گلچين از بهترين گروه‌ها و سايت‌هاي اينترنتي. همه چيز از همه جا

Friday, January 28, 2011

ایکاش هر شب ستاره باران بود

 

بلم آرام چون قويي سبكبال
به نرمي بر سر كارون همي رفت
به نخلستان ساحل قرص خورشيــــد
ز دامان افق بيرون همي رفت

شفق بازي كنان در جنبش آب
شكوه ديگر و راز دگر داشت
به دشتي پر شقايق باد سرمست
تو پنداري كه پاورچين گذر داشت

جوان پارو زنان بر سينه ي موج
بلم مي راند و جانش در بلم بود
صدا سر داده غمگين در ره باد
گرفتار دل و بيمار غم بود

دو زلفونت بود تار ربابم
چه مي خواهي از اين حال خرابم
تو كه با مو سر ياري نداري
چرا هر نيمه شو آيي به خوابم

درون قايق از باد شبانگاه
دو زلفي نرم نرمك تاب مي خورد
زني خم گشته از قايق بر امواج
سر انگشتش به چين آب مي خورد

صدا چون بوي گل در جنبش آب
به آرامي به هر سو پخش مي گشت
جوان مي خواند سرشار از غمي گرم
پس دستي نوازش بخش مي گشت

تو كه نوشم نئي نيشم چرايي
تو كه يارم نئي پيشم چرايي
تو كه مرهم نئي ريش دلم را
نمك پاش دل ريشم چرايي

خموشي بود و زن در پرتو شام
رخي چون رنگ شب نيلوفري داشت
ز آزار جوان دل شاد و خرسند
سري با او، دلي با ديگري داشت

ز ديگر سوي كارون زورقي خرد
سبك بر موج لغزان پيش مي راند
چراغي كورسو مي زد به نيزار
صدايي سوزناك از دور مي خواند

نسيمي اين پيام آورد و بگذشت:
چه خوش بي مهربوني هر دو سربي
جوان ناليد زير لب به افسوس
كه يك سر مهربوني، درد سر بي

No comments:

آرشیو مطالب