دوستان سلام
از نظر من در مورد ماجرای رفتن آقای هنردان این بهترین و آموزنده ترین مطلبی بود که نوشته شد
ضمن اظهار خوشحالی و خوشامدگویی مجدد به دوست عزیزمان اگر موافقید این ماجرا را تمام شده تلقی کنیم و به مطالب تازه بپردازیم.
با سپاس
صحرا
--- On Tue, 7/29/08, mehrdad ghasemfar <mghasemfar@yahoo.com> wrote:From: mehrdad ghasemfar <mghasemfar@yahoo.com>
Subject: منت می نهید اگر این چند کلام را هم بخوانید
To: ToHooman@yahoo.com, Friends-of-Radio-Golha@googlegroups.com, mehragin@yahoo.com
Cc: mohsen.soly@gmail.com
Date: Tuesday, July 29, 2008, 9:13 AM
سلاممن هم یکی از اعضای همین گروه گلهایم.در این مدت شاهد زحمات اقای هنردان و تعداد دیگری از دوستان بوده ام.از استاد هنردان وهمه دوستان دیگر که اینگونه وقت خود بر اشاعه و حفظ موسیقی ایرانی می نهند به نوبه خویش سپاسگزارم.اما نکته ای هست که نمی توان نادیده اش انگاشت.دوستان ،ظاهرا عشق به موسیقی و هنر یک چیز است ، مدارا و تحمل نقد و نظر مخالف چیز دیگر.پس ظاهرا و الزاما داشتن اولی نشانه دارا بودن دومی نیست متاسفانه . همین مباحث می توانست صرفا در حد مجموعه ای از گفت و گوها و ابراز نظرها ،میان اعضای یک گروه اینترنتی که فصل مشترک همه آنها یک چیز است(موسیقی اصیل ایرانی) باقی بماند ؛اما شوربختانه به آفت کهنه ما ایرانیان آغشته می شود که نیست مگر " کم حوصلگی و رنجیدگی خاطر با کمترین خرده گیری و یا حتی سخن نامربوط" . و نتیجه همین می شود که از یک سوی ، مردی کارآزموده و جهاندیده چون آقای هنردان از سخنی درشت آنگونه می رنجد که چاره را در حذف خویش می بیند تا به قولی "خواب آشفته نبیند" و دوستان پا به سن نهاده دیگری هم از در دوستی و میانه گیری ، چندان به" آنکه" فکر می کنند مسبب این غیض آقای هنردان بوده می تازند که گویی کفری در میان آمده باشد . از آنسوی هم ،عده ای به این دوستان حمله می برندو گرد و خاکی بر می انگیزند که حیرتا. جسارت مرا ببخشید اما هردو سوی ماجرا به گمانم کمی تند می روند.بار دیگر نامه همین دوستی که اول بار باعث چنین بحثی شد را بخوانید. بسیار صادقانه تلاش کرده که منظورش را بیان کند. بدون عصبیت و تعصبی که به قول حضرت مولانا کاری ست جنینی.دستکم اعتراف می کنم که مرا قانع کرد .من نه ایشان را می شناسم و نه آقای هنردان را. اما هرد و را بسیار محترم یافتم . پس با چنین نامه پوزش خواهانه ای جای آن است که دوست رنجیده باز آید و سایرین نیز به فال نیک گیرند و سخن به قاعده بنویسند تا دستکم این گروه از سوء تفاهم و قصه هزار ساله عنب و انگوردر امان ماند . ایدون بادسپاسگزار همگان : مهرداد .
----- Original Message ----
From: Hooman F. <tohooman@yahoo.com>
To: Friends-of-Radio-Golha@googlegroups.com; mehragin@yahoo.com
Cc: mohsen.soly@gmail.com
Sent: Tuesday, July 29, 2008 8:30:04 AM
Subject: Re: و باز هم هنوز نگاهی دیگر
دوستان
بعد از خواندن پیغامهای دوستان و رفتن آقای هنردان از این گروه، خیلی به فکر فرو رفتم. از طرفی متعجب بودم و هستم که چرا سوال من راجع به سرنوشت کولکسیون آاقای هنردان "دخالت بیجا" حساب شده است؟ بعدش هم من و دوستی دیگر را لعنت کردند که جوانیم و نمیفهمیم!
آن که جوانترم، درست. آن که زبان دو پهلو حرف زدن را نمیدانم، آن هم درست. آن که دیکته و دستور زبانم صفر است، آن هم درست.
اما نفس حرف من هنوز پا برجاست و برای اینکه کسی را برنجانم گفته نشده است. اگر کسی را رنجاندم، عذر میخواهم.
فکر ميکنم كه آقاي هنردان درست گفتند گويا من در نوشتن چه به انگيلسي چه به فارسي چندان توانایي ندارم زيرا كه هنوز حرف من درست فهميده نشده است. زیرا که اقای دربندی "استدلال من را فاقد منطق صحیح دیدند و بنده تا کنون هر جا صفی کشیده اند و چیزی خیرات کرده اند و یا نذری می دادند ایستاده ام و منتظر هستم که مجانی چیزی را به دست آورم و خود بدون تلاش با مطرح کردن این که آثار ملی و موسیقی آقای هنردان متعلق به همه هست میخواهم باز هم مجانی به مال دیگری برسم!".
ببينید دوست عزيز من كه گفتم- حتی يکي ازا اندوخته های کسي را نميخواهم. فقط نگرانم از ينکه کولکسيوني از بين برود بخصوص اگر کولکسيون اجراهاي خصوصي هم داشته باشد.
به احتمال خیلی زیاد آقای هنردان فکری برای کولکسینشون کردند.
خوب، میگفتند که کردند و خیال ما را راحت میکردند. خدای نکرده از شانشون کم نمیشد که!
شايد با تعريف يک حادثه حرفم را بهتر برسانم.
حدوده 20 سال پيش وقتي من تازه به کاليفرنيا آمده بودم يکي از آشناهايم روزي من را دعوت کرد به خانه يکي از دوستانش بروم چون ميدانست كه من تار ميزنم و قرار بود كه ان روز استاد فرهنگ شريف هم آنجا باشند.
وقتي كه من به خانه ايشان رسيدم اين دوست عزيز چند ساعتي راجع به کولکسيون بسيار بزرگ خودشون صحبت کردند و کشو پس از کشو از نوار و ريل و صفحه به من نشان دادند. چند تا هم برایم گذاشتند كه يکي از آنها اجراي خصوصي تاراستاد جليل شهناز بود با استاد کسايي و استاد بنان . خيلي زيبا بود. اين دوست خوب مي گفت كه چقدر مانند اين نوارها را دارد. وچقدر میهمانیهای خصوصی داده تا این کولکسیون را درست کند. خلاصه کنم داستان را - استاد شريف هم آمدند و من با ايشان کمي تار کار کردم و بعد هم رفتيم خانه .
يک سال گذشت و من شنيدم كه اين دوست عزيز فوت کردند. وقتي پرسيدم كه کولکسيون ايشان چي شد, گفتند كه گويا بچه هايش چيزهايي كه به دردشون نميخورده را به خیریهGoodWill) (بخشيده اند و کولکسيون ايشان هم جزو اين بخشيده ها بوده!
تلاش چند ماهه ما كه اين گنجينه را نجات بدهيم هم به جايي نرسيد.
چند سال بعد من با استاد ورزي افتخار آشنايي را پيدا کردم. خدا بيامرزد چه روح بزرگي داشتند. ايشان هم کولکسيون قابل توجهي داشتند. اما فرق اين بود كه اين مرد بزرگوار از همان اول تمام کولکسيون خود را به کتابخانهucla بخشيده بودند . مي بينيد فرق اين دو مرد را- يکي ميبخشد چون بخشنده است وديگري- ان دوست لسانجلسی - نگه ميدارد كه به داشته هایش بنازد و در اين میان چه گنجينه اي به هدر مي رود!
پس حرف من اين است :که هيچ کولکسيوني به هدر نرود. من هيچوقت نگفتم كه ميخواهم که کسی به من چيزي بدهد در حالي كه ايشان به من e-mail خصوصي فرستادند كه با من مبادله کنند چون شنيده بودند كه من حدود 200- 300 تا از برنامهاي گلها را دارم. من به ایشان گفتم كه تمام برنامه هاي من در اختيار ايشان و ديگران خواهد بود. ولی چون ما بچه دو ساله داريم وقت ا ينکه CD گلها را به MP3 تبديل کنم نداشتم هنوز. احتيياجي به مبادله نيست.
در هر صورت حرف من به همه دوستاني بود و هست كه کولکسيون دارند.
انشالاه که رنجیده خاطر نمانند.
هومن.
در ضمن نوشتن این متن حدود 2-3 روز برای من طول کشید با استفاده از این سایت
احتمالا اخرین بار خواهد بود.
--- On Mon, 7/28/08, mehragin <mehragin@yahoo.com> wrote:
From: mehragin <mehragin@yahoo.com>
Subject: Re: Fwd: Please
To: Friends-of-Radio-Golha@googlegroups.com
Cc: mohsen.soly@gmail.com
Date: Monday, July 28, 2008, 3:24 AM
سلام بر همه گل دوستان
بنظر بنده نیز مساله در حدی نبود که جناب آقای هنردان
بدانگونه آزرده خاطر شوند و انتظار بود با سعه صدر در خور شخصیت ایشان
موضوع چنان بزرگ نمیشد
به هرحال حضور جناب هنردان عزیز در گروه و تداوم همکاریشان برای همه
مغتنم و ارزشمند است و امید است بزودی اعلام کنند که همچنان
هستند
با تقدیم مراتب احترام و ارادت برای همه ی نظر ها
مهراگین
--- On Sun, 7/27/08, mohsen soly <mohsen.soly@gmail.com> wrote:
From: mohsen soly <mohsen.soly@gmail.com>
Subject: Fwd: Please
To: Friends-of-Radio-Golha@googlegroups.com, ahalimo@pacbell.net
Date: Sunday, July 27, 2008, 6:06 AM
اي آنكه جز لعنت فرستادن و خود گنده كني كار ديگري بلد نيستيآقاي نورالدين آهنگر زادهگيرم كه شخصي اشتباه كرده و به آقاي هنردان تعرضي نموده است كه چون در جريان كامل ماوقع هستم ميدانم كه چنين نبوده و فقط يكي از همقطاران آقاي هنردان خواست كه آهنگ هاي كوچه بازاري را در رديف گلها وارد نكند و بعد از آقاي هنردان عزيز خيلي محترمانه خواسته شد كه براي اين قسمت ها گروهي تشكيل دهند و يا تشكيل شود كه هر بخشي در گروه خود قرار گيرد. بنا براين شما كه هستيد كه چنين گستاخانه سخن مي گوييد.اين فرهنگ تعرض و بادنجان دور قاب چيني و يارگيري هاي آنچناني است كه اين فرهنگ را 6000 سال به خاك سياه نشانده. ابتدا دريافت يعني شنيدن و ديدن سپس تحليل و سپس نتيجه گيري. آيا فريادهاي مرگ بر كذا و خدا لعنت كند در طول اين سالها دردي از اين مردم و اين فرهنگ دوا كرد كه شما خر مگس چنين معركه اي مي شويد و به ناسزا گويي مي پردازيد. اگر از آقاي هنردان بپرسيد اين حقير 59 ساله ايشان را قبل از اينها تشويق كرده ام و از ايشان سپاسگزاري نموده ام بنا براين به بنده نمي تواند انگ طرفداري از كسي را بزنيد ولي رفتارتان به هيچوجه پسنديده و در راستاي فرهنگ گفتگو نيست. فكري به حال خودتان بكنيد و واي بر هنردان ها كه در دام انسانهايي چون شما بيفتند كه نتيجه اش تولد شاه سلطان حسين ها و آقا محمد خان ها خواهد بود. آنان را همين فرهنگ دور قاب چيني خاقان و فرمانفرما نمود تا به جان اين مملكت و اين مردم بيفتند.. مشكلي پيش آمده است و سوءتفاهمي بجاي آنكه سعي در صلح و صفا و تحليل موقعيت بفرماييد و آرام كنيد از آب گل آلود ماهي ميگيريد به سهم خودم از داشتن هموطني مثل شما متاسفم. ميدانم كه بي پاسخ نخواهيد گذاشت و از همين امروز به من نيز تعرض خواهيد كرد. بي گمان ذات انسانها در برخورد با ديگران آشكار مي شود و شما نيز ذات خود را نشان مي دهيد. بگذاريم عموم مردم و خرد جمعي قضاوت كند.محسن
On 7/27/08, Nouredin <ahalimo@pacbell.net> wrote:
دوست ناديده و الکترونيکی من ايرج هنردان سلامبر پدرش لعنت که باعث رنجشخاطر شما کسی که بيغل و غش انچه که در چنته داشت به اينکروه و اعضای ان هديه ميکرديد شدپيشنهاد ميکنم که به کروه ما دکتر هروی با ادرس زير ملحق شويدتا ما در اين گروه که همواره در مورد مراجعه خرد وشعور ذاتیصحبت مکنيم و نه مريد کسی هستيم و نه مرادی در بين استاز وجود نازنينتان بهره گرفته و به فيض برسيم---ولی بطوری که از نوشته ها و يادگاری ها ئئ که داريد پيداستسنی از شما کذشته البته منظورم فقط آن رقم است ولی دلی پر ازشور و شوق موسييقی اصيل ايرانی داريد. دوست من بالاخره درهر گروهی عده ای جوان بی عقل و شعور پيدا ميشود شما بهتر ازمن ميدانيد که چگونه با ديگر دوستان که زحمتتان را قدر ميدانند وآدرس ايميل ما را جداگانه داريد در تماس باشيد تا من و امثال منبی بهره از اطلاعات و آرشيو غنی شما نمانيم--------در مرحله اول تقاضا دارم که در تصميم تان تجديد نضر نموده و به گروه برگرديددر مرحله دوم عاجزانه تقاضا ميکنم که با من پيرمرد در تماس باشِيد که لااقل بتوانماز انسان فرهيخته ای مثل شما ياد بگيرمبا تقديم احترامات فائقهنورالدين آهنگرزادهNouredin
--
ای آنکه غمگنی و سزاواری وندر نهان سرشک همیباری
رفت آنکه رفت و آمد آنکه آمد بود آنچه بود، خیره چه غم داری؟
هموار کرد خواهی گیتی را؟ گیتیست، کی پذیرد همواری؟
مستی نکن که او نشنود مستی رازی مکن که نشنود او زاری
شو، تا قیـامت آیـد زاری کن! کی رفته را به زاری باز آری؟
آزار بیـش بیـنی زیـن گردون گر تو به هر بهانه بیـازاری
گوئی گماشته است بلائی او بر هر که تو بر او دل بگماری
ابری پدیدنی و کسوفی نی بگرفت ماه و گشت جهان تاری
فرمان کنی و یا نکنی ترسم بر خویشتن ظفر ندهی باری
اندر بلای سخت پدیـد آید فضل و بزرگمردی و سالاری
رودکی
No comments:
Post a Comment