گلچين از بهترين گروه‌ها و سايت‌هاي اينترنتي. همه چيز از همه جا

Wednesday, September 16, 2009

قصه

درود بر عاشق پیشگان
 
میخام یه داستانی براتون تعریف کنم
 
دوشنبه گذشته رفتم پارک ، ساعت 1 نیمه شب بود . هیچکس تو پارک نبود جز یکنفر . رفتم کنارش نشستم . یه نگاهی به من انداخت و منم یه نگاهی به اون . پیرمرد خوش سیمایی بود . بعد از سلام گفتم چطوری جوون قدیم . گفت خوب ، همون دم که گفت خوب فقط از خوب شنیدن بوی الکلی بود که به مشامم رسید . گفتم ایولا تو حالی جوون قدیمی . گفت تا حال و تو چی بدونی . خلاصه کلی حرف و درد و دل .... دست اخر یه جمله ای بهم گفت که خواستم دوستان رو از این کلام نفیس بی نصیب نزارم ، گفت : هیچ زمانی جز هنگام تنهایی آدم خودش نیست ، همیشه هرکاری خواستی انجام بدی تنها انجامش بده
 
در پایان : در وصل چیزی پخش نمیکنن ، شیرینی در هجر است و دوست داشتن نه در عشق ، چون در عشق نفرت هم وجود داره اما در دوست داشتن فقط دوست داشتن هست .
 
برقرار و پایدار باشید
 
حق

No comments:

آرشیو مطالب