Sent to you by yaghin via Google Reader:
via فانوس پندار by علی on 12/22/09
کربلا بو د وآسمان نیلی
خورد بر گوش دختران سیلی
کم کم از یادمان مصیبت رفت
کربلا شد دو روز تعطیلی!!!!!!
خورد بر گوش دختران سیلی
کم کم از یادمان مصیبت رفت
کربلا شد دو روز تعطیلی!!!!!!
Things you can do from here:
- Subscribe to فانوس پندار using Google Reader
- Get started using Google Reader to easily keep up with all your favorite sites
__._,_.___
1 comment:
نزديک به ١٤٠٠ سال است مذهبيون شيعه حسين را در اين روزها (عاشورا و تاسوعا) پای منبرهای دروغ و نيرنگ میکشند و حسينم حسينم راه انداخته و لعنت بر يزيد میفرستند. عدهای هم که نه از تاريخ آگاهی دارند و نه بخود زحمت دادهاند در اين مورد تحقيق نمايند کور کورانه به سر و کول خود زنجير و قمه زده نذر میکنند که اگر فرزند دلبندشان از بيماری نجات يافت يا به آرزوی خودشان رسيدند سر فرزند بيگناه خود را زخم زده به خون آغشته نموده و يا او را قربانی راه حسين کنند؟ کسی نمیپرسد که چرا خودشان را قربانی و يا زخم نمیزنند و اين کودکان هستند که تاوان ناآگاهی آنها را پس میدهند.
اين راه را ادامه راه حسين میدانند!!!؟
چه راهی حسين رفته که ملايان از گفتن حقيقت داستان واهمه داشته و آنرا زير قمهزنی و زنجيرکشی و فريادهای يا حسين مخفی مینمايند؟ آيا هرگز از خود سئوال کردهايد چرا؟!
داستان روز کربلا از اين قرار است:
معاويه که با اقتدار و حيله گریهای استادانهای به کرسی حکومت تکيه زده پسرش يزيد را به سرکردگی سپاه و به فرماندهی لشگر گماشته است. در اين ايام حسين و خانوادهاش در سرزمينی تحت لوای معاويه و يزيد زندگی میکنند.
يزيد در لشگر خود سرداری دارد که دارای همسری بی اندازه زيبا و خوش بر و رو بنام اورينب است. يزيد عاشق و دلباخته اورينب است و به هر حيلهای دست زده، با ارسال هدايا، پول و جواهر، خرما و شتر، کنيز و غلام نتوانسته دل اورينب را بدست آورد. يزيدِ عاشقپيشه چه شعرها که برای اورينب نسروده.
حسين ابن علی نامههای متعددی از هواداران خود ازمردم کوفه دريافت میدارد که او را به کوفه فرا میخوانند تا با جمع پيروان خود از آن محل بتواند با يزيد مقابله کند. او مسلم ابن عقيل را برای بررسی وضعيت بکوفه میفرستد. مُسلِم خبرهای خوشی به حسين میدهد ولی خيلیها او را از رفتن بکوفه منع میکنند ولی حسين مصمم است که برود.
يزيد نااميد از همه کار، به پدر مکارش معاويه پناه میبرد؛ معاويه يزيد را راهنمائی میکند که سردار را به ماموريت بفرستد تا اورينب در فراق همسر به هوس درآيد که باز هم نتيجه نمیبخشد. در شهر شايع میکنند که اورينب به هوسبازی با ديگران مشغول است و زناکار میباشد. وقتی سردار از ماموريت بر میگردد و گوشش به شايعهها آشنا میشود مترصد میشود همسرش را طلاق دهد. حسين همانند جد بزگوارش که هميشه در صدد دستاندازی به زنان بيوه میبوده در کمين نشسته بود. تا صيغه طلاق جاری میشود به ناگاه بدون توجه به يزيد و معاويه زن مطلقه را ربوده و بعقد خود در بياورد.
حسين ابن علی با اينکار گور خودش و يارانش را میکند. او زنی را که به حيلههای يزيد و معاويه از همسرش طلاق گرفته است را تصاحب میکند. اينکار حسين برقی در چشمان در انتظار يزيد میاندازد که امت عرب تا آن تاريخ بخاطر نداشت.
يزيد به حسين ابن علی پيغام میدهد اگر سرش را دوست دارد و سلامت افراد خانوادهاش را میخواهد از شيطنت دست بردارد. ولی حسين ابن علی که به مقصود نزديک شده سر از پا نمیشناسد و در صدد گرفتن کام از همسری تازه است! با نامههائی که از کوفه رسيده عازم کوفه میشود. در صحرای کربلا با سپاهيان ابن زياد مواجه میشود. از او سئوال میکنند عازم کجاست، که حسين ابن علی با نشان دادن خرجين نامهها میخواهد ابن زياد را قانع کند ولی فرمانده سپاه به حسين و هفتاد و چند نفری که همراه او بودند نه راه پس میگذارد و نه راه پيش و او را در کربلا محاصره میکنند.
چون حسين در راه سفر بود وقتی در صحرای کربلا محاصره میشود پيش بينی جنگی نکرده بود و سپاهی همراه او نبود. يزيد و لشگريان معاويه او را محاصره میکنند، هنوز حسين فرصت دارد با دادن طلاق و پس دادن اورينب جان خودش و همراهان را نجات دهد ولی با کله شقی تمام شانه خالی می کند و زير بار نمیرود و همانشب به افراد خيمه و بارگاه میگويد "اينها با من کار دارند هرکس میخواهد میتواند از تاريکی شب استفاده نموده و جان خود را نجات دهد" که همان شب ديگران که جزو افراد فاميل حسين ابن علی نبودند چادرها را ترک نمودند.
اين جريان تاريخی که در بسياری از تواريخ کتابها١ و نوشتههای فقهای اسلام آمده از مردم عادی پنهان نگاه داشته میشود در حاليکه ريشه حقيقی و اصل واقعه کربلا است. فقهای شيعه همانند همه پنهان کاریهای ديگر اين اصل تاريخی را وارونه جلوه داده و فقط به حکومت کوفه و عمل يزيد و معاويه و کشته شدن اصغر و اکبر اشاره میکنند.
Post a Comment