Sent to you by Saeed via Google Reader:
به عنوان کسی که دوران نوجوانی خودرا در دوران شوروی و زیر سلطه زبان و ادبیات روسی سپری کرده و با تشنگی جویای شعر و زبان پارسی بوده اشعار سهراب سپهری را چون واحه ای سرسبز در بیابان یافتم. وقتی بار اول «صدای پای آب» اورا به دست گرفتم و خواندم در من قدرتی ایجاد شد که به مناظر اطراف خود با نگاه تازه بنگرم.
اشعار محدودی از سهراب سپهری حدود دهه نود میلادی به دست پارسی زبانان آسیای میانه رسیده بود و دست به دست دوستداران ادبیات می گشت و خون تازه در رگها جاری می شد.
این دورانی بود که تازه پرده های آهنین شوروی برداشته شده بود و آوای مدهوش کننده ادبیات پارسی ایران جدید و لهجه شیرین ایرانی گوشهای ما تاجیکان را نوازش می داد.
اما با این که شعر سهراب بین تاجیکان محبوب بود، از نقاشی های او خبری نداشتیم. منبعی نداشتیم تا کارهای اورا ببینیم و یا از نقاشی های او بشنویم. وقتی بار اول حدود ٦ سال پیش به طور اتفاقی مهمان خانه ابراهیم گلستان شدم، نگاهم به نقاشی درختانی کمرباری خیره شد و آن جا بار اول بود که نمونه هایی اصلی از نقاشی سهراب را دیدم و اورا به عنوان یک نقاش نیز شناختم. اما این تجربه را تاجیکان آسیای میانه نداشته اند و مسلمن کارهای اورا در دسترس نداشته اند. تا بعد که از طریق اینترنت نمونه نقاشی های سهراب را می شد پیدا کرد و تصوری از کارهای او به دست آورد.
با بهانه سیامین سالگرد مرگ سهراب سپهری با «امید دربندی»، شاعر و روزنامه نگار تاجیک مقیم ازبکستان گفتوگویی داشتم و نظر اورا از تاثیر اشعار سهراب سپهری بر روی ادبیات آسیای میانه جویا شدم.
«امید دربندی»، شاعر و روزنامه نگار تاجیک
در آسیای میانه، برداشتهای متفاوتی دربارهی سهراب سپهری وجود دارد. بسیاری از صاحبنظران معتقدند تاثیر آثار سهراب سپهری بر شاعران آسیای میانه، سبک شعر گفتن در این منطقه را تغییر داده است. آیا این ارزیابی به نظر شما درست است؟ تأثیر سهراب سپهری در آسیایمیانه واقعاً به این گستردگی بوده است؟
بله؛ تا اندازهای درست است. نام سهراب سپهری برای تاجیکان آسیای مرکزی، نامی بسیار آشناست. یادم میآید که همان سالهای اول دههی ۹۰ قرن گذشته بود که خانم گلرخسار به ایران سفر کرد و در بازگشت، دفترهای شاعران معاصر ایران را با خود آورد. آن روزها تازه مرزهای شوروی باز شده بود و فرهنگیان تاجیک شعر و داستانهای تازهی ایرانی را با اشتیاق تمام میخواندند.
ناگفته نماند که در زمان حکومت شوروی نیز متن هایی از ادبیات معاصر ایران منتشر میشد، اما ناشران ایدئولوژیزدهی ما معمولاً دنبال آثار چپگرایان ایران بودند.
به همین خاطر، وقتی اشعار سهراب سپهری بار اول در مجلهی «فرهنگ» که مسئول نشر آن خانم گلرخسار بود چاپ شد، دنیای عجیبی را بر روی خوانندگان تاجیک باز کرد.
آن زمان، ما به خواندن اشعار انقلابی عادت کرده بودیم. عوامپسند بودن شعر هم خیلی مهم بود، اما شعر سهراب دریچهی دیگری را برای خوانندگان باز کرد.
ممکن است بگویید چه جنبههایی از شعر سهراب سپهری، به خصوص نظر خود شما را جلب کرد؟ چه چیزی در شعرهای سهراب برایتان تازه و ناب بود که قبلاً در کارهای دیگر شاعران منطقه نشنیده بودید؟
زمانی که خانم گلرخسار سهراب را به خوانندگان تاجیک معرفی میکرد، گفته بود: «سهراب با واژهها نقاشی میکند». واقعاً برای من جالب بود که چگونه میشود با کلمهها یا واژهها نقاشی کرد. اما وقتی خودم با شعرهای او آشنا شدم و شروع به خواندن آنها کردم، دیدم واقعا دنیای دیگری است و خیلی از خواندن آنها لذت میبردم.
یادم هست که آن روزها شمارههای مجلهی فرهنگ دست به دست میگشت و همه سعی میکردند از آن بیبهره نمانند. بنابراین، شعر سهراب چنان بر کار شاعران تازهکار ما تأثیر عمیق گذاشته بود که چند شاعر ما به پیروی از او شعرهایی گفتهاند.
ممکن است مثالی بیاورید؟
شعری از خسرو، شاعر جوان تاجیک را برایتان میخوانم که به گمان من تأثیر عمیقی از سهراب گرفته است.
پی معنا رفتم
حرفها یخزدهاند
واژهها بیروحاند
چشم من سوی حقیقت جاری است
لیک آواز گلی پیدا نیست
تا پیامی برساند ز شکفتن به نفس
تر شود خلقت عشق
آسمان میآید به سراغ عرفان
بر زمینی که خلایق در آنجا
بزند خیمهی عشق
پی معنا رفتم
به سراغ دل خود
تا در آیینهی هیچ
عکس خورشید وزد
این شعر مرا یاد هیچستانهای سهراب میاندازد.
یک مثال دیگر از شاعری به نام خواجه که مقیم شهر سمرقند است و در دانشگاه پزشکی سمرقند تدریس میکند. او شعری به نام «سپیدهدم» دارد که اینگونه آغاز میشود:
سپیدهدم میدمد
بنگر! گوییا مرغ سپیدهدم
با نوک منقار تیزش
از پس کوه بلند شب
دانههای آتشین اختران را
یک یک از بام فضا
چون پارههای شیشهای بشکسته میچیند
سپیدهدم میدمد
بنگر! گوییا دختر سپیداندامی
بر سر کوه بلند شب نشسته
با کف دستان شیرآلودهاش
دیگ قیراندود واژگون فضا را
با شیر میشوید
این دو نمونه از شاعران تازه کار ما بود که تحت تأثیرِ شعرهای سهراب، شعرهایی گفتهاند.
این را نیز بگویم که شعرهای سهراب بعد از چند سال، به زبانهای روسی و ازبکی نیز ترجمه شدند. یک نمونه اش را پژوهشگر دانشگاه تاشکند، «نرگس شاعلیاووا»، انجام داده و در باره سهراب هم تحقیق کرده است.
این نشان می دهد که سهراب نه تنها در دل تاجیکها، بلکه در دل روسها و ازبکها هم جای خاصی پیدا کرده است.
سهراب سپهر
نرگس شاعلیاووا، حدود سه یا چهار سال پیش، اشعار سهراب سپهری را به زبان ازبکی ترجمه کرده بود و این کتاب، به عنوان بهترین کتاب سال در ازبکستان انتخاب شده بود. به نظر شما، تأثیر کارهای سهراب سپهری روی شاعران ازبکزبان هم دیده میشود؟
بدون شک! سهراب واقعاً در شعر و اندیشهی مردمان آسیای مرکزی انقلابی ایجاد کرده است. الان در دسترس ندارم، اما میتوان نمونههایی از اشعار شاعران ازبک را نشانی داد که تأثیر سهراب در آنها نیز بسیار محسوس است و این شاعران کم هم نیستند.
کلاً سهرابگونه شعر گفتن، بعد از ترجمهی شعرهای سهراب به زبان ازبکی، خیلی رایج شد.
چگونه میتوان به این ماجرا نگاه کرد؟ آیا این شاعران در همین حدود سهرابگونه شعر گفتن ماندهاند؟ آیا امروز سهرابهای زیادی داریم که در آسیای میانه شعر میگویند و یا سهرابگونه گفتن چیز جدیدی به سبک آنها اضافه کرده است؟
منظور من از سهرابگونه شعر گفتن، داشتن نگاه ژرفتر به زندگی است. یعنی بیشتر شعرهای ما اینگونه بود که ما در زمان شوروی، خیلی سطحی به زندگی نگاه میکردیم. ما نگاه عمیق و موشکافانه به ژرف هریک از موجودات نداشتیم. اما این روزها توجه مردم بیشتر پی اینگونه مسائل است.
شاعرهای ازبک و تاجیک ما حتماً چیزهای جدیدی هم در شعرشان دارند. شاید مقداری از سهراب تأثیر پذیرفته باشند، اما در شعر آنها هم چیزهای جدید وجود دارد. میتوان گفت این راهی بود که سهراب برای همهی اینها باز کرد. من اطمینان دارم که آنها حتماً کارهای جدیای در آینده انجام خواهند داد.
آنطور که من از سخنان شما برداشت کردم، سهراب سپهری با سبک خود، با نگاه خود و با بازی با کلمات، ضربهی محکمی به رئالیسم سوسیالیستیای که بین شاعران آسیای میانه رایج بود زده است. امروز در سیامین سالمرگ سهراب سپهری، در آسیای مرکزی، از سوی روشنفکران این منطقه، مراسمی برپا میشود؟
به این مناسبت، معمولاً روزنامههای تاجیکی اشعار سهراب را چاپ میکنند و یا مقالاتی در بارهی او منتشر میکنند و به شکلی یاد او را گرامی میدارند.
در شهری که من زندگی میکنم، یک محفل ادبی وجود دارد که بعضاً دور هم جمع میشوند و از سهراب و یا شاعران دیگر فارسیزبان یاد میکنند. مراسم یادبود سهراب از سوی این محفل همین روزها، در یکی از روزهای تعطیل، برگزار میشود.
سپهری در دورهای، در حوالی سال پنجاه به کشیدن تنهی درختان پرداخت
من اولین بار پنج یا شش سال پیش در منزل یکی از استادان ایرانی، ابراهیم گلستان، در لندن، نقاشیهای سهراب سپهری را دیدم و این نخستین بار بود که با کارهای سپهری به عنوان نقاش آشنا میشدم. در آسیای میانه چطور؟ آیا در آنجا مردم با نقاشیهای سهراب سپهری آشنا هستند و سبک نقاشیهایاش را میشناسند؟
سهراب سپهری را مردم آسیای میانه بیشتر با شعرهایاش میشناسند. در ازبکستان فقط شعرهای سهراب ترجمه شده است. اما راجع به نقاشیهای او چیزی نیست.
اما مطمئناً در سالهای آینده مردم ما شناخت بیشتری از سهراب پیدا میکنند و حتماً خواهند خواست که با نقاشیهای سهراب آشنایی داشته باشند و از تماشای آن لذت ببرند.
در همین رابطه:
• سهراب سپهری در ازبکستان
Things you can do from here:
- Subscribe to Radio Zamaneh using Google Reader
- Get started using Google Reader to easily keep up with all your favorite sites
No comments:
Post a Comment