گلچين از بهترين گروه‌ها و سايت‌هاي اينترنتي. همه چيز از همه جا

Monday, November 9, 2009

به اطرافت نگاه کن

 
 
 
 
دختر نا بینای جوانی بود که به دلیل نابینایی از خودش نفرت داشت
او از همه متنفر بود به جز دوست پسر محبوبش که همیشه در کنارش بود
دختر به پسر می گفت :" اگر فقط می توانستم دنیا را ببینم باتو ازدواج می کردم
تا اینکه روزی یک جفت چشم به او اهدا شد .وقتی که پانسمان را از روی چشمهایش
برداشتند / دختر قادر بودهمه چیز را ببیند/ منجمله دوست پسرش را
پسر از او پرسید : حالا میتوانی دنیا را ببینی / آیا با من ازدواج می کنی ؟
دختر نگاهی به پسر کرد ودید که او نیز یک نابیناست / دیدن پلکهای بسته ی پسر
دختر را شوکه کرد / هر گز انتظار چنین چیزی را نداشت. فکر اینکه باید بقیه ی عمر
خود را با دیدن چنین شکلی بگذراند باعث شد که از ازدواج با  او امتناع کند .پسر با چشمانی
اشک آ لود دختر را ترک کرد و چند روز بعد یاد داشتی برای دختر فرستاد / برایش نوشته بود
از چشمهایت به خوبی مراقبت کن عزیزم"
" زیرا قبل از اینکه آنها چشمهای تو باشند / مال من بودند
 
 
در این داستان می بینیم که گاهی انسان با عوض شدن شرایطش چگونه عمل می کند
 
 افراد اندکی هستندکه به خاطر می سپارند قبلا چگونه زندگی می کرده اند و چه کسی
 
                               در شرایط دردناک زندگی بیشترین حضور را در کنارشان داشته است
 
                                                                                                            زندگی یک هدیه است
 
      امروز قبل از اینکه حرف نامهربانانه ای بزنید / به کسی فکر کنید که توانایی سخن گفتن ندارد_
 
قبل از اینکه از مزه ّی غذایتان شکایت کنید / به کسی بیاندیشید که هیچ چیزی برای خوردن ندارد_
 
قبل از اینکه از زن یا شوهرتان شکایت کنید / به کسی فکر کنید که از درگاه خداوند تقاضای شریکی برای زندگی اش را دارد_
 
امروز قبل از اینکه از زندگی شکایت کنید / به کسی بیاندیشید که خیلی زود به یهشت ! رفته است_
 
قبل از اینکه از فرزندانتان شکایت کنید / به کسی  فکر کنید که عاشقانه بچه هارا دوست دارد ولی قادر به بچه دار شدن نیست_
 
قبل از اینکه از منزل به هم ریخته یتان شکایت کنید که چرا کسی آ نرا مرتب نکرده است / به مردمی فکر کنید که در خیابان _
زندگی می کنند
 
قبل از اینکه از طولانی بودن مسیری که باید رانندگی کنید/بنالید /به کسی فکر کنید که همیشه همین راه را پیاده طی می کند _
 
وقتی که خسته هستید واز شغلتان شاکی هستید / به کسی فکر کنید که بیکار است / ناتوان است و آ رزو دارد که شغل شما  را
داشته باشد
 
امّا قبل از اینکه انگشت اتهام را به سوی کسی بگیرید ودیگران را محکوم کنید ؟ بخاطر داشته باشید که هیچ یک از ما بی گناه _
نیسنیم
 
وهر گاه افکار آزار دهنده شمارا در گیر می کند / لبخندی بر لبانتان بنشانید واز اینکه هنوز هستید وحضور دارید خشنود باشید_ 
 
                           
   
                    ترجمه : اطلسی
                                                                                        

 


Windows Live: Make it easier for your friends to see what you're up to on Facebook.

No comments:

آرشیو مطالب