مهر يا ميترا(در اوستا و پارسی باستان «ميـثْـرَه»، در سانسكريت «ميـتْـرَه»)، ايزد نامآورِ روشنايی، پيمان، دوستی و محبت، و ایزد بزرگ دين و آيين مهری است.
بخش مهم و بزرگی از اوستا به نام«مهریَـشت» در بزرگداشت و ستایش این ایزد بزرگ و کهن ایرانی سروده شده است. مهریشت، دهمین یشت اوستا و از لحاظ مضمون همراه با فروردین یشت، کهنترین بخش آن بهشمار میرود. مهریشت از نگاه اشارههای نجومی و باورهای کیهانی از مهمترین و نابترین بخشهای اوستا است و کهنترین سند دربارهی آگاهی ایرانیان از کُروی بودن کُرهی زمین از بند نودوپنج همین یشت فرا دست آمده است. از مهر یشت تا به امروز شصتونُه بند کهن و هفتادوهفت بند افزوده در عصر ساسانی، بازمانده است.
به اعتقاد«فردیناند يوستی» در«نامنامهی ايرانی»، «ميثْـرَه» در اصل به معنای «روشنايیِ هميشهگی» است و اين معنا با روشنايیِ هميشهگیِ ستارهی قطبی ارتباطی كامل دارد. اما بعدها و بر اثر جابهجايی ستارهی قطبی، مفهوم «روشنايی هميشهگی» به خورشيد و پرتوهای آن داده شد و در ادبيات فارسی«مهر» نام ديگری برای خورشيد دانسته شد.
پرستش مهر در نخستين سده پيش از ميلاد و در دورهی پادشاهیِ«اشكانيان» و بهويژه در زمان «تيرداد يكم»، پادشاه اشكانیِ ارمنستان، به غربِ آسياي كوچك (آناتولی) و روم راه يافت. اين آيين كه نه با جنگ و ستيز، بلكه با كوششهای فرهنگی در آن سرزمينها روايی پيدا كرده بود، توسط لژيونهای روميانی كه با فرهنگ ايرانی آشنا شده بودند، در سرتاسر سرزمينهای غربی و اروپا منتشر شد و بعدها آيينها و مراسم آن در دين تازه مسيحيت نفوذ پیدا كرد.
هر چند واژهی«ميترائيسم» برگردان «آيين ميترا/ مهر» است و در واژهنامهها و فرهنگنامهها اين دو را به يكديگر ارجاع میدهند، اما كيش «ميترائيسم» گونهی اروپايیشده و تغييريافتهی«آيين ميترا/ مهر» بهشمار میرود كه علارغم شباهتهای فراوان، تفاوتهای بیشماری نيز با يكديگر دارا هستند. از همين روی نمیتوان اين دو را مترادف كامل يكديگر درنظر گرفت و ترجمهی«ميترائيسم» به«آيين/ كيش مهری» يا «مهرپرستی» درست به نظر نمیرسد.
برای نمونه، رواج «گاوكُشی/ تاوركتونی» در ميترائيسم غربی و نگارههای موجودِ آن، هيچ ارتباطي با آيين مهر ايرانی ندارد. اين مراسم همچنان به گونهی نمايشی تفريحی و ورزشی در برخی از نقاط اروپا و از جمله در اسپانیا برگزار میشود. در اين مراسم، در ميان شادی و هلهلهی هزاران تماشاگر، گاوهای نگونبختی را با فرو كردن دهها نيزه بر بدناش، زجركش میكنند.
جشن مهرگان
جشن مهرگان يكی از كهنترين جشنها و گردهمايیهای ايرانيان و هندوان است كه در ستايش و نيايش «مهر» يا «ميترا» برگزار میشود.
جشن مهرگان قدمتی به اندازهی ايزد منسوب به خود دارد. تا آنجا كه منابع مكتوبِ موجود نشان میدهد، ديرينهگیِ اين جشن، دستِكم تا دوران فريدون بازمیگردد. شاهنامهی فردوسی بهصراحت به اين جشن كهن و پيدايش آن در عصر فريدون اشاره كرده است:
به روز خجسته سر مهر ماه
به سر برنهد آن کیانی کلاه
زمانه بیاندوه گشت از بدی
گرفتند هر کس ره بخردی
دل از داوریها بپرداختند
به آیین یکی جشن نو ساختند
نشستند فرزانهگان شادکام
گرفتند هر یک ز یاقوت جام
می روشن و چهرهی شاه نو
جهان نو ز داد از سر ماه نو
بفرمود تا آتش افروختند
همه عنبر و زعفران سوختند
پرستیدن مهرگان دین اوست
تن آسانی و خوردن آیین اوست
اگر یادگار است ازو ماه و مهر
بکوش و به رنج ایچ منمای چهر
همانگونه كه در گزارش فردوسی ديده میشود، زمان برگزاری جشن مهرگان در آغاز ماه مهر و فصل پاييز بوده است و اين شيوه دستِ کم تا پايان دورهی هخامنشی و شاید تا اواخر دورهی اشكانی نيز دوام داشته است. اما از این زمان و شاید در دورهی ساسانی، جشن مهرگان به«مهر روز» از «مهرماه» یا شانزدهم ماه مهر منتقل میشود.
منسوب دانستن جشن مهرگان به نخستین روز ماه مهر در آثار دیگر ادبیات فارسی نیز دیده شده است. برای نمونه این بیت از«ناصرخسرو» که هر دو جشن نوروز و مهرگان را به هنگام اعتدالین میداند:
نـوروز بـه از مـهـرگـان، گـرچـه
هـــر دو زمـــانــنــد، اعــتــدالــــی
جشن مهرگان بعد از نوروز بزرگترین جشن ایرانیان بوده است. حتا برخی مهرگان را بر نوروز ارجحتر میدانند، همانطور که پاییز را به بهار، و هنگام آوردن دلیل به این گفتهی ازسطو استناد میکنند:
«در بهار حشرات وهوام آغاز به رشد ونمو مینمایند، درحالی که در پاییز آغاز ذهاب آنهاست.»
بنابراین پاییز بر بهار برتری دارد. دلیل دیگر بزرگ داشتن این روز آن بوده است که همانطور که ایرانیان باستان، نوروز را روز نخست آفرینش میدانستند، مهرگان را پایان زندهگی دنیوی و آغاز زندهگی مینوی و هنگام پرکشیدن به سوی"یزدان" میدانستند«.
دليل برگزاری جشن مهرگان در آغاز مهرماه و اصولن نامگذاری نخستين ماه فصل پاييز به نام مهر، در اين است كه در دورههايی از دوران باستان و از جمله در عصر هخامنشی، آغاز پاييز، آغاز سال نو بوده است و از همين روی نخستين ماه سال را به نام مهر منسوب كردهاند.
تثبيتِ آغاز سال نو در هنگام اعتدال پاييزی با نظام زندهگیِ مبتنی بر كشاورزیِ ايرانيان بستهگی كامل دارد. میدانيم كه سال زراعی از اول پاييز آغاز و در پايان تابستان ديگر خاتمه میپذيرد. قاعدهای كه هنوز هم در ميان كشاورزان متداول است و در بسیاری از نواحی ایران جشنهای فراوان و گوناگونی به مناسبت فرارسیدن مهرگان و پایان فصل زراعی برگزار میشود. در این جشنها گاه ترانههایی نیز خوانده میشود که در آنها به مهر و مهرگان اشاره میرود. شايد بتوان شيوهی سال تحصيلی امروزی را باقیماندهی گاهشماری كهن«ميترايی/ مهری» دانست.
امروزه نيز سنت كهن آغاز سال نو از ابتدای پاييز با نام«سالِ وَرز» در تقويم محلی كُردان مُـكریِ مهاباد و طايفههای كردان شُكری باقی مانده است. همچنين در تقويم محلی پامير در تاجيكستان (بهويژه در دو ناحيهی«وَنج» و«خوف») از نخستين روز پاييز با نام«نوروز پاييزی/ نوروز تيرَماه» ياد میكنند. در ادبيات فارسی (از جمله شاهنامهی فردوسی) و امروزه در ميان مردمان آسيای ميانه و شمال افغانستان، فصل پاييز را«تيرَماه» مینامند.
جشن هخامنشی میتراکانا
شواهد موجود نشان میدهد كه جشن مهرگان در عصر هخامنشی در آغاز سال نو، يعنی در نخستين روز از ماه مهر برگزار میشده است. در گزارشهای مورخان يونانی و رومی از اين جشن با نام «ميثْـرَكَـنَـه/ ميتراكانا» ياد شده است. نام ماه مهر در كتيبهی ميخی داريوش در بيستون بهگونهی«باگَـيادَئيش» (= باگَـيادی/ بَـغَـيادی) به معنای احتمالی«ياد خدا» آمده است.
«كتسياس»، پزشك اردشير دوم پادشاه هخامنشی، نقل كرده است كه در اين جشن، ايرانيان با پوشيدن ردای ارغوانی رنگ و همراه با دستههای نوازندهگان و خنياگران به رقصهای دستهجمعی و پايكوبی و نوشيدن میپرداختهاند.
موسیقی مهرگانی
از آنجا كه در«برهان قاطع» نام مهرگان برای يكی از مقامها و لحنهای موسيقی سنتی ايران آمده است و همچنين در ميان دوازده مقام نامبرده شده در كتاب«موسيقی كبيرِ» ابونصر فارابی نيز مقام يازدهم با نام مهرگان ثبت شده است. همچنین«نظامی گنجوی» در منظومهی«خسرو و شيرين» نام بيست و يكمين لحن از سی لحن نامبردارشده را«مهرگانی» نوشته است. گمان میرود كه در دوران گذشته در جشن مهرگان موسيقی ويژهای اجرا میشده است كه ما از جزئيات آن بیاطلاعايم.
آیینهای جشن مهرگان
در مجموع و بهطور خلاصه، جشن مهرگان، جشن نيايش به پيشگاه«مهر ايزد» ايزد روشنايی و پيمان و درستی و محبت، ايزد بزرگ و كهن ايرانيان و همهی مردمانِ سرزمينهايی از هند تا اروپا، به هنگام اعتدال پاييزی در نخستين روز مهرماه و در حدود دو هزار سال اخير در«مهر روز» از «مهرماه»، برابر با شانزدهم مهرماهِ گاهشماری ايرانی (هجری خورشيدی فعلی) برگزار میشود.
آنگونه كه از مجموع منابع موجود، همچون نگارهها و متون باستانی و نوشتههای مورخان و دانشمندان قديم ايرانی و غيرايرانی (مانند فردوسی، بيرونی، ثعالبی، جهانگيری، اسدیِ توسی، هرودوت، كتسياس، فيثاغورث و . . .) و نيز آثار شاعران و اديبان (مانند جاحظ،، رودكی، فرخی، منوچهری، مسعودسعدسلمان و . . .) دريافته میشود؛ مردمان در اين روز تا حد امكان با جامههای ارغوانی (يا دستِكم با آرايههای ارغوانی) بر گرد هم میآمدهاند، درحالی كه هريك، چند«نبشته شادباش» يا به قول امروزی، كارت تبريك برای هديه به همراه داشتهاند، اين شادباشها را معمولن با بويی خوش همراه میساخته و در لفافهای زيبا میپيچيدهاند.
امروزه هممیهنانمان چند روز مانده به پاییز، با خانهتکانی به پیشواز پاییز و مهرگان میروند. در روز مهر از ماه مهر جلوی در خانهها را آبپاشی و جارو کرده وپس از آن با رفتن به نیایشگاهها و گردهم آمدن با تهیهی خوراکهای سنتی از یکدیگر پذیرایی میکنند و سخنرانی، خواندن سرود و شعر و دکلمه، جشن مهرگان را با شادی برپای میدارند.
در برخی روستاهای کشور، جشن مهرگان همراه با اجرای موسیقی سنتی همراه است، بدین گونه که در روز پنجم پس از مهرگان، گروهی از اهالی روستا که بیشتر آنان را جوانان تشکیل میدهند در تالار مرکزی یا نیایشگاه مرکزی روستا یا سرچشمه و قنات، گرد هم میآیند و «گروه ساز» را تشکیل میدهند. هنرمندان روستایی نیز با سُرنا و دف گروه را همراهی میکنند. آنها با هم حرکت کرده و از یک سوی ِروستا و از نخستین خانه مراسم بازدید از اهالی روستا را آغاز میکنند و با شادی وارد خانهها میشوند. کدبانوی هر خانه مانند همهی جشنهای ایرانی نخست آینه وگلاب میآورد و اندکی گلاب در دست افراد ریخته و آینه را در برابر چهرهی آنها نگه میدارد و سپس«لــُرَک» را که فراهم نموده میان همهی گروه پخش میکند. این آجیل مخصوص، مخلوطی است از تخم کدو، آفتابگردان و نخودچی کشمش که همراه با شربت و چای پذیرایی میشود.
آنگاه یکی از افراد گروه ِساز که صدایی رسا دارد نامهای کسانی را که پیش از این در این خانه سکونت داشته و درگذشته اند بازمیگوید و برای همهی آنها آمرزش و شادی روان آرزو میکند.
پس از آن بشقابی از لرک از این خانه دریافت میکنند و در دستمال بزرگی که بر کمر بستهاند میریزند و از خانه بیرون میآیند و به خانهی پسین میروند. چنانکه در خانهای بسته باشد برای لحظهای بیرون خانه میایستند و با بیان نامهای درگذشتهگان آن خانه، بر روان و فروهر آنها درود میفرستند.
برخی از خانوادهها نیز پول و میوه برای استفاده در جشن مهرگان به گروه میدهند و برخی دیگر نیز نوعی نان مخصوص به نام«لورگ» درست میکنند و گوشتهای بریانشده که به قطعات کوچکی تقسیم شده است همراه با سبزی داخل آن قرار داده به گروه میدهند. پس از پایان مراسم در نیایشگاه، موبد یا کدخدا، آجیل، میوه و نان و گوشت و سبزی گردآوریشده را در میان شرکتکنندهگان پخش میکند.
در ميان خوان يا«سفرهی مهرگانی» كه از پارچهای ارغوانیرنگ تشكيل شده بود، گل«هميشه شكفته» مینهادند و پيرامون آن را با گلهای ديگر آذين میكردند. امروزه نمیدانيم كه آيا گل هميشه شكفته، نام گلی بهخصوص بوده است يا نام عمومیِ گلهايی كه برای مدت طولانی و گاه تا چندين ماه شكوفا میمانند.
سفرهی«مهرگان خوان» یا سفرهی مهرگانی نیز همچون نوروز و دیگر سفرههای جشنهای ایرانی، هفتچینی از میوهها و خوراکیهاست همراه با شاخههایی از درختان«سرو»، «مورد» و «گز» و شربتی از عصارهی«هوم»(هَئومَه) که با شیر رقیقشده و نان مخصوص«لورگ» كه روی پارچهای ارغوانی گرد یک آتشدان چیده میشوند.
هفت میوه، همچون سیب، انار، ترنج، سنجد، بی(به)، انگورسفید، انجیر، كُـنار، زالزالک، ازگیل، خرمالو و … آجیل ویژهای از هفت خشکبار از جمله مغز گردو، پسته، مغز فندق، بادام، تخمه، توت خشک، انجیرخشک، نخودچی و … آش هفتغله از گندم، جو، برنج ، نخود، عدس، ماش و ارزن. کاسهای پر از آب و گلاب و سکه و برگ آویشن همراه با گلهای بنفشه و نازبو (ریحان)، آیینه، سرمهدان، شیرینی و بوهای خوش همچون اسفند و عود و کُندر.
«هوم» درختچهای ست همیشه سرسبز که در باورهای ایرانی به عنوان سروَر و رَد گیاهان شناخته میشده و از افشرهی آن، نوشیدنی فراهم میساختند.
«هوم» را در ناحیههای مختلف با نامهای گوناگونی میشناسند: «ریش بز»، «اُرمَک»، «کُشْک»(در دشت جوین خراسان)، «اَلــْتــَه»، «مادِرَخ» در بدخشان افغانستان، «خوم»(در ناحیه ی پَنجکَت تاجیکستان) و«شَرَپَّـه» در (بالا آب زرافشان و یغناب.)
اهمیت و جایگاه «هوم» به چند ویژهگی آن بستهگی داشته است: هوم تنها در کوهستانها و بهویژه در صخرههای سنگی و بر فراز آنها و بهطور خودرو میروید و میدانیم که کوه خود واسطهی میان جهان خاکی و جهان مینوی یا سرای مردمان و سرای ایزدان و اهورامزدا است، بهویژه که برگها و ساقههای هوم همواره سر به آسمان کشیده هستند. «هوم» حتا در دل برف، سرسبز باقی میماند و در اوایل پاییز میوههای سرخ کوچک میدهد و هنگامیکه برخی شاخهها یا برگهای آن خشک میشود، به رنگ زرین زیبایی نمودار میگردد که اشاره به«هوم زرین» از همان گرفته شده است.
«هوم» علارغم سرسبزی و آبدار بودن، بهراحتی در شعلههای آتش میسوزد و موجب برانگیختهگی و برافروختهگی شعلههای آتش میشود. «هوم» از خانوادهی «اِفِدرا» Ephedra و دارندهی مادهی «اِفِدرین» و در نتیجه افشرهی آن بهعنوان یک گیاه دارویی خاصیت تسکینی و آرامش بخشی دارد. در باورهای عامه، افشرهی هوم را موجب افزایش توان فرزندآوری در زنان نازا وهمچنین موجب فزایندهگی هوش و روان میدانند. کارکردهای هوم بیشتر از آن است که در این جا به همهی آن اشاره شود.
نانِ مخصوص مهرگان از آميختن آرد هفت نوع غله گوناگون تهيه میگرديد. غلهها و حبوباتی مانند گندم ، جو ، برنج ، نخود ، عدس ، ماش و ارزن.
ديگر لازمههای سفرهی مهرگان عبارت بود از: جام آتش يا نوكچه (شمع)، شكر، شيرينی، خوردنیهای محلی و بویهای خوش مانند گلاب.
آنان پس از خوردن نان و نوشيدنی، به موسيقی و پایكوبیهای گروهی میپرداختهاند. سرودهايی از مهريشت را با آواز میخوانده و اَرْغُـشت میرفتهاند(میرقصيدهاند). شعلههای آتشدانی برافروخته، پذيرای خوشبويیها (مانند اسپند و زعفران و عنبر) میشد و نيز گياهانی چون هوم كه موجب خروشان شدن آتش میشوند.
از آن جا كه نشانههای بسياری، همچون تنديسها، کتیبهها و سنگنگارهها (از جمله نگارههای میترا در نمرود داغ و کوماژن)، از رواج آيين مهر در آسيای كوچك (آناتولی) حكايت میكند، بعيد نيست كه «سماع»های عارفانه ی پيروان طريقهی«مولويه» در شهر قونيه امروزی، ادامهی ديگرگون شدهی همان ارغشتهای ميترايی باشد.
در پايان مراسم، شعلههای فروزان آتش، نظارهگر دستانی بود كه بهطور دستهجمعی و برای تجديد پایبندی خود بر پيمانهای گذشته، در هم فشرده میشدند.
منابع:
-------------------------------------------------------------------
کتاب جشنهای مهرگان و سده – رضا مرادی غیاثآبادی
دیدی نو از دینی كهن و از نوروز تا نوروز –زرتشتیان نیوز
وبسایت آریابوم
وبسایت رضا مرادی غیاثآبادی
No comments:
Post a Comment