
پاسدارها گفتند نمي شود، اصرار کردم تا بالاخره خود حاج احمد آقا آمد بيرون كه چه
مي‌گویيد. گفتم من يک پيامي از آیت الله بهجت دارم که باید فقط به خود امام بگویم.
رفتم خدمت امام ایشان فرمودند، بفرمایید. گفتم از طرف آیت الله بهجت پیامی آورده
ام. امام تا اسم آقای بهجت را شنیدند، احترام کردند. بعد فرمودند بفرمایید ایشان
ساعت چهار بیایند. آقاي بهجت به محل اقامت امام آمدند و بعدها که امام برای پاسخ
به این دیدار منزل آقای بهجت آمدند، وقتی بر آقای بهجت وارد شدند، نگذاشتند کسی در
اتاق بماند حتی به آسید احمد آقا هم گفتند که بیرون برود، چفت در را هم بسته بودند
و حدود دو ساعت با هم خلوت کردند.
البته ظاهرا حضرت آیت الله بهجت از امام کوچک‌تر بودند ولی امام خیلی برای ایشان
احترام ویژه ای قائل بودند...
حاج آقا مصباح مي‌فرمودند که من از خود آيت الله شيخ عباس قوچاني که وصي مرحوم
آقاي قاضي بودند شنیدم که فرمودند آقاي بهجت آن وقت که هنوز ريش صورتشان در نيامده
بود و يک خط ريشی داشتند -حدود 19 سال‌شان بود- از همان موقع دارای موت اختیاری
بودند.
در مورد رابطه مقام معظم رهبری با آیت الله بهجت چطور، این رابطه از چه زمانی
بود؟ این را باید از آیت الله مصباح بشنویم، چون ایشان رابط بین آیت الله بهجت و
حضرت آقا بودند. البته امام(ره) خودشان به حضرت آیت الله خامنه ای فرموده‌ بودند
كه از آقاي بهجت استفاده كنيد. ایشان هم نامه‌اي مي نويسند و به حاج آقا مصباح
مي‌دهند كه اين را شما لطف کنید و به‌ آقاي بهجت بدهید. البته ظاهرا آن طور که من
اطلاع دارم، حاج آقا برای ثبت این مکاتبات حساس شرط مي‌گذارند كه من به شرطي نامه
رساني مي‌كنم كه نامه را ببینم و نسخه ای هم کپي کنم و نگه دارم. حضرت آقا هم به
دلیل علاقه خاصی که به آیت الله مصباح داشتند، قبول مي‌كنند. ظاهرا حضرت آقا
تقاضای دستورالعمل داشتند که آیت الله مصباح می آوردند و آیت الله بهجت هم در پاسخ
در مواقعی خودشان می نوشتند و در مواقعی هم به حاج آقا می فرمودند که این موارد را
بنویسید و به ایشان تحویل بدهید. یک‌بار رهبر انقلاب برای آقای بهجت می نویسند که
من این موارد را می دانم و انشاءالله عامل خواهم بود ولی توقعم بیش از این است که
آقاي بهجت ‌در پاسخ نوشته بودند اينها را عمل کنید، در فرصتي كه پيش بیاید، ديگر
شما برای من نامه ننويسيد، من خودم برای شما نامه مي‌نويسم. تا این که امام از
دنیا رفتند، یادم است ما مشهد بوديم که حاج آقا مصباح برای بیعت با آقا به تهران
آمده بودند و از آنجا هم به مشهد آمدند. ما خدمت‌شان رسیدیم و از وضع و اوضاع
پرسیدیم. حاج آقا فرمودند كه برای بیعت خدمت آقا رفته بودم ولی خدا را شکر دست
خالی نرفتم، چون آیت الله بهجت يک نامه چهار صفحه ای برای حضرت آقا که تازه رهبر
شده بودند، نوشتند که شروع نامه هم این بود که بنده انتصاب حضرتعالي را به سمت
مقام ولايت و رهبري تبريك عرض مي‌كنم و بعد شروع كرده بودند كه حالا ديگر وظايف
شما این است. بعد آقا به آیت الله مصباح فرموده بودند که تا حالا خيلي‌ها از مردم
و مسئولین با من بيعت كردند ولی هيچ كدام دلم را آرام نكرد كه من در این جایگاه
باید باشم یا نه الا این نامه که خیالم را راحت کرد. چون مي‌دانم که ايشان اصلا بر
مبنایی که دیگران ممکن است بنویسند و حرف بزنند، نمی نویسند و صحبت نمی کنند.

[Non-text portions of this message have been removed]

__._,_.___
Recent Activity:
MARKETPLACE

Stay on top of your group activity without leaving the page you're on - Get the Yahoo! Toolbar now.


Find useful articles and helpful tips on living with Fibromyalgia. Visit the Fibromyalgia Zone today!

.

__,_._,___

No comments:

آرشیو مطالب