گلچين از بهترين گروه‌ها و سايت‌هاي اينترنتي. همه چيز از همه جا

Saturday, March 3, 2012

شعری از علیرضا قزوه

دلم را چون انارى کاش يک شب دانه مى کردم

 به دريا مى زدم در باد و آتش خانه مى کردم

 

چه مى شد آه اى موساى من، من هم شبان بودم

 تمام روز و شب زلف خدا را شانه مى کردم

 

نه از ترس خدا، از ترس اين مردم به محرابم

 اگر مى شد همه محراب را ميخانه مى کردم

 

اگر مى شد به افسانه شبى رنگ حقيقت زد

 حقيقت را اگر مى شد شبى افسانه مى کردم

 

چه مستى ها که هر شب در سر شوريده مى افتاد

 چه بازى ها که هر شب با دل ديوانه مى کردم

 

يقين دارم سرانجام من از اين خوبتر مى شد

 اگر از مرگ هم چون زندگى پروا نمى کردم

 

سرم را مثل سيبى سرخ صبحى چيده بودم کاش

 دلم را چون انارى کاش يک شب دانه مى کردم

                                               علیرضا قزوه 

No comments:

آرشیو مطالب