گلچين از بهترين گروه‌ها و سايت‌هاي اينترنتي. همه چيز از همه جا

Wednesday, May 13, 2009

رهروان آزادی -مقاله موشح

نوشته ای از رهروان پیشین روزنامه نگاری

مقاله موشح

 

پس از شورش و اجتماع مردم روز سوم فروردین 1303 در مجلس و آن تظاهرات عجیب بر ضد جمهوری سردار سپه رئیس دولت قهر کرد و رفت به بوم هن. اکثریت مجلس به رهبری سید محمد تدیت به تکاپو افتادند تا سردار سپه را دوباره بیاورند تا کابینه خود را را تشکیل داد و به مجلس آمد که آنانرا معرفی کند ولی در موقع معرفی اسامی وزرا و پست هایشانرا فراموش کرد بطوریکه از وزرا خواست تا خودشان را خود معرفی کنند و پست هایشان رابگویند. و این برای اقلیت با سواد بسیار دردناک بود. روزنامه های اقلیت و مخالف بشدت تحث سانسور بودند و امکان هیچگونه انتقادی فراهم نبود. در یک محفل که در آن ملک و ملک الشعرا و مدرس و زعیم و عشقی و کوهی سردبیر روزنامه نسیم صبا در منزل ملک الشعرا جمع بودند قرار شد که مطلبی در روزنامه کوهی چاپ کنند ولی چگونه؟ ملک الشعرا گفت در روسیه تزاری روزنامه نگاران با ترفند هایی حرف ها را به اطلاع عموم می رساندند اگر کوهی چاپ کند نوشتنش را من انجام میدهم. کوهی میگوید من عرض کردم تا پای جان ایستاده ام و ملک الشعرا دردم قلم بدست گرفت و این مقاله را که شاهکاری در ادبیات سیاسی ایران است و نظیر ندارد را نوشت. مقاله را بخوانید تا بقیه را عرض کنم.

 

 

  از مکاتب وارده- ملک الشعرا
 

رضا، ی ملت بر این است که قائد ایران حکومت

خان، خانی و ملوک الطوایفی را از دست یک مشت

بیسواد، برهاند و ممکت ایران مانند ممالک اروپا

که، مقدرات خودشان را تعیین می کنند بشود که

وزرای، خود را به مسئولیت خود تعیین نموده و رئیس عالی

خود را، خود انتخاب کند. هرگاه ملتی بواسطه موانع

نتوانست، مقدرات خود را تعیین و در قضایا

بمجلس، و اراده نمایندگان تکیه کرده خود را زنده به عالم

معرفی، کند نمی تواند در دنیال امروزه زندگی مستقل

بنماید، و وقتی یک ملتی خود را نتوانست زنده بداند

چطور، میتواند درپیشگاه دنیای آزاد قرن بیستم خود را

لایق، و شایسته درک ترقیات شناسانده محو

ریاست، ها و سلطنت موروثی را خواستگار و در مقابل

جمهور، ملل سر افراز شده آسایش خود را چنانچه لازم

است، اداره نماید. همچنین تسطیح طرق و تجارت و سایر

تامینات، لازمه تدارک کند ولی دست اجنبی

نمیگذارد، ناجی ایران و قائد توانای ایرانیان سردار ملت

آزادانه، اطلاحات را اجرا نماید و آمال ملی را بر آورد چه

بنویسیم، و چه ننویسیم ملت باید صلاح خود را تشخیص دهد

لذا ما، به ملت میگوییم گوش به دسائس اجانب نداده به الفاظ

موشح، و لفافه دار پی برده  به ظواهرکلمات ملون

عقاید، ملی را که تلگرافات ایالات شاهد آن است نیالوده از

حقه، بازان عوام فریب پرهیز کند- ما حقایق ساده

را، می نویسیم. بگذار مرتجعین ما را تکفیر کنند.

بر رسولان پیام باشد و بس

 

همانطور که ملاحظه می کنید ظاهر مطلب در مدح رضا خان است ولی اگر آنرا بصورت عمودی با کلمات اول هر سطر بخوانیم مطلب شکل دیگری پیدا می کند.
وقتی رئیس اداره سانسور ابوالقاسم شمیم آن را دید که شما که مخالف دولت بودید چگونه موافق شدید. گفتم: دیدم نمی شود با این دولت مخالفت کرد موافق شدم. گفت خوبست آن را در صفحه اول بگذارید گفتم عیبی ندارد. ماحصل روزنامه چاپ شد. آن روزها میانه ماه رمضان بود. همانروز خالصی زاده که در مسجد شاه به منبر میرفت مقاله را به مسجد برد و بر بالای منبر خواند و گفت ببینید که بر اثر سانسور حاکم روزنامه نگاران چگونه سعی می کنند اطلاع رسانی کنند. آن روز روزنامه نسیم صبا تا شماره ای ده تومان به فروش رفت. مامورین به دنبال من بودند به منزل دوستان و سرانجام به منزل ملک الشعرا رفتم و پنهان شدم  تا پس از یک سلسله حوادث در مجلس متحصن شدیم و بعد از آن روزنامه ها کاملا آزاد شدند.

 این مقاله در صفحه چهارم از شماره سوم سال دوم نسیم صبا چاپ شده است.

دفتر های زمانه دیماه 1357 به کوشش سیروس طاهباز

 

البته من مطلب را تلخیص کردم تا کمتر حوصلتان سر برود.

 

دیروز وقتی  بخشی از دیوان بلخ را  که هومن عزیز- که واقعا در قلب من جای دارد و به ایشان ارادت خالصانه دارم- نوشته بود دیدم بیاد این مطلب افتادم و دریغم آمد که شما بزرگوارن نخوانید. البته بسیاری از بزرگان گروه لابد این را قبلا خوانده بودند که بر من می بخشایند.

محسن سلیمانی

No comments:

آرشیو مطالب