دمت گرمو سرت خوش باد
با ارادت جمشیدی
درود بر دوستان گلها،
ببخشید اگر خارج از موضوع گروه است، اما یک اصل اساسی را به همه ما یادآوری میکند. باشد که با مهر و محبت همه قلبها به هم نزدیکتر شوند.
ارادتمند، احمد مختاری فرد
با کراوات به ديدار خدا رفتم و شد بر خلاف جهت اهل ريا رفتم و شد
ريش خود را ز ادب صاف نمودم با تيغ همچنان آينه با صدق و صفا رفتم و شد
با بوی ادکلنی گشت معطر بدنم عطر بر خود زدم و غالبه سا رفتم و شد
حمد را خواندم و آن مد "ولاالضالين" را ننمودم ز ته حلق ادا رفتم و شد
يکدم از قاسم و جبار نگفتم سخنی گفتم ای مايه هر مهر و وفا رفتم و شد
همچو موسی نه عصا داشتم و نه نعلين سرخوش و بی خبر و بی سرو پا رفتم و شد
"لن ترانی" نشنيدم ز خداوند چو او "ارنی" گفتم و او گفت "رثا" رفتم و شد
مدعی گفت چرا رفتی و چون رفتی و کی؟ من دلباخته بی چون و چرا رفتم و شد
تو تنت پيش خدا روز و شبان خم شد و راست من خدا گفتم و او گفت بيا رفتم و شد
مسجد و دير و خرابات به دادم نرسيد فارغ از کشمکش اين دو سه تا رفتم و شد
خانقاهم فلک آبی بی سقف و ستون پير من آنکه مرا داد ندا رفتم و شد
گفتم ای دل به خدا هست خدا هادی تو تا بدينسان شدم از خلق رها رفتم و شد
شعر از محمد علی گويا
No comments:
Post a Comment