تقديم به یک " رفیق" عزیز
"وقتي كه عشق را زنداني ميكنند "
اینجا ظالمانه عشق را زندانی میکنند
و بیرحمانه ذره های جوانی را
زیر خروارها ستمگری ، مد فون
اینجا بال و پر کبوتران را میشکنند
و مشت مشت تباهی را
بر چهره ی زندگی میپاشند
اما عشق همچنان
با قوی ترین معنای خود
و با زیبا ترین رنگ و طرح وآهنگش
از روزن این سیاهچال خاکستری
راه خود را میگشاید
تا گستره ی دل همه ی انسانها
...
و در نشیب و فراز این روزگار
من نیز با اینهمه کاستی
ولی مانا و راستین
همواره با یاد او که دلش
برای هر پرنده میتپد
فریاد میزنم که
گل سرخ در کویر هم میروید
ستاره . تهران
No comments:
Post a Comment