گلچين از بهترين گروه‌ها و سايت‌هاي اينترنتي. همه چيز از همه جا

Wednesday, July 18, 2012

بر من منگر تاب نگاه تو ندارم

به بهانه ی خجسته زادروز سیمین بهبهانی

ای رفته ز دل، رفته ز بر، رفته ز خاطر
بر من منگر تاب نگاه تو ندارم

...
بر من منگر زانکه به جز تلخی اندوه
در خاطر از آن چشم سیاه تو ندارم

ای رفته ز دل، راست بگو !‌ بهر چه امشب
با خاطره ها آمده ای باز به سویم؟

گر آمده ای از پی آن دلبر دلخواه
من او نیم او مرده و من سایه ی اویم

من او نیم آخر دل من سرد و سیاه است
او در دل سودازده از عشق شرر داشت

او در همه جا با همه کس در همه احوال
سودای تو را ای بت بی مهر !‌ به سر داشت

من او نیم این دیده ی من گنگ و خموش است
در دیده ی او آن همه گفتار، نهان بود

و آن عشق غم آلوده در آن نرگس شب رنگ
مرموزتر از تیرگی شامگهان بود

من او نیم آری، لب من این لب بی رنگ
دیری ست که با خنده ای از عشق تو نشکفت

اما به لب او همه دم خنده ی جان بخش
مهتاب صفت بر گل شبنم زده می خفت

بر من منگر، تاب نگاه تو ندارم
آن کس که تو می خواهیش از من به خدا مرد

او در تن من بود و ندانم که به ناگاه
چون دید و چه ها کرد و کجا رفت و چرا مرد

من گور وِی ام، گور وِی ام، بر تن گرمش
افسردگی و سردی کافور نهادم

او مرده و در سینه ی من،‌ این دل بی مهر
سنگی ست که من بر سر آن گور نهادم

سیمین بهبهانی
 
بامهر
سهیلا مقدم

No comments:

آرشیو مطالب